شاید همهی ما دربارهی انتقام رباتها از انسان و شورش آنها مقالههایی خوانده و فیلمهایی دیده باشیم؛ اما در دنیای واقعی، این انسانها هستند که به رباتها آسیب میرسانند.
به عنوان برخی از اخبار ماههای گذشته دقت کنید: «سر رباتی را کنار جادهای (هیچبات) در فیلادلفیا بریدند»؛ «به ربات نگهبان در سیلیکونولی حمله کردند»؛ «افرادی در سنفرانسیسکو به ربات نگهبان حمله کردند و سرتاپایش را با سُس تنوری پوشاندند».
سؤالی که پیش میآید این است: چرا مردم به رباتها، بهویژه رباتهای انساننما، حمله میکنند؟ این پدیده مختص ایالات متحدهی آمریکا نیست؛ بلکه در همهی نقاط جهان دیده میشود. برای مثال، در یکی از مراکز خرید در اوزاکای ژاپن، سه پسر با تمام توان به جان ربات انساننما افتاده بودند. در مسکو نیز، مردی با چوب بیسبال به رباتی آموزگار بهنام آلانتیم حمله کرد و ربات درحالیکه روی زمین افتاده بود، تقاضای کمک میکرد.
چرا ما این گونه رفتار میکنیم؟ آیا مخفیانه از این موضوع میترسیم که رباتها شغلهایمان را بگیرند؟ آیا از این میترسیم که جوامع ما را دگرگون کنند؟ از این میترسیم که رباتها در آینده تکتک حرکات ما را با تواناییهای روبهرشدشان و حس شرورانهای کنترل خواهند کرد؟ شاید همین طور باشد!
توهم شورش بهنوعی در خودِ کلمهی ربات نهادینه شده است. کارل کاپک، نمایشنامهنویس اهل چک، این کلمه را برای اولینبار بهمنظور توصیف آدمهای مکانیکی استفاده کرد. پیش از آن و در گذشته، از کلمهی ربات برای اشاره به «سیستم بردگی قراردادی» استفاده میکردند. از همان زمانهای دور، ترس از شورش بردگان در هنگام ادای کلمهی ربات احساس میشد. سپس، این ترس به استفاده از خدمتکارهای مکانیکی نیز کشیده شد و اکنون نگرانیها دربارهی قیام رباتها در آینده، بیش از هر زمان دیگری احساس میشود.
آریستوتل جورجسون، کمدین شبکههای اجتماعی میگوید ویدئوهایی که او از حملهی مردم به رباتها آپلود میکند، در میان محبوبترین پُستهای اینستاگرامیاش قرار دارد. بهگفتهی جورجسون، بیشتر بازخوردهای مخاطبان در بخش دیدگاهها، بازتابی از ترس آنها از شورش رباتها است.
جورجسون میگوید برخی افراد در بخش دیدگاهها میگویند با کتکزدن رباتها موافق هستند:
بعضیها میگویند ما باید آنها را کتک بزنیم تا هیچوقت خیال شورش به سرشان نزند. بااینحال، گروه دیگری هستند که میگویند نباید این کار را بکنیم؛ چون وقتی رباتها این ویدئوها را ببینند، عصبانی میشوند.
آگنیشکا ویکوفسکا، دانشمند علوم اعصاب و رفتارهای شناختی و عضو هئیتتحریریهی مجلهی بینالمللی رباتیک اجتماعی (International Journal of Social Robotics) معتقد است مخالفت انسان مقابل ربات انگیزهها و شکلهای مختلفی دارد؛ اما همهی آنها بازتابی از همان روشی هستند که انسانها به یکدیگر صدمه میزنند. بدرفتاری با رباتها شاید از همان روانشناسی قبیلهای نشئت گرفته باشد؛ یعنی همان مفهوم خودیها و غیرخودیها.
ویکوفسکا میگوید:
شما مأموری دارید؛ رباتی که در شاخهای جداگانه از انسانها قرار گرفته است. بنابراین، ممکن است خیلی راحت درگیر مکانیزم روانشناختی طرد شوید؛ چون فکر میکنید آنها خودی نیستند. این موضوعی است که باید دربارهاش بحث کرد: غیرانسانیکردن رباتها حتی درحالیکه آنها انسان نیستند.
آنچه باعث تناقض میشود، این است که تمایلمان برای غیرانسانیکردن رباتها از غریزهی ما برای قائلشدن صفات انسانی به آنها سرچشمه میگیرد. نایتاسکوپ (Knightscope)، بزرگترین سازندهی رباتهای نگهبان در ایالات متحدهی آمریکا است؛ سازندهی همان رباتهایی که در سنفرانسیسکو به دو دستگاه از آنها حمله کردند. ویلیام سانتانا لی، مدیراجرایی این شرکت میگوید خودش سعی میکند با محصولاتش بهنوعی رفتار نکند که انگار موجودات باشعوری هستند؛ اما مشتریان او نمیتوانند جلوی خود را بگیرند. وی میگوید:
درواقع، بخش بزرگی از مشتریان ما درنهایت روی این ماشینها اسم میگذارند. برای مثال، میدانم افراد اسمهایی مانند هولمز و واتسون، رُزی، استیو، CB2 (نام یکی از شرکتهای ساخت دکور) و CX3PO (نام یکی از خودروهای شرکت مزدا) را روی این رباتها گذاشتهاند.
