موفقیت در کسب و کار ، اکتسابی یا استعداد خدادادی؟

موفقیت در کسب و کار ، اکتسابی یا استعداد خدادادی؟

پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره متخصصین صنعت و مدیریت_دپارتمان مدیریت بازرگانی :

موفقیت در کسب و کار ، خدادادی نیست 

اغلب مردم تصور می کنند که انسان های موفق ذاتا موفق هستند ، تصور می کنند هر کسی ، موفقیت در کسب و کار خود پیدا کرده است در آن کار استعداد داشته است ، مثلا می گویند : آقای X ذاتا تاجر به دنیا آمده است و تجارت در خون اوست . اگر بخواهیم از جنبه منطق به موضوع نگاه کنیم ،  شاید این حرف ها تا حدودی صحیح باشد ، ولی ، موفقیت یک مهارت اکتسابی است و راه رسیدن به آن انضباط و تمرکز کردن است .

درست همانطور که :

موسیقی دان شدن ، ورزشکار شدن و … مداومت و سالها تمرین مطلبد .

شاید در ابتدای تصمیمات مهم زندگی خودتان کمی تردید داشته باشید ، مثلا برای انتخاب رشته تحصیلی یا شغلی که قصد دارید موفقیت در کسب و کار تان را در آن حیطه تجربه کنید ، اما زمانی که تصمیم قطعی شد باید خیلی جدی و متمرکز مشغول انتخاب خود شوید . این راه رسیدن به موفقیت در کسب و کار است و هیچ ورد و جادویی در کار نیست .

کسب پول و کار کردن هنر است ، و داشتن یک کسب و کار خوب و موفق بهترین هنر .

رازی کوچک ، برای موفقیت در کسب و کار 

همیشه بیشتر از آنچه انتظار می رود کار کنید و بیشتر از آنچه از خود می خواهید بیاموزید .

کار کردن بیش از انتظار ، تنها زمانی به واقعیت تبدیل می شود که شما عاشق کارتان باشید .

منظور ما از کار بیش از اندازه این نیست که برای موفقیت در کسب و کار باید زجر بکشید :

این موضوع مفصل در مطلب کارتان را یک هنر بدانید شرح داده شده است .

خیلی از افراد موفق هم در طول زندگی خود همین موضوع را رعایت کرده اند و صرف نظر از رشته کاریشان ، همیشه بیش از انتظار کار و آموزش را انجام داده اند . « وینستون چرچیل » یک سخنران مشهور و سیاستمداری است که نامش به عنوان فردی باهوش و ذکاوت مادر زادی در بین جوامع مختلف برده می شود . اما اگر قصه زندگی او را مطالعه کنید ، متوجه خواهید شد که بعد از اشتباهات فاحش در ابتدای کار خود ، نا امید نشده ، وقت و انرژی بسیاری را صرف کسب این مهارت کرده است . پس این یک استعداد طبیعی نبوده ، چون دائم روی مهارت خود کار می کرده است .

استعداد او ، نتیجه ی کار متمرکز و آگاهانه بوده است .

اکثر موسیقی دانان نیز از همین روند پیروی کرده اند ،

آنها در سنین پایین اقدام به آموزش کرده و استعداد عادی خود را به دقت رشد داده اند .

موفقیت در کسب و کار

همه استعداد دارند 

« دونالد ترامپ » می گوید :

اگر بخواهم توانمندی ذاتی خود را بیان کنم ، استعداد ذاتی من به عنوان یک تاجر ، این است که می توانم در عین دقت به تمامی جزئیات ، نما و تصویری کلی را هم در ذهن خوب داشته باشم ، در این مرحله از کارم می توانم همزمان روی چند کار تمرکز داشته باشم ، و نتایج آنها را در ذهن ببینم . اما باز هم باید بگویم که این یک مهارت اکتسابی است که بخش اعظم آن را ،  در دوران تحصیل و تمرین بر روی انجام همزمان چند کار آموخته ام .

پس می توانیم نتیجه گیری کنیم که حتی اگر :

یک فرد استعداد ذاتی برای انجام یک کار داشته باشد ، و شما نداشته باشید

شما با تمرین می توانید به همان استعداد دست پیدا کنید .

تنها شما باید زمان و انرژی بیشتری صرف کنید . اما شرطش آن است که به آن کار علاقه داشته باشید

پس تکلیف استعداد مادر زادی چیست ؟

شاید بگوید : برخی از افراد قوی تخیل بالایی دارند .

افراد موفق و مطرح دنیا را مثال بزنید و بیان کنید این قماش از آدم ها در عین حال هم تاجر های خوبی هستند و هم تخیل بالایی دارند . در این بین استعداد چه نقشی دارد . برخی از انسان ها بدون تلاش زیاد به علت داشتن استعداد بالا کارهای خود را به راحتی انجام می دهند . شاید از نظر شما این افراد اعجوبه باشند ، ولی وقتی با دقت این انسان ها را زیر نظر داشته باشیم ، می بینیم که همین اعجوبه ها به دقت تحت آموزش ، تمرین بوده و معمولا هنوز هم هستند .

استعداد کاملا بستگی به کاری دارد که شما انجام می دهید . 

جمله معروف هر کسی را بهر کاری ساختند را شنیده اید ؟

بعضی از افراد کاری را انجام می دهند که برای آن ساخته نشده اند ، و همین افراد ، زمانی که کار مناسب خود را کشف کنند ، به موفقیت می رسند .

سخت کوشی و کار در زمینه درست باید کنار یکدیگر باشند .

استعداد یا شانس

وراثت و محیط دو عاملی هستند که باید در آنها دقت شود .

اگر شما پدری خود ساخته داشته باشید و در محیطی خوب رشد پیدا کنید ، این در نتیجه کار شما بی تاثیر نخواهد بود ، دقت کنید تاثیر را آنها ایجاد نمی کنند ، این دو عامل تنها آموزش شما را به نحو احسن پیش می برد وگرنه این خود شما هستید که نتایج را ایجاد می کنید . پس تصور نکنید که فردی با خوش شانسی در خانواده ای خوب متولد شده و این باعث ایجاد استعداد در وی شده است . ما تاثیر آموزش خوب در خانواده خوب را انکار نمی کنیم اما در نهایت این فرد آموزش دیده شده است که نتایج را خلق می کند .

نقش وراثت و محیط برای موفقیت در کسب و کار

بنابراین :

دقت کنید که گرفتار تله وراثت و محیط نشوید .

چون هیچ تضمینی وجود ندارد تا آموزش های شما درست باشد و اگر هم باشید هیچ تضمینی وجود ندارد که این راه  ، راه شما باشد . برای مثال دو برادر در کار ملک هستند  ، آنها پدری موفق داشته اند و پدر تمامی تجارب خود را به خوبی به فرزندان آموخته است ، اما این موضوع دلیل بر موفقیت آنها نخواهد بود . ممکن است یکی از این دو برادر که شرایط یکسانی داشته اند موفق و دیگر ناموفق شود و اگر علت را جویا شویم متوجه خواهیم شد که برادر ناموفق هیچ علاقه ای به کار ملک و مسکن نداشته و تنها به علت شغل خانوادگی به این کار پیوسته ، پس کلمه درست برای استعداد ، همان علاقه است .

اگر شخصی بهترین مجسمه را در کشور شما ساخته است .

عبارت درستی نیست که بگویم استعداد مجسمه سازی داشته ، این تنها ، مزیت فرد بوده که علاقه شدیدی به کار مجسمه سازی داشته است و قطعا برای خواسته اش که بهترین مجسمه این کشور بوده خیلی خیلی اشتیاق به خرج داده ، در حالی که شاید شما حتی با دیدن یک مجسمه یا کار مجسمه سازی ، حس بدی را به خود القاء کنید ، چون علاقه ای به این کار ندارید .

این به معنی نداشتن استعداد شما در آن کار نیست . 

موفقیت در کسب و کار

مهارت ها قابل پیشرفت هستند

امروزه آزمایش هایی در حال انجام هست برای تمرین متقابل مغز .

دانشمندان قصد دارند تا مهارت های رشد یافته یک انسان را در بقیه زمینه های فعالیت هم به کار ببندند تا آن مهارت ها نیز رشد کنند . راه ساده آن برای شما این است که در دل کاری که عاشق آن هستید ، کارهای دیگر را مرتبط کنید تا مهارت های شما نیز رشد پیدا کند ، برای داشتن افکار پیوسته و رشد دیگر مهارت ها بحث ساختن افکار مرتبط را مطالعه کنید . مثلا یک بازی که به تمرکز چندین حس و فعالیت مختلف نیاز دارد را انتخاب کنید ، خواهید دید که راه حل خیلی از مشکلات در حین انجام همین بازی به ذهن شما خواهد رسید . این کار شما را مجاب می کند تا یک سرگرمی خارج از کارتان نیز داشته باشید که در عین حال باعث تکمیل کارتان خواهد بود .

نقش شانس چیست ؟

شاید شما هم مانند خیلی از افراد ، به شانس اعتقاد داشته باشید .

شاید اگر به شما بگوییم که شانسی در جهان هستی وجود ندارد و همه چیز به خودمان بستگی دارد کمی کلیشه ای به نظر برسد . ولی حداقل قبول کنید که اگر باور داشته باشید خوش شانس خواهید بود . شاید اعتقاد داشته باشید که جهان این طور نیست که همه بتوانند بی اندازه موفق شوند ، اما حداقل قبول کنید که اگر باور داشته باشید ، شما خوش شانس خواهید بود و جز گروه موفق ها قرار می گیرید .

نکته اصلی در کسب و کار خلاقیت است .

خلاقیت هم همانطور که گفته شد بخش هنری کار است .

برای موفقیت صبور باشید 

هر صنعتی پیشگامانی دارد و این افراد در کارشان هوشمندانه و خلاقانه عمل می کنند .

گاهی اوقات مردم تصور می کنند که موفقیت در کسب و کار ، یک شبه اتفاق می افتد ، ولی همیشه این تصور صحیح نیست . حتی اگر در کسب و کار خود جا افتاده باشید هم ، معمولا موفقیت در آن یک شبه اتفاق نخواهد افتاد . موفقیت در کسب و کار با صبر و شکیبایی به دست می آید . صبر ، چیزی است که اگر ذاتن ندارید ، نمی توانید موفق شوید ولی نگران نباشید چون صبر هم یک ویژگی اکتسابی است و می توانید صبور بودن را بیاموزید .

اما در نهایت می توان گفت که موفقیت در کسب و کار :

ترکیبی از صبر ، تلاش ، علاقه ( خلاقیت و استعداد ) ، افکار و آموزش های شماست . 

سرسختی ذهنی چیست و چطور به‌ دست می‌آید؟

سرسختی ذهنی چیست و چطور به‌ دست می‌آید؟

پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره متخصصین صنعت و مدیریت_دپارتمان روانشناسی

همهٔ ما در اطراف خودمان آدم های موفق زیادی را می‌شناسیم: دوستمان، همسایهٔ روبه‌رویی، افرادی‌ که در سرتاسر جهان از دستاوردهایشان در اخبار می‌شنویم یا در اینترنت از آنها مطلب می‌خوانیم. همهٔ این افراد ممکن است آدم‌های موفقی باشند که بارها به رازهای موفقیت‌شان فکر کرده‌ایم. هریک از آنها روش‌های مربوط‌ به خودشان را دارند که با آن به موفقیت رسیده‌اند. بااین‌حال، یک راز مشترک بین همهٔ افراد موفق دنیا وجود دارد و آن این است که این افراد سرسختی ذهنی دارند.

مطالعات نشان می‌دهند که سرسختی ذهنی یکی از مؤلفه‌های اصلی موفقیت است. آنجلا داکورث (Angela Duckworth) در کتاب مشهورش با عنوان سرسختی (Grit) نوشته است:

راز رسیدن به دستاوردهای برجسته، استعداد نیست بلکه ترکیبی خاص از اشتیاق و پشتکار است.

این همان چیزی است که آن را سرسختی ذهنی می‌نامیم. سرسختی ذهنی نقش مهمی در دستیابی به اهدافمان دارد.

گاهی اوقات درمسیرِ رسیدن به اهداف مان احساس خستگی می‌کنیم و به‌ جایی می‌رسیم که موفقیت برایمان ناممکن جلوه می‌کند. اینجاست که امیدمان را از دست می‌دهیم و هدفمان را رها می‌کنیم.

بنابراین می‌توان گفت سرسختی ذهنی همان توانایی چسبیدن به هدف، در زمان‌هایی است که شرایط سخت شده و موانع نمایان می‌شوند. فقط افرادی می‌توانند از موانع عبور کنند که میزان سرسختی ذهنی‌شان زیاد باشد. دیگران ممکن است به‌راحتی رؤیاهایشان را رها کنند.

سرسختی ذهنی مختص افراد خاصی نیست

خبر خوب اینکه سرسختی ذهنی چیزی نیست که فقط عده‌ای خاص از آن بهره‌مند باشند. همهٔ ما می‌توانیم این ویژگی را در خودمان ایجاد کنیم و با تقویت آن به اهدافمان برسیم. سرسختی ذهنی به ما کمک می‌کند سخت کار کنیم و به اهداف و آرزوهای بلندمدت خودمان بچسبیم.

این مفهوم به‌خوبی ویژگی‌های افراد موفق را توصیف می‌کند. برای مثال، افراد موفق همیشه سعی می‌کنند خوشی و لذت را به‌ تعویق بیندازند و سخت کار کنند. آنها در مقابله با وسوسه‌ها عالی عمل می‌کنند و همهٔ تلاششان را برای غلبه بر ترس هایشان انجام می‌دهند. شاید فکر کنید مگر آدم‌های موفق از چیزی می‌ترسند؟ مسلما بله. آنها هم می‌ترسند ولی شجاع هستند. تفاوت این‌دو از زمین تا آسمان است.

برای دست‌یافتن به سرسختی ذهنی تمرین کنید

برای تقویت سرسختی ذهنی باید ذهنیتی مثبت داشته باشید، روی دلایل کاری که می‌خواهید انجام دهید تمرکز کنید و از افرادی‌ که در کنارتان هستند تا حمایت‌تان کنند، کمک بگیرید. برای این منظور باید ۷ عادت زیر را که سبب ذخیرهٔ انرژی ذهنی‌تان می‌شود در خودتان ایجاد کنید. به شما اطمینان می‌دهیم که سرسختی ذهنی را به‌ دست خواهید آورد.

۱. همیشه طوری عمل کنید که انگار همه‌چیز تحت‌کنترل شماست

سرسختی ذهنی - همیشه طوری عمل کنید که انگار همه‌چیز تحت‌کنترل شماست

خیلی‌ها فکر می‌کنند شانس در موفقیت یا شکست نقش مهمی دارد؛ مثلا اگر موفق شوند، می‌گویند شانس با ما یار بود؛ اگر شکست بخورند می‌گویند بدشانسی آوردم.

بیشتر افراد موفق هم ممکن است به نقش شانس در موفقیت یا شکست‌شان توجه داشته باشند؛ اما فرقشان با آدم‌های معمولی این است که افراد موفق هرگز منتظر شانس نمی‌مانند و از آن طرف، هرگز نگران بدشانسی هم نیستند. بنابراین طوری عمل می‌کنند که انگار موفقیت یا شکست‌شان به‌طور کامل دست خودشان است. اگر موفق شوند، خودشان باعث آن شده‌اند؛ اگر هم شکست بخورند، باز هم خودشان مسبب آن‌اند.

اگر انرژی ذهنی‌تان را صرف نگرانی دربارهٔ اتفاقات احتمالی در آینده نکنید، آنگاه انرژی کافی برای تلاش‌کردن خواهید داشت؛ بنابراین اتفاقاتی که مطلوبتان است، رخ خواهند داد.

شانس را نمی‌توانید کنترل کنید، اما خودتان را حتما می‌توانید.

۲. چیزهایی را که نمی‌توانید تأثیری روی آنها داشته باشید، کنار بگذارید

قدرت ذهنی مانند قدرت ماهیچه‌هاست. آدمی با توانایی‌های نامحدود وجود ندارد. بنابراین به این فکر کنید که قدرت ذهنتان هم محدود است و لازم نیست توان آن را برای چیزهایی مصرف کنید که هیچ تأثیری در آنها ندارید.

برای نمونه، برخی افراد مدام نگران مسائل سیاسی هستند، برخی دیگر نگران خانواده‌شان هستند، بعضی‌ها هم دغدغهٔ گرم‌شدن کرهٔ زمین را دارند. هرچه هست، شما به آن اهمیت می‌دهید و انتظار دارید برای دیگران هم مهم باشد.

اگر واقعا مسائلی وجود دارند که نگران آنها هستید، هرکاری از دستتان برمی‌آید انجام دهید و آن را رها کنید. دیگر چرا به آن فکر می‌کنید؟ اگر در خانواده کسی مشکلی دارد، به او گوش دهید و با او همدلی کنید. اگر کمک می‌خواهد، هر کاری می‌توانید برایش بکنید. نگران طبیعت هستید، ردپای کربن خودتان را کاهش دهید و پلاستیک کمتری مصرف کنید. در کمپین‌های داوطلبانه شرکت کنید و عادت‌های خوب را انتشار دهید.

دیگر چه کاری از دستتان ساخته است؟ تا همین‌ جا کافی است. شما سهمتان را ادا کرده‌اید. خودتان را تغییر دهید و سعی نکنید دیگران را تغییر دهید. آنها تا خودشان نخواهند، تغییر نخواهند کرد.

۳. از گذشته فقط درس بگیرید، نه اینکه به خودتان سنجاقش کنید

گذشته ارزشمند است. نه‌تنها از اشتباهات خودتان، بلکه از اشتباهات دیگران هم بیاموزید.

سپس رهایش کنید.

گفتنش آسان‌تر از انجام دادنش است، قبول. اما باور کنید این به زاویهٔ دیدِ خودتان بستگی دارد. هنگامی‌که اشتباهی مرتکب می‌شوید، آن را به‌چشم فرصتی ببینید برای یادگیری چیزی‌ که نمی‌دانید. اگر هم دیگران اشتباهی را انجام می‌دهند، آن را فرصتی برای مهربانی، بخشش و درک متقابل بدانید.

مدام به گذشته‌ها فکر نکنید. گذشته نباید شما را محدود کند؛ فقط باید به شما آموزش دهد. فکر کنید و ببینید که چه‌چیزی خوب پیش نرفت؛ اما این کار را فقط برای این انجام دهید که بررسی کنید دفعهٔ بعد، شما و دیگران چه‌کار می‌توانید بکنید که این‌ بار درست پیش برود.

۴. در شادی موفقیت دیگران سهیم باشید

سرسختی ذهنی - در شادی موفقیت دیگران سهیم باشید

بسیاری از افراد موفقیت را نوعی «بازی با مجموع صفر» در نظر می‌گیرند؛ یعنی اگر او موفق است، جایی برای موفقیت من وجود ندارد و من باید از موفقیت او ناراحت باشم. این افراد تصور می‌کنند درخشیدنِ کسی باعث می‌شود دیگران به‌ چشم نیایند.

عصبانیت از موفقیت دیگران، قاتل انرژی ذهنی است: همان انرژی‌ای که می‌توانیم در جاهایی بهتر به‌ کار ببریم و از آن بهترین استفاده را ببریم، انرژی‌ای که برای سرسختی ذهنی به آن نیاز داریم.

وقتی دوستتان کاری فوق‌العاده انجام می‌دهد، این بدان معنا نیست که شما نمی‌توانید کار فوق‌العاده‌ای انجام دهید. اتفاقا موفقیت او در حوزه خودش، ممکن است مکمل موفقیت شما در حوزه فعالیت خودتان باشد. همیشه سعی کنید افراد موفق را به‌سمت خودتان بکشانید. حضور چند فرد موفق در کنار هم، می‌تواند به‌ پیشرفت کلی همهٔ شما کمک کند. اصلا اگر آدم‌های ناموفق دور و برتان باشند، ممکن است شما را هم تا سطح خودشان پایین بکشند!

۵. گله و شکایت را کنار بگذارید

کلماتی‌که به‌ کار می‌برید قدرت دارند، به‌ویژه روی خودتان. منفی باشند یا مثبت، فرقی نمی‌کند. آنها قدرتشان را روی شما و دیگران اِعمال می‌کنند.

نالیدن و شکایت‌کردن از وضعِ موجود و مشکلاتتان، همه‌چیز را بدتر خواهد کرد.

بنابراین اگر چیزی خوب پیش نمی‌رود، وقتتان را برای نالیدن تلف نکنید. آن انرژی ذهنی را برای بهتر کردن شرایط صرف کنید. به‌جای حرف‌زدن درباره اینکه چه‌چیزی خوب پیش نمی‌رود، درباره این صحبت کنید که چه کارهایی انجام دهید تا اوضاع بهتر شوند؛ حتی اگر مجبور شوید با خودتان گفت‌وگو کنید.

درباره دوستان و همکارانتان هم همین کار را بکنید. به‌جای اینکه خودتان را به شانه‌ای برای گریه‌کردن آنها تبدیل کنید، از آنها بخواهید ناله و شکایت نکنند. به آنها تفهیم کنید که دوستان خوب باید به هم کمک کنند تا مشکلات‌شان رفع شود نه اینکه با هم بنشینند و به زمین و زمان فحش بدهند!

۶. به‌فکر تأثیرگذاشتن روی دیگران نباشید

کسی‌که شما را به‌خاطر لباس‌ها، اتومبیل، دارایی‌ها و موقعیت شغلی تان دوست دارد، درواقع اشیای متعلق به شما را دوست دارد نه خودتان را. بنابراین روی این افراد انرژی ذهنی‌تان را صرف نکنید.

چنین روابطی همان‌قدر که سطحی هستند، غیرواقعی هم هستند. بنابراین خودتان باشید و به این فکر نکنید که چطور روی دیگران تأثیر بگذارید تا شما را دوست داشته باشند. آنچه شما را شادتر می‌کند، ایجاد روابط واقعی با دیگران است.

وقتی ذهنتان را از این افراد آزاد کنید، انرژی ذهنی بیشتری برای افرادی خواهید داشت که واقعا در زندگی‌تان اهمیت دارند.

۷. حساب موهبت‌هایتان را داشته باشید

سرسختی ذهنی - حساب موهبت‌هایتان را داشته باشید

هر شب، قبل‌از خاموش‌کردن چراغ، چند لحظه درنگ کنید و در آن لحظات، نگرانی درباره نداشته‌هایتان را کنار بگذارید. درباره هر چیزی که دیگران دارند و شما ندارید هم فکر نکنید.

حالا به داشته‌هایتان فکر کنید. واقعا باید شکرگزار آنها باشید، این‌طور نیست؟

وقتی این خصوصیات را در خودتان تقویت کنید، انرژی ذهنی‌ای که تاکنون هدر می‌دادید برمی‌گردد و ذخیره می‌شود. حالا هرقدر هم که به مشکل بربخورید، بازهم با انرژی زیاد پیش می‌روید و به هدفتان می‌چسبید. این همان سرسختی ذهنی است که در ابتدای مطلب، روش رسیدن به آن را قول دادیم!

حالا بنشینید و ارزیابی کنید که آیا هدفی در زندگی‌تان وجود داشته است که آن را رها کرده باشید؟ فکر می‌کنید چه عاملی باعث شد که دیگر به آن نچسبید؟ اگر سرسختی ذهنی داشتید، به آن می‌رسیدید؟

هفت مهارت برای تقویت هوش مالی

هفت مهارت برای تقویت هوش مالی

۱- سواد مالی :

کسب توانایی تفسیر و خواندن اعداد و ارقام

۲- استراتژی‌های سرمایه گذاری : 

برخوردار بودن از دانش پول ، پول می‌آورد.

۳- شناخت بازار عرضه و تقاضا :

«الکساندرگراهام بل» اختراعی را عرضه کرد که بازار به آن نیاز داشت، «بیل گیتس» هم همین کار را کرد. خانه‌های ۷۵۰۰۰ دلاری که به قیمت ۶۰۰۰۰ دلار به فروش گذاشته می‌شود و ۲۰۰۰۰ دلار برای فروشنده آب خورده است هم نتیجه قدر دانستن از فرصتی است که بازار در اختیار فرد قرار می‌دهد. یک نفر در نقش خریدار ظاهر می‌شود و دیگری فروشنده است.

۴- دانستن درمورد قانون :

آگاهی از اصول حسابداری ، قوانین شرکت‌ها ، قوانین ملی و منطقه‌ای و آیین‌نامه‌ها. پیشنهاد می کنیم که در مورد آشنایی با قوانین حتما دست به کار شوید.

۵- یافتن فرصت‌هایی که دیگران متوجه‌اش نمی شوند :

شما فرصتی را که دیگران با چشم‌شان نمی‌بینند با استفاده از فکرتان تشخیص می‌دهید. به عنوان نمونه یکی از دوستان خانه قدیمی و کلنگی‌ای را خریده بود که آدم می‌ترسید به آن نگاه کند. همه ما از این خرید او تعجب کرده بودیم نکته‌ای که وی درمورد این خانه می دانست این بود که خانه به همراه ۴ قطعه زمین دیگر فروخته می‌شد. وی با مراجعه به شرکت مالک خانه متوجه این موضوع شده بود وی آن را خانه را خراب کرد و ۵ قطعه زمین را به قیمت ۳ برابر کل قیمتی که برای خرید خانه داده بود فروخت.

۶- مهارت فراهم کردن پول :

یک فرد معمولی صرفاً به بانک مراجعه می‌کند تا پول فراهم کند. یک فرد سرمایه گذار بایستی بداند چطور پول جمع کند. برای این کار راه های بسیاری هم هست که نیازی به بانک ندارد. در شروع کارم یاد گرفتم که چگونه بدون کمک گرفتن از بانک خانه بخرم. این وسط خانه‌هایی که می‌خریدم مهم نبودند بلکه یاد گرفتن مهارت فراهم آوردن پول تجربه‌ای بود که نمی‌شد رویش قیمت گذاشت.

۷- مهارت سازماندهی افراد باهوش :

آدم باهوش کسی است که یا با کسی که با هوش تر از خودش است کار می‌کند یا وی را استخدام می‌‎کند تا برایش کار کند.

وقتی لازم باشد با کسی مشورت کنید از طرف مشورتتان مطمئن شوید. چیزهایی که باید یاد بگیرید خیلی زیادند اما پاداشی که در ازایشان می‌گیرید نجومی است. اگر در جستجوی ثروت هستید برخوردار بودن از این زیر بنای اساسی یا ترکیبی از این مهارت‌ها نیازی اساسی است .حال فرق نمی‌کند بخواهید ثروتتان را از چه راهی بدست آورید، از راه خرید خانه‌های کوچک یا آپارتمان‌های متراژ بالا، خرید سهام اوراق قرضه، سرمایه گذاری در شرکت‌های سرمایه گذاری فلزات گرانبها و یا مانند اینها . . . 

۱۰ عادت مالی غلط در افراد کم درآمد

۱۰ عادت مالی غلط در افراد کم درآمد

افراد در زندگی روزمره خود برای پولدار شدن روش خاص خودشان را دارند. بعضی‌ها از راه شانس ثروتمند می‌شوند؛ برخی دیگر ممکن است از طریق فعالیت و کار زیاد درآمدشان را افزایش دهند. معمولاً اشخاصی که همیشه ثروتمند هستند، نقاط مشترکی باهم دارند. با این‌حال، چه آنهایی که شانس داشته‌اند و چه آنهایی که از طریق کار زیاد پولدار شده‌اند، ممکن است به دلیل عادت‌های بد مالی نتوانند پول‌شان را حفظ کنند. اینکه چرا برخی افراد همیشه پولدار باقی می‌مانند و برخی دیگر همیشه دچارمشکل هستند سؤالی است که ممکن است ذهن همه‌ی ما را درگیرکند. برای پاسخ به این سؤال، محققان در یک مطالعه به مدت ۵ سال دو گروه از افراد ثروتمند و فقیر را با یکدیگر مقایسه کردند. منظور از افراد بی‌پول لزوماً قشر کم‌درآمد نیست، چه بسا افرادی که درآمد خوبی دارند ولی در مدیریت پول خود مهارت کافی ندارند و بنابراین همیشه جیب‌شان خالی است. نتایج مطالعه نشان داد بزرگترین تفاوت‌های ثروتمندان و فقرا به عادات رفتاری آنها مربوط است. بنابراین اگر می‌خواهید پولدار شوید، این مطلب را بخوانید و عادت‌ها و طرز تفکر افراد بی پول را ترک کنید.

۱- افرادکم درآمد تنها روی شانس و سرنوشت خود حساب باز می کنند.

فقط در موارد بسیارکمی می‌توان روی شانس و تقدیر اتکا کرد؛ مثل مواقعی که نمی‌دانید رنگ بلوز خود را سبز انتخاب کنید یا بنفش . اما هرگز نباید در مسائل بسیار مهم زندگی به این چیزها اعتقاد داشته باشید. افراد ثروتند معتقدند که مسیر زندگی‌شان را خودشان تعیین می‌کنند. در مقابل، ۹۰ درصد مردمی که بی‌پول هستند برای بدبختی و عواملی که نمی‌توانند آنها را کنترل کنند سرنوشت را سرزنش می‌کنند. این افراد برای بهبود رفاه‌شان ‌به‌جای آنکه پول‌شان را در راستای یادگیری و تحصیل خرج کنند، آن را برای پدیده‌های ماورایی و بخت‌آزمایی‌ها خرج می‌کنند.

۲- افراد کم درآمد از آشنایی با افراد جدید اجتناب می‌کنند.

بیش از ۶۵ درصد افراد ثروتمند عاشق آشنایی و برقراری ارتباط با افراد جدید هستند، درحالی‌که فقط ۱۱ درصد از افراد بی‌پول این‌گونه رفتار می‌کنند. بیشتر اشخاصی که از لحاظ مالی ثبات دارند ، برای داشتن یک حس عالی و حفظ آن تلاش می‌کنند. آنها حتی ممکن است روزهای مهم مانند روزهای عید و مناسبت های مهم و نظایر آن را به دوستان جدید (و البته آشنایان قدیمی) تبریک بگویند، درحالی‌که بسیاری از افراد فقیر معمولاً تمایلی برای انجام این کارندارند.

۳- عدم عشق ورزی افراد کم درآمد نسبت به شغل خود

در حدود۹۰  درصد افرادی که در زمینه مالی موفق هستند ، به شغل‌شان عشق میورزند . برعکس افراد بی‌پول فقط معایب و ایرادات شغل‌شان را می‌بینند. با چنین نگرشی، هرگز وضع مالی‌تان بهبود پیدا نخواهد کرد. اگر کارتان را دوست ندارید به دنبال شغل مورد علاقه‌تان بروید، اما گله نکنید. اگر هم نمی‌توانید آن را تغییر دهید سعی کنید جنبه‌های مثبت آن را ببینید.

۴- افراد کم درآمد توجهی به وضعیت سلامتی خود ندارند

افرادثروتمند زمان زیادی را برای سلامتی صرف می‌کنند. این اشخاص به طور مرتب به پزشک‌شان مراجعه می‌کنند، شیوه زندگی سالم را انتخاب کرده‌اند، از فواید ورزش برای سلامتی خود کاملاً آگاه‌اند و مرتب ورزش می‌کنند (۷۵ درصد از افراد پولدار به طور متوسط روزانه ۱ ساعت ورزش می‌کنند.، رژیم غذایی آنها سالم و درجهت خفظ سلامت آنهاست و موفق به ترک عادت‌های بد زندگی‌شان شده‌اند. اما در بین افراد بی‌پول، فقط ۱۵درصد قبول دارند که سلامتی و موفقیت با یکدیگر ارتباط نزدیک دارند.

۵- افراد کم درآمد قدرت ریسک پایینی دارند.

تنها ۷ درصد از افراد فقیر حاضرند برای بهبود وضعیت مالی‌شان ریسک کنند. درحالی‌که میزان این ریسک پذیری برای افراد پولدار بیش از ۶۰درصد است. بسیاری از افراد ثروتمند در این مطالعه ابراز داشته‌اند که در طول زندگی‌شان حداقل یک‌ بار با ریسک‌هایی مواجه شده‌اند که به شکست‌های بزرگ منجر شده است. اما آنها سعی کرده‌اند به‌جای گیرکردن در آن، با موفقیت از آن عبور کنند.

۶- وابستگی زیاد افراد کم درآمد به برنامه‌های تلویزیونی

معمولاً ۸۰ درصد افراد کم بضاعت جامعه علاقه شدیدی به برنامه‌هایی تلویزیون دارند که در آن جزئیات زندگی خصوصی دیگران نمایش داده می‌شود. درحالی‌که تنها ۸درصد پولدارها چنین عادتی دارند. به‌طور کلی افراد پولدار زمان زیادی را صرف تماشای تلویزیون نمی‌کنند و شاید کمتر از یک ساعت در روز را به آن اختصاص می‌دهند (شاید اگر افراد با ضررهای اعتیاد به تلویزیون آگاه می‌شدند ، زمان کمتری را به تماشای آن اختصاص بدهند همین امر در مورد استفاده زیاد از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی نیز صادق است؛ افراد موفق کمتر از یک ساعت در روز در محیط اینترنت گشت می‌زنند، مگر اینکه به‌طور کلی کارشان بر مبنای اینترنت باشد.

۷- افراد کم درآمد اهل مطالعه نیستند.

افراد موفق روزانه بخشی ازوقت خود را صرف مطالعه می‌کنند. داستایوسکی نویسنده بزرگ می‌گوید: «مطالعه‌نکردن به ‌معنای فکرنکردن است». ۸۸ درصد افراد پولدار با این گفته موافق هستند و آنها حداقل روزانه ۳۰ دقیقه در روز کتاب‌هایی درباره‌ی مسائل حرفه‌ای و شغلی، رشد فردی و ادبیات تاریخی مطالعه می‌کنند. درحالی‌که فقط ۲درصد درصد افراد کم‌درآمد چنین کاری انجام می‌دهند. البته همان‌طور که گفته شد، منظور از افراد بی‌پول، لزوما قشر کم‌درآمد جامعه نیست. بسیاری از افراد به‌اندازه‌ی کافی درآمد دارند و آن را خرج چیزهای غیرضروری می‌کنند، اما به کتاب که می‌رسند دیگر پول ندارند. خوشبختانه امروزه روش‌های زیادی برای مطالعه وجود دارد مانند کتابخانه‌ها، کانال‌های تلگرام مخصوص مطالعه‌ی کتاب و نظایر آنها و حتماً نیاز نیست کتاب بخرید تا مطالعه کنید. بنابراین بهانه نیاورید و سعی کنید عادت به مطالعه را در خود بپرورانید.

۸- افراد کم درآمد صبح‌ها دیر از خواب برمی‌خیزند.

تقریباً بیش از ۶۰ درصد از صاحبان کسب و کار با درآمد بالا، حداقل ۳ ساعت پیش از آغاز روز و ساعت کاری ازخواب بیدار می‌شوند. آنها این ساعت‌های صبح را برای ورزش، برنامه ریزی برای کارهایی که باید انجام دهند، بررسی و انجام پروژه‌های شخصی‌شان و نظایر آنها صرف می‌کنند. بسیاری از افراد موفق ۱۰ تا ۱۵ دقیقه را به مراقبه اختصاص می‌دهند یا اینکه در سکوت فکر می‌کنند. البته زود بیدارشدن این افراد به این معنا نیست که کمبود خواب دارند. اتفاقا ۹۰درصد از افراد ثروتمند به اندازه کافی می خوابند و بین ساعت‌های ۹ تا ۱۰ شب به رختخواب می‌روند و ۷ تا ۸ ساعت در شب می‌خوابند.

۹- بیشتر افراد کم درآمد نمی‌توانند افراد منفی را از خودشان دور کنند

اغلب افرادی که بی پول هستند، حداقل یک نفر را در اطراف‌شان دارند که عاشق شایعه‌پراکنی و شکایت از زندگی (یا افراد منفی) است. افراد موفق دوست دارند با کسانی معاشرت کنند که نه‌تنها جزو افراد منفی‌گرا نیستند، بلکه مثبت و الهام‌بخش نیز هستند. شما نیز می‌توانید چنین افراد فوق‌العاده‌ای را در رویدادهای فرهنگی، کارهای داوطلبانه یا عضویت در سازمان‌های غیرانتفاعی پیدا کنید. تمام وقت‌تان را صرف آشنایی با این افراد با ارزش کنید و ببینید که چگونه زندگی‌تان تغییر می‌کند.

۱۰- ول‌خرجی بدترین عادت کم درآمدهاست.

بسیاری از افراد بی‌پول بیش از آنچه عایدی دارند هزینه می‌کنند و روی هزینه‌ها و مخارجشان تسلط ندارند و امور مالی‌شان را مدیریت نمی‌کنند. احتمالاً شما نیز اشخاصی را می‌شناسید که برای وسیله نقلیه، موبایل و وسایل گران‌قیمت دیگر پول خرج می‌کنند، درحالی‌که نه قدرت خرید آنها را دارند و نه حتی به آنها نیاز دارند. مثلا کسی را درنظر بگیرید که در حساب بانکی‌اش فقط ۲۰۰ هزار تومان پس‌انداز دارد، اما تلفن همراهش دو میلیون تومان ارزش دارد. این‌کار ضعف در مدیریت مالی‌اش را نشان می‌دهد. افراد پولدار حساب ‌و کتاب دخل ‌و خرج‌شان را دارند و معمولا درآمد‌شان را به این شیوه تقسیم می‌کنند:

۲۰ درصد پس‌انداز

۲۵ درصد پرداخت اجاره، اقساط و نظایر آن

۱۵ درصد غذا

۱۰ درصد سرگرمی

۵ درصد هزینه‌ی وسایل‌نقلیه اعم از اتومبیل شخصی یا حمل و نقل عمومی

و مابقی پول نیز برای مواردی مانند لباس، دارو و آموزش مصرف می‌شود

پیشنهاد ما به شما این است که این عادت‌ها را هر چه زودتر ترک کنید. افراد موفق بی‌دلیل موفق نیستند. راز آنها این است که اول به ‌دنبال کارهای مورد علاقه‌شان می‌روند و سپس آن کارها را به منبع درآمدشان تبدیل می‌کنند.

35 کاری که باید برای موفقیت شغلی خود تا 35 سالگی انجام دهید

پردیس فناوری کیش_طرح ملی مشاوره متخصصین صنعت و مدیریت_گروه مدیریت:

 

هفته گذشته به صورت تصادفی مقاله ای با عنوان 35 کاری که باید برای موفقیت شغلی خود تا قبل از 35 سالگی انجام بدید به دستم رسید. بخاطر این  اتفاق، خالی از لطف ندیدم این کارها را با شما به اشتراک بگذارم. فقط 2 تا نکته در مورد این مقاله وجود دارد. اول اینکه لازم نیست همه این 35 کار را برای موفقیت شغلی خود انجام دهید، بلکه این مقاله فقط لیستی از مواردی که می تواند مفید باشد را ارایه می کند و خود شما می توانید تصمیم بگیرید کدام یک را به لیست خودتان اضافه کنید یا آن را از لیست حذف کنید.

نکته دوم این است که لازم نیست حتما این کارها را تا 35 سالگی انجام بدهید. از آنجایی که انسان همیشه تمایل به تعویق انداختن کارهای سخت دارد، معمولا این گونه تیترها (که مثلا تا قبل از 35 سالگی یا قبل از 30 سالگی این کارها را انجام دهید) سعی دارند محرکی برای هدف گذاری شخصی با محوریت زمان محدود برای دستیابی به اهداف باشند. پس اگر شما هنوز به 35 سالگی نرسیدید یا از آن عبور کردید، خیلی به این عدد 35 دقت نکنید و متناسب با سن خودتان و اهداف کاریتان، لیستی تهیه کنید و روی آن تمرکز کنید. من شخصا اعتقاد دارم که در زندگی شغلی، تا قبل از 40 سالگی باید ایجاد نمود و خلق کرد و بعد از 40 سالگی باید برداشت کرد و حفظ کرد، البته برای هیچ کاری، هیچ سنی دیر نیست.

1. دقیقا بدانید که چه کاری قرار است انجام دهید

فرض کنید شما یک دوست را بصورت تصادفی در آسانسور ملاقات می کنید که این توانایی را دارد شانسی برای بدست آوردن موقعیت شغلی مطلوب در اختیارتان بگذارد. البته این دوست شما خیلی از نظر زمانی وقت ندارد و شما فقط حدود 30 ثانیه تا 2 دقیقه وقت دارید نظر ایشان را جلب کنید. در این چند ثانیه محدود چه تصویری از خودتان و اهداف شغلی­تان برای وی می سازید؟ جواب این سوال، دقیقا همان کاری است که شما باید بتوانید با آن آینده خود را تغییر دهید: کوتاه، موجز، موثر و ارزشمند.

2. نقطه قوت کلیدی خود را بشناسید

شما در انجام چه کاری/کارهایی فوق العاده هستید؟ لیستی از آنها تهیه کنید. وقتی  از افراد موفق این سوال را بپرسید، خیلی واضح و راحت، با گفتن چند کلمه کلیدی می توانند نقاط قوت خود را به شما می گویند.

3. نقاط ضعف خود را بشناسید

طبیعی است هر فردی در انجام یک سری از کارها خیلی توانایی قابل توجهی نداشته باشد. نگران نباشید که نقطه ضعفی دارید، ولی اگر هنوز نقاط ضعف خود را نمی شناسید، باید کمی نگران باشید. خوشبختانه شما می­توانید با تکنیک های مهارتی، مدیریتی و منابع انسانی این تقاط ضعف را تبدیل به نقاط قوت کنید، به شرط آنکه ابتدا آنها را شناسایی کنید.

4. یاد یگیرید چگونه تفویض اختیار کنید

هیچ فردی در جهان قادر نیست خودش همه کارها را به تنهایی انجام دهد. این مساله، وقتی در مسیر پیشرفت شغلی قرار می گیرید بیشتر نمایان می شود. شما باید بدانید کدام کارها را باید خودتان انجام دهید و کدام یک را باید به دیگران بسپارید. کارمندان، همکاران، شرکا تجاری و … همه از افرادی هستند که شما می توانید به آنها تفویض اختیار کنید.

5. خطوط قرمز اهداف شغلی خود را ترسیم کنید

زندگی ممکن است فرصت های زیادی پیش رو هر انسانی قرار دهد. ممکن است در برهه ای از زمان، پیشنهادات کاری متنوعی به شما داده شود. آیا شما باید به همه آنها جواب مثبت بدهید؟ به عبارت دیگر، شما باید توانایی “نه” گفتن به برخی فرصت ها و پیشنهادات را داشته باشید. برای اینکه راحت بتوانید “نه” بگویید باید خطوط قرمز شغلی خود را بدانید. بخاطر دارم قبل از 30 سالگی، تقریبا هر پیشنهاد کارآفرینی که به من ارایه می شد، بصورت جدی روی آن فکر می کردم. حتی بدلیل ورود به چند کسب و کار که با اهداف شغلی من سازگار نبود، زیان های مالی و زمانی هم پرداخت کردم. با کسب این تجربیات، اکنون براحتی می توانم به خیلی از پیشنهادات کاری جواب منفی بدهم. امیدوارم شما مثل من خیلی برای یاد گرفتن “نه” گفتن هزینه نکنید!

6. کاری را انجام دهید که بتوانید با افتخار در موردش صحبت کنید

اساسی ترین نیاز برای یافتن شغل و کار کردن کسب درآمد است. افراد زیادی را سراغ دارم که فقط و فقط برای کسب درآمد و جبر روزگار کاری را انجام می دهند که هیچ علاقه ای به آن ندارند. اگر شما از این دسته افراد هستید و از سوی دیگر می خواهید در زندگی شغلی خود موفق باشید، ریسک کنید و کاری را انتخاب کنید و انجام دهید که وقتی در مورد آن صحبت می کنید چشمهایتان برق بزند، تن صدایتان تغییر کند و هیجان ناشی از آن، آدرنالین خونتان را افزایش دهد. این انتخاب، به نقاط قوت و ضعف شما (بند 2 و3) خیلی مربوط است.

7. از اشتباهات گذشته درس بگیرید

همه افراد، حتی کارآفرینان موفق در مسیر شغلی خود اشتباهاتی انجام داده اند. شاید این جمله به نظر خیلی ساده باشد: “از اشتباهات گذشته درس بگیرید” ولی باور کنید عمل به آن خیلی ساده نیست. ممکن است شما هم افرادی را دیده باشید که از اشتباهات چیزی یاد نمی گیرند. البته این لزوما به معنای تکرار همان اشتباه نیست، بلکه مقصود از این جمله ایجاد خرد و دانش تجزیه و تحلیل شرایط، تصمیمات و تحلیل روابط علت و معلولی است که به نتیجه منجر شده است. با یادگیری از اشتباهات، شما می توانید تهدید ها را به فرصت تبدیل کنید.

8. حد توانمندی های خود را جا به جا کنید

اگر شما میتوانید یک رویداد 20 نفره را مدیریت کنید، وقت آن رسیده است که تلاش کنید یک رویداد 100 نفره را مدیریت کنید. تا وقتی تلاشی برای افزایش حد توانمندیهای خود انجام ندهید، نمی توانید مهارت های خود را ارتقا دهید.

9. کاری که می ترسید را انجام دهید

در راستای افزایش حد توانمندی هایتان (بند قبل) سراغ کاری بروید که از انجام آن ترس دارید. از منطقه راحت خود خارج شوید. اگر میترسید در مقابل جمع سخنرانی کنید، حتما آن را انجام بدهید. سخنرانی در مقابل جمع برای همه افراد کار راحتی نیست. انجام کاری که از آن می ترسید بعضی وقتها می تواند خیلی لذت بخش باشد.

10. از شنیدن انتقادات ناراحت نشوید

به انتقاداتی که به عملکرد شغلی شما می شود به چشم بازخورد نگاه کنید. بازخورد یا فیدبک، تحلیل عملکرد شما از چشم دیگران است. حتی بازخوردهای مغرضانه نیز می تواند برای شما پیامهایی برای بهبود شرایط شغلی شما داشته باشد، ولی این کاملا بستگی به نحوه برخورد شما با انتقادات و فرد انتقاد کننده دارد.

11. به دیگران بازخورد بدهید

اگر به نظر شما عملکرد همکار یا حتی مدیرتان می تواند بهبود یابد، به او بازخورد دهید. اگر مدیرتان رفتاری می کند که انگیزه تیمی را از بین می برد و ممکن است خودش متوجه این رفتار نباشد، فیدبک مناسب شما می تواند شرایط را بهبود دهد. از انتقاد کردن برای بهبود شرایط نترسید. البته حواستان باشد درست اینکار را انجام دهید.

12. یاد بگیرید در جای مناسب “نه” بگویید

گفتن “نه” یکی از سخت ترین کلمات دستور زبان است. همانطور که در بند 5 گفته شد، باید در تمامی مراحل مسیر شغلی، بدانید به کدام پیشنهادات و درخواست ها جواب مثبت دهید و به کدام یک “نه” بگویید.

13. شبکه ای از افراد مورد اعتماد بسازید

بحث شبکه سازی (networking) از بحث های داغ کسب و کار است. این روزها با بالا گرفتن تب استارت آپ ها در کشور، بحث شبکه سازی نیز خیلی مورد توجه قرار گرفته است. افرادی را دیده ام که دیوانه وار دنبال شبکه سازی هستند، با همه افراد مهم ارتباط برقرار می کنند، کارت ویزیت رد و بدل می کنند و … . البته که مهمترین سرمایه اجتماعی هر فرد و کسب و کار این شبکه ها هستند، نباید در مورد شبکه سازی افراط کرد. ایجاد شبکه سخت است ولی سخت تر از آن، نگهداری و حفظ آن است. نکته مهم ایجاد شبکه ای است مورد اعتماد، به این معنی که در جاهایی از مسیر شغلی بتوانید از حضور و حمایت آنها اطمینان خاطر داشته باشید.

14. درباره شغلتان با افراد صاحب نظر مشورت کنید

افراد متفاوتی می توانند به عنوان مشاور، الهام بخش ترسیم مسیر شغلی شما باشند. مدیرتان، همکارانتان یا حتی مادرتان می توانند در زمره این افراد باشند. با افراد مختلف و البته مناسب مشاوره کنید و به یاد داشته باشید شما باید تصمیم نهایی را بگرید، لازم نیست به حرف همه آنها گوش دهید، فقط الهام بگیرید.

15. مطالب نامناسب مربوط به خودتان را از اینترنت پاکسازی کنید

اسم خودتان را به فارسی و انگلیسی در موتورهای جستجو (مثل گوگل) بنویسید و ببینید چه مطالب/عکس/فیلمی از شما در فضای اینترنت و شبکه های مجازی منتشر شده است. اگر خودتان محتوای نامناسب منتشر کرده اید یا اطلاعاتی که دلتان نمی خواهد بقیه بدانند وجود دارد، آن را اصلاح کنید. اگر منتشر کننده شخص دیگری است، می توانید با وی تماس گرفته و خواهش کنید محتوا را حذف کند.

16. پروفایل لینکدین خود را حرفه ای کنید

اگر افراد حرفه ای در کسب و کار بخواهند در مورد شما مطلبی بدانند، احتمالا اولین جایی که دنبال آن خواهند گشت، شبکه اجتماعی لینکدین است. پس حتما پروفایل لینکدین خود را حرفه ای بسازید. برای داشتن یک پروفایل حرفه ای، مقاله هفته بعد را حتما مطالعه کنید.

17. پرتفویی از کارهای موفق خود داشته باشید

حتما یک نسخه فیزیکی یا دیجیتال از مقالاتی که نوشته اید، کمپین های بازاریابی که طراحی و اجرا کرده اید، یا گزارش سالانه عملکردی و … را آماده داشته باشید. بهتر است آنها را در یک سایت شخصی به روز رسانی کنید. حتما در جلسات و برخورد با افراد (مدیر یا سرمایه گذار آتی) آنها را به سایت ارجاع دهید.

18. یاد بگیرید بفروشید

وقتی شما برای استخدام به شرکتی میروید، در واقع دارید خدمات خود را میفروشید. اگر فروشنده نباشید نمی توانید خودتان را بفروشید! پس حتما یاد بگیرید که چگونه بصورت موثر و در زمان کوتاه بفروشید.

19. مذاکره کردن را بیاموزید

تکنیک های مذاکره را بیاموزید. مذاکره یکی از روشهای بدست آوردن چیزهایی که دلتان می خواهد، است. البته جنگ و مبارزه هم روش دیگر است. پس برای بدست آوردن چیزهای دلخواهتان یا مذاکره کنید یا بجنگید!

20. یاد بگیرید مدیرتان را مدیریت کنید

در مسیر شغلی، موارد متعددی رخ می دهد که شما روش کار، وظایف و شرایط را دوست ندارید. در این صورت شما یا باید تسلیم شوید و به شرایط تن دهید یا سعی کنید آن را (البته بصورت معقول و منطقی) تغییر دهید. در این صورت شما باید تکنیک های مدیریت مدیرتان را بیاموزید.

21. یاد بگیرید ایمیلهای موثر و حرفه ای بزنید

ارسال ایمیل یکی از راه های برقرار ارتباط و رسیدن به خواسته های شماست. ایمیل به نوعی یک روش مذاکره نیز هست. ایمیل لحن و تن صدا را انتقال نمی دهد بنابراین امکان درک اشتباه پیام بالاتر است. اینکه شما بیاموزید ایمیلهای حرفه ای بزنید که به اهدافتان برسید، مهارتی خاص و منحصر بفردی خواهد بود.

22. حرفه ای دست بدهید

دست دادن در جلسات و ملاقات ها آداب و روشهایی دارد. البته شاید این مورد جزو آموزشهای دیپلمات ها باشد، ولی یاد گرفتن آن برای مدیران و کارآفرینان توصیه می شود. روش دست دادن در ملاقات اول می تواند تصویری مطلوبی از شما برای طرف مقابل بسازد.

23. از یک سیستم یادآوری وظیفه مناسب خودتان استفاده کنید

همه تجربه نوشتن وظایف را در دفتر خود داریم. با رواج موبایلهای هوشمند، برنامه های زیادی برای مدیریت وظایف طراحی شده است. البته همه این برنامه ها برای همه مناسب نیست و کار نمی کند. بنابراین برنامه مناسب خودتان را پیدا کنید و از آن بهترین نحوه را بگیرید.

24. سطح انرژی و ساعت بیولوژیک بدن خود را بشناسید

برخی افراد ساعتهای صبح پر انرژی تر و هوشیار ترند، برخی وسط روز، برخی عصر ها و بعضی هم نیمه شب ها. شما باید بدن خودتان را بشناسید و ساعت مناسب را برای انجام کار مناسب انتخاب کنید. در این صورت، کارایی شما به بالاترین حد خود می رسد.

25. خواب منظم داشته باشید

میزان ساعت خواب مورد نیاز خود را بدانید و خود را مقید کنید در ساعات منظمی (حتی در آخر هفته و تعطیلات) مطابق آن بخوابید. خواب منظم و کافی در تقویت حافظه و طول عمر موثر است.

26. یاد بگیرید چگونه استرس خود را مدیریت کنید

فراموش کنید شغلی داشته باشید که به شما استرس وارد نکند. استرس در تمامی مقاطع شغلی وجود خواهد داشت. چه شما کارمند ساده باشید یا مدیرعامل یه هلدینگ بزرگ، حتما استرس خواهید داشت. پس ناچارید روش مدیریت استرس را بیاموزید.

27. بیش از حد و بی دلیل عذرخواهی نکنید

عذرخواهی کردن رفتار مودبانه و پسندیده ای است. البته عذرخواهی های بیش از حد و بی دلیل، یا عذرخواهی برای اتفاقاتی که خارج از کنترل شما بوده، نشان دهنده اعتماد به نفس پایین، غیر حرفه ای بودن و مهارت کم است. وقتی عذرخواهی کنید که بتوانید شرایط را بطور قابل توجهی تغییر دهید.

28. بر “سندروم ایمپاستر” غلبه کنید

سندرم ایمپاستر (impostor syndrome) یک پدیده روانی است که در آن افراد نمی‌توانند موفقیت‌هایشان را بپذیرند. بر خلاف آنکه شواهد بیرونی نشان می‌دهد که فرد با رقابت و تلاش به موفقیت رسیده‌اند خود فرد تصور می‌کند که لیاقت موفقیت را ندارد و آنها کلاه‌بردارند. دلایل موفقیت خوش‌شانسی، زمان‌بندی یا نتیجه فریب دادن دیگران که آنها باهوش یا تلاش‌گر هستند در نظر گرفته شده و توسط خود فرد مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد. اگر چنین تفکری دارید، حتما بر آن غلبه کنید. شما لیاقت موفقیت هایی که کسب کرده اید، را دارید.

29. یک برنامه جایگزین شغلی داشته باشید

اگر به هر دلیل غیر منتظره و غیر قابل پیش بینی شما فردا کارتان را از دست دهید، چه کار خواهید کرد؟ به این موضوع فکر کنید و یک برنامه جایگزین اضطراری در نظر بگیرید.

30. یک کار/پروژه کنار کار اصلی هم داشته باشید

اگر میتوانید، مشاوره دهید یا یک پروژه مرتبط با مهارت هایتان در کنار کارتان انجام دهید. این کار علاوه بر کسب درآمد، شما را با افراد بیشتری آشنا می کند و شبکه اجتماعی شما را وسیع می کند، ضمن اینکه روحیه شما را نیز بهبود می بخشد. فقط حواستان باشد خودتان را تحت فشار زیاد قرار ندهید.

31. برای دوران بازنشستگی سرمایه گذاری کنید

شاید فکر کردن به بازنشستگی در مراحل اولیه مسیر شغلی جالب نباشد، ولی حتما برای آن دوران سرمایه گذاری و سرمایه اندوزی کنید. ابزارهای مختلف مالی و پولی برای این هدف وجود دارد. صندوق های بازنشستگی، بیمه عمر، سپرده های بلند مدت و … همه از این دست هستند.

32. روی خودتان سرمایه گذاری کنید

جهان هر روز در حال تغییر و رشد است و شما برای اینکه در حرفه خود به روز باشید، باید همواره مهارتهای خود را به روز رسانی کنید. روی خودتان سرمایه گذاری کنید و مهارت هایتان را ارتقا دهید.

33. در فعالیتهای غیر انتفاعی شرکت کنید

مهارتهای حرفه ای خود را در اختیار فعالیتهای خیریه و غیر انتفاعی قرار دهید. در این صورت حال بهتری خواهید داشت و سهم خود را به دنیا و همنوعان خود ادا می کنید.

34. بدانید چه چیز را نمی خواهید

بعضی اوقات فهمیدن چیزی که دقیقا می خواهید سخت است. در این مواقع دانستن چیزهایی که نمی خواهید به حل مسله کمک می کند. آیا از شغل بازاریابی بدتان می آید؟ از یک شرکت دولتی خشک؟ پس آن را انتخاب نکنید. با حذف گزینه هایی که دلخواه شما نیست، گزینه های مانده روی میز انتخابهای بهتری خواهند بود.

35. همواره اهداف شغلی جدیدی انتخاب کنید

طبیعی است در مسیر شغلی به هدفی که تعیین کرده بودید، برسید. بعد از آن چه می کنید؟ متوقف می شوید؟ بنابران لازم است بعد از رسیدن به هر هدف، هدف بعدی انتخاب شود. هدف شغلی بعدی شما چیست؟ جواب این سوال کمی سخت بنظر می رسد.

NLP ان ال پی چیست؟

NLP ان ال پی چیست؟

پردیس فناوری کیش_طرح ملی مشاوره متخصصین صنعت و مدیریت_گروه مدیریت:

امروزه روشهاي متعددی در مباحث تعالی فردی و روانشناسی بكار گرفته ميشود. يكي از اين علوم، برنامه ريزی عصبی كلامی يا ان ال پی است. ما قصد داريم مقدمه و كاربردهای آن در تجارت، درمان، دستیابی به اهداف و… را حضورتان ارائه كنیم.

ان ال پی NLP به عنوان نسل جدید روانشناسی تاکید بر عمل، تغییر و اثر بخشی دارد. این علم از طریق رویکردی جدید به ما یاد می دهد که افراد موفق چگونه از این ساختارها استفاده کرده اند.

زمانی را بیاد بیاورید که تلفن های همراه به اندازه یک تکه آجر بودند. تنها کاری که میکردند فقط مکالمه تلفنی بود( آنهم اگر آنتن میدادند). ولی امروزه با پیشرفت علم، گوشی هایی وارد بازار شده اند که علاوه بر تماس میتوانید ایمیل ها را چک کنید، عکس و فيلم بگیرید و… این مثال را با علوم تغییرات فردی مقایسه میکنیم.

زمانی برای رفع فوبیا (ترسهای واهی)، وسواس و از بین بردن خاطرات ناگوار، نیاز به پروسه چندین ماهه روانشناسی بود که این مشکلات رفع شود ولی امروزه به کمک علم ان ال پی این درمانها به روزها و حتی ساعت ها محدود شده است. همچنین در ورزش، تجارت، فروش و.. کاربردهای گسترده ای دارد.

اگر فرآیند ترس (ترس از ارتفاع، آسانسور، حضور در جمع و..) را بررسی نماییم، به این مطلب میرسیم که واقعا خود ارتفاع یا تاریکی و غیره نیستند که مارا میترسانند، بلکه مغز ماست که باعث ترس میشود.

وقتی ما به محیطی شرطی میشویم، مثل این میماند که روی ما کلیدی نصب کرده اند و وقتی در آن شرایط قرار میگیریم، کلید زده میشود و آن رفتار یا ترس انجام میشود. در ان ال پی NLP تکنیك هایی وجود دارد که این حالت ترس و رنج را به لذت تبدیل میکند و حالت شرطی را تغییر میدهد.

مخفف Neuro Linguistic Programming به معنای برنامه ریزی عصبی ، کلامی است .NLP دانش تاثیر زبان شفاهی و غیر شفاهی (رفتار غیر کلامی ) بر دستگاه اعصاب است منظور از زبان غیر کلامی، تغییرات فیزیکی و رفتار چون حرکت چشم، دست و پا و نظایر آن است.

فواید ان ال پی چیست؟

برنامه ریزی مجدد ذهن

تغییر دیدگاه و نگرش تازه در زندگی

تمرکز بر استعدادها و توانایی های درونی

کنترل بر بروز احساسات

کنترل گفتگوی ذهنی

ترک عادات نامطلوب

تجدید نظر در ارزشها و باورهای خود

ایجاد توانایی های جدید برای انجام فعالیت های خاص

غلبه بر تاثیر خاطرات منفی گذشته

در این علم شما با تجسم خلاق و اجرای برخی تکنیک ها براحتی سیستم عصبی خود را تغییر می دهید.

برای اثبات حرفهایم شما را دعوت به تمرینی میکنم. لطفا چشم ها را ببندید (البته بعد از خواندن این متن) سپس در تصور خود به آشپزخانه رفته و از یخچال یک لیمو ترش را برداشته و با کارد به دو نیم تقصیم کنید. یک تکه را در دهان گذاشته و بین دندانها فشار دهید. در این حال مزه ترشی لیمو را حس خواهید کرد. میبینید!!

در حال اجرای این تمرین، بزاغ دهان شما ترشح شده و کاملا حس خوردن لیمو تداعی می شود. این تمرین نشانگر این است که ما میتوانیم بصورت آگاهانه روی ذهن خود و اطرافیان تاثیر بگذاریم.

lemon-Properties-amazing-ir-1

مبتکران NLP، ریچارد بندلر و جان گریندر در اوایل دهه ۱۹۷۰ تحقیقات در این زمینه را در دانشگاه کالیفرنیا بطور مشترک آغاز کردند . آنان در بدو امر عوامل موفقیت استادان بزرگ را در تغییر رفتار دیگران مورد مطالعه و ارزیابی قرار دادند و به الگوهای قابل ملاحظه و گاها اعجاب آوری دست یافتند . در واقع NLP ، فراگیری نحوه رفتار انسان های موفق است.

این دو محقق رفتارهای افراد موفق را مطالعه کردند و دریافتند چگونه می توان با دیگران ارتباط موثر برقرار کرد و نتایج اعجاب آوری بدست آورد . در واقع NLP فن مدل سازی است .

ریچارد بندلر

                      چان گریندر

هدف اصلی دوره های آموزشی NLP فراگیری شیوه هایی است که در آن الگو سازان NLP می آموزند تا فرد به کمک مدل سازی ، موفقیت عالی کسب کند . و مهمتر اینکه چگونه افراد بتوانند این مدل را در ضمیر ناخود آگاهی خود بکارند.

اگر بخواهیم فرق ان ال پی را با سایر علوم دیگری که در زمینه تحولات فردی هستند بگوئیم، میتوان گفت که: فرض کنید وارد اداره ای میشوید و بدنبال گرفتن امضایی از مسئول مربوطه هستید، ولی نمی دانید کدام اتاق است.

در این حالت از طبقه اول و اتاق اول شروع می کنید و تا اخرین طبقه در پی او هستید و سرانجام با سعی و خطا او را پیدا میکنید. اما در این علم شما به وسیله مربی و تکنیک ها، مستقیما به اتاق مورد نظر میروید. به همین دلیل است که امروزه درمانهای این علم سریعتر از سایر علوم است.

پیش فرض های ان ال پی NLP

هر مكتب و علمی دارای پيش فرض هایی است كه ستون فقرات آنرا تشكیل میدهد. در ان ال پی نيز این اصول، پایه های اصلی و فكری پدیدآورندگان آن بوده است.

۱- وجود نقشه نشانگر همان سرزمین نیست

شاید اصلی ترین پیش فرض در این جمله خلاصه شده باشد. به نعبیر ریچارد بندلر هر یك از انسانها از پشت عینك به جهان و وقایع نگاه می كنند و از این طریق نقشه ذهنی آنها شكل می گيرد. ما هیچگاه نمی توانیم مدعی باشیم كه درك درستی از دنیا پیدا كرده ایم.

ما واقعیت هاي اطراف را باتوجه به نقشه ذهنی خود مي سنجیم.

۲- تمام انسانها منابع كافی برای تغییر را دارند

برخی افراد موفقیت را امری ذاتی و منحصر بفرد می دانند و بهانه های زيادی برای تلاش نكردن دارند. ان ال پی معتقد است انسانها همانند كامپیوتر هستند، در واقع همه ما سخت افزارهای مورد نیاز (منابع) را داریم فقط باید برنامه ریزی (نرم افزار) مورد نظر را اعمال كنیم.

۳- اگر كسی میتواند كاری را انجام دهد، شما هم می توانيد.

اين پیش فرض بیان می كند تمام انسانها دارای سیستم عصبی یكسان هستند و طبق اصول مدل برداری اگر كسی میتواند در فعالیتی موفق باشد، شما هم می توانيد. از تكنیك الگو برداری از انسانهای موفق بعنوان قلب NLP ياد می شود و این پيام را به ما می دهد كه با اصول ان ال پی میتوان به نتایجی مشابه الگوی خود رسید.

nlp

۴- ما نمی توانیم ارتباط برقرار نكنیم

همانطور كه خورشید نمی تواند نور خود را ساطع نكند، ما هم نمی توانیم ارتباط برقرار نكنیم. با هر یك از حركات بدن و صورت و هر كلمه ای كه میگوییم، پیامی به مخاطب ارسال می كنیم. از اینرو باید تلاش كنیم اين پیام هایی كه بصورت ناخودآگاه ارسال می كنيم را كنترل كنیم.

۵- هر رفتاری دارای نیت مثبت و سازنده است

پذیرش این پیش فرض ان ال پی برای برخی افراد سخت است. آنها می گويند مگر می شود یك رفتار یا عادت نامطلوب مانند ترس، وسواس، خشونت، ترس از ارتفاع و… نیت سازنده باشد؟

در جواب باید گفت ضمیر ناخودآگاه هر فرد طوری طراحي شده است كه پيام هاي خود را از طریق بیماری و دردهای مختلف نشان میدهد. حال فرض كنید اگر شما دچار پوسیدگي دندان شده اید و هیچ دردی نداشته باشید، پس از مدتی بدلیل عدم درمان آن آسیب های جبران ناپذیری خواهِد ديد.

همچنین اگر از ارتفاع ترسی نداشته باشید، شاید دچار سقوط شوید. از اینرو هر یك از رفتارهای به ظاهر ناخوب ما حامل پیام های سازنده هستند. پس از این تلاش كنید به دردها و رنج های زندگی به دید دیگر نگاه كنید زیزا:

” رنجها و دردها حرف های مفیدی برای گفتن دارند “

۶- شكست وجود ندارد، تنها نتایج فرق می كنند

انسانها در موقعیت های مختلف نتایجي كسب میكنند كه اگر مطابق ميل و خواسته آنها نباشد تز آن بعنوان شكست یاد میكنند. اما رویكرد ان ال پی بگونه ای است كه انسانها يا موفق می شوند يا تجربه مِكنند. پس شكست وجود ندارد و نتایج متفاوت بدست می آید.

۷- روان و بدن واحد هستند و بر روی یكدیگر تاثیر می گذارند

لحظاتی كه خیلی ناراحت هستید، به زبان بدن و فرم اندام خود دقت كنید، خواهید دید سر رو پایین است و اطرافیان متوجه احساسات شما خواهند شد. از اینرو ذهن میتواند بر روی زبان بدن ما تاثیر بگذارد. از طرف دیگر اگر وانمود بكنید كه خوشحال هستید و فقط ۲ دقیقه بتوانید ادامه دهید، خواهید دید ذهن شما این پیام را دریافت می كند كه شاد باشد.

nlp mind map

۸- براي هر مشكلی راه حلی وجود دارد

اگر فكر می كنيد كه برخی مشكلات لاينحل هستند، در افكار خود تجدید نظر كنيد.

۹- معیار كیفیت هر ارتباط، پاسخ مخاطب به آن است

اگر می خواهید بدانید كه كیفیت ارتباطی شما با اطرافیان به چه شكل است، به پاسخ و واكنش آنان توجه كنید. خواهید دید برداشت ما از یك رابطه خوب بااطرافین فرق دارد.

۱۰- اگر كاری كه انجام میدهید نتیجه نداد، روش دیگری را امتحان كنید

این پیش فرض به اصل انعطاف پذیری اشاره دارد. لطفا بر روی یك روش خاص پافشاری نكنيد و راههای دیگر را امتحان كنید.

مشخصات افراد دیداری

اینگونه افراد از طریق تصاویر و اشکال با محیط اطراف خود ارتباط برقرار می کنند. در بین تیپ های شخصیتی موجود در ان ال پی این تیپ مشخصات خاص خود را دارد.

اینگونه افراد دارای تنفس های سطحی و سریعتری هستند.

پردازش ذهنی در آنها بالا بوده و به همین دلیل سریعتر صحبت می کنند و پیام خود را با حرکات دست نیز همراه می کنند.

تمایل دارند از فاصله نسبتا دور ارتباط برقرار کنند.

از کلماتی نظیر: از دیدگاه من، تصور من این است، چشم انداز و… استفاده می کنند.

به ظاهر بسیار اهمیت می دهند.

اگر می خواهید آنان را خوشحال کنید، از هدیه هایی با کادوی زیبا استفاده کنید.

برای ارتباط بهتر با آنان از زبان تصاویر استفاده کنید. کاملا صریح و روشن منظور خود را بگویید. با آنها ارتباط چشمی برقرار کنید.

مشخصات افراد شنیداری

حتما افرادی را دیده اید که در حین کار زمزمه می کنند و مکالمات تلفنی طولانی مدت دارند. بلندی صدا برای آنان بسیار مهم است.

افراد شنیداری بر روی لحن و تمجید و انتقاد حساس هستند.

شمرده و صحیح صحبت می کنند و سریع صحبت کردن را بی احترامی تلقی می کنند.

اگر بدنبال ارتباط خوبی با آنها هستید، آنها را تمجید و تشویق کنید و در انتقاد کردن احتیاط کنید.

بجای هدیه های خاص و زیبا، از کلام و تقدیر استفاده کنید.

مشخصات افراد حسی

اینگونه افراد دارای حرکات و واکنشهای کند تری نسبت به سایر تیپها دارند و شاید به این دلیل آمار تصادفات در این قشر بیشتر باشد.

تنفس شکمی دارند و به آرامی صحبت می کنند.

اکثر اوقات برای بیاد آوری چیزی به پایین نگاه می کنند.

تمایل به لم دادن و حس کردن محیط اطراف خود از طریق لمس کردن را دارند.

از جملاتی مثل: حس میکنم، احساس من این است، سنگینی روی دوشم حس می کنم، او مثل کوه سخت است و… استفاده می کنند.

اگر بدنبال ارتباطی مناسب با آنها هستید، از هل دادن و حرکات ناگهانی پرهیز کنید و به آنها زل نزنید.

همیشه در کنار آنها قرار بگیرید نه روبروی آنها.

تحلیل حرکات چشم در ان ال پی

در ان ال پی به بررسی حرکات چشم پرداخته میشود. باتوجه به حرکت چشم می توان به برخی از احساسات افراد پی برد.

این تصویر دارای صفت خالی alt است؛ نام فایل آن kishtech.png است

 آیا میدانید از طریق حركات چشم می توان تیپ شخصیتی و كانال ادراكی افراد را شناخت؟

طبق شكل بالا هر يك از افراد در بانمایی اطلاعات اطراف از حركات چشم كمك میگیرند. بدین صورت كه باتوجه به ارتباط نیمكره های مغز با حركات چشم میتوان به سرنخ های احساسی دست یافت. در ان ال پی NLP اين تكنكیك چشم خوانی يا تحلیل كانال ادراكی نامیده می شود.

نگاه به بالا و راست: تصور در آینده و خلق یك تصویر

نگاه به بالا و چپ: بیادآوری خاطرات و تصاویر گذشته. در واقع فرد با بازنمایی تجارب گذشته، سعی در مرور تصاویر ذهنی دارد.

نگاه به راست: افراد شنیداری برای ساختن اصوات در آینده از این جهت استفاده می كنند. اگر به فردی بگویید صدای خود را به شكل دیگري فرض كند، احتمالا توجه او به سمت راست جلب خواهد شد.

نگاه به چپ: اكنون به یكی از بهترین موسیقی هایی كه گوش كرده اید فكر كنيد، خواهید دید چشمان شما متوجه سمت چپ میشوند و در حال بازنمایی اصوات گذشته هستند.

نگاه به پایین و راست: حتما افرادی را دیده اید که وقتی درباره احساسات از آنها سئوال میشود، ناخودآگاه به پایین نگاه می کنند. این جهت در تحلیل حرکات چشم ساخت تصویر و تجربه کردن آن اتفاق می افتد و حتی طبق نظریه ای افرادی که دروغ می گویند نیز از این جهت چشم استفاده می کنند.

نگاه به پایین و چپ : در این جهت ذهن به بازنمایی احساسات تجربه شده در گذشته می پردازد. در واقع در این جهت گفتگو با خود شکل می گیرد و فرد به گذشته رجوع می کند.

جهت ثبت نام در کارگاه NLP به سامانه زیر مراجعه فرمایید

www.portal.kishtech.ir

۷ نکته برای اینکه بتوانید هرکاری را در زندگی انجام دهید

پردیس فناوری کیش_طرح ملی مشاوره متخصصین صنعت و مدیریت_گروه مدیریت:

مسیری که برای موفقیت وجود دارد همواره همراه با چالش‌ها و موانعی بوده است، هر فردی که در زندگی خود به هرچه که خواسته رسیده، باید بسیار دانا باشد که به شما بگوید، برای رسیدن به این نقطه، فاکتورهای داخلی و خارجی زیادی بوده اند که آن‌ها را نادیده گرفته‌ام، فاکتورهایی که برای ادامه دادن به مسیر موفقیت مضر بوده‌اند و به آن‌ها زیان رسانده‌اند.

۷ نکته برای اینکه بتوانید هرکاری را در زندگی انجام دهید

یکی از مواردی که خودتان در مسیرتان برای انجام هرکاری با آن برخورد می‌کنید این است که چقدر ساده می‌توانید تمرکزتان را از دست دهید و از مسیر خارج شوید. این حالت زمانی رخ می‌دهد که شما چشم‌تان را از حرفه‌تان ببندید و فقط به نکات منفی توجه نمایید.

همانطور که ما برای اهداف و رویاهایی که به آن‌ها علاقه داریم یک خط پایان یا یک نقطه را در نظر