ویکوفسکا میگوید این دشمنی با رباتها که از تمایل به نسبتدادن صفات انسانی نشئت گرفته ممکن است بازتابدهندهی سندرم فرانکشتاین باشد. ما از رباتها میترسیم؛ چون آنها را بهخوبی درک نمیکنیم؛ چون کمی شبیه ما هستند؛ اما کاملا مثل ما نیستند.
فردرید کاپلان، رئیس بخش علوم انسانی دیجیتال در مؤسسه اکوپلیتکنیک در لوزان سوئیس، مقالهای با این عنوان نوشته است: «چه کسی از رباتهای انساننما میترسد؟» در این مقاله، وی میگوید مردم کشورهای غربی بهخود به چشم ماشینهای بیولوژیکی دانا نگاه میکنند و شاید بههمیندلیل، از درک تفاوت بین ایدهی انسانبودن و ماشینها عاجزند. او در مقالهی خود به موضوع جالبی اشاره کرده است: سیستم عصبی انسان بعد از کشف الکتریسیته بهخوبی فهمیده شد. دیانای (DNA) لزوما بهصورت شکل آنالوگ کدهای کامپیوتری تفسیر شده است و قلب انسان اغلب بهصورت پمپ مکانیکی توصیف میشود. کاپلان معتقد است در هر بُعدی از علم ما خودمان را در آینهی ماشینهایی که میتوانیم بسازیم، میبینیم.
این نظریه نمیتواند دلیل تخریب ماشینها و رباتهایی را توضیح دهد که شبیه انسان نیستند. در ایالات متحدهی آمریکا، دَهها خرابکار به خودروهای خودران در آریزونا سنگ پرتاب کردهاند. برای مثال، گزارشهای رسیده از سنفرانسیسکو به این نکته اشاره میکند که رانندهها از قصد با خودروهای خودران تصادف میکنند. شاید این برخوردهای خشن با رباتها ناشی از احساس ترس ما از بیکاری یا انتقام باشد. در مقالهای که سال گذشته اقتصاددانان MIT و دانشگاه بوستون منتشر کردند، به این موضوع اشاره شده که چگونه اضافهشدن ربات به محیطهای اقتصادی فرصت شغلی ۶ کارگر را ازبین میبرد. کارگران یقهآبی، یعنی کارگرانی که بیشتر به کارهای یدی اشتغال دارند، بیش از دیگران درمعرض بیکاری قرار میگیرند. در مارس گذشته، خودرویی خودران در آریزونا با خانمی برخورد کرد که به مرگ او منجر شد. بعد از آن حادثه، افکار عمومی بهشدت به این فناوری حساس و ستیزهجو شد. برای مثال، شخصی ویدئویی را در یوتیوب آپلود کرده بود که با تکاندادن اسلحهی خود در هوا، دلیل تنفر خود از ماشینها را همین تصادف اعلام میکرد.
بدرفتاری با رباتهای انساننما ممکن است پرهزینه و نگرانکننده باشد، بااینحال، از دیدگاه ویکوفسکا شاید راهحلی برای این موضوع وجود داشته باشد. او با اشاره به یکی از تجربههای یکی از همکارانش در زمینهی رباتهای تعاملی، داستانی تعریف میکند. او میگوید:
اخیرا در کلاس مهدکودک، ربات به کودکان معرفی شد؛ اما کودکان تمایل عجیبی برای انجام رفتارهای خشن با ربات داشتند. برای مثال، با پا به آن ضربه میزدند و اصلا با آن رفتار مهربانانهای نداشتند. این رفتار کودکان با رباتها ادامه داشت تا اینکه یکی از پرستاران مهدکودک نامگذاری رباتها را شروع کرد. بعد از آن، رباتها دیگر فقط ربات نبودند؛ بلکه اندی و جو و سالی بودند و رفتار خشن کودکان متوقف شده بود. این موضوع بسیار جالب است. انگار که نامگذاری رباتها بلافاصله باعث شده بود آنها کمی بهجمع خودیها نزدیکتر شوند.
ویلیام سانتانا لی نیز تجربههای مشابهی دربارهی رفتارهای ناشایستی که مشتریان با برخی از رباتهای خود داشتهاند، با ما درمیان میگذارد. او میگوید:
بهترین راه برای ما این است که وقتی به مکان جدیدی میرویم، قبل از اینکه حتی بستهبندی ربات را بازکنیم، مستقیم به تالار شهر میرویم و برنامهی غذایادگیری برگزار میکنیم؛ یعنی به مردم میگوییم بیایید با ربات آشنا شوید و کیک هم بخورید. سپس، مسابقهی نامگذاری برگزار میکنیم و با افراد دربارهی این موضوع صحبت میکنیم که رباتها چه کارهای میتوانند یا نمیتوانند انجام دهند. بعد از انجام این کارها، همه چیز کاملا بهخوبی پیش میرود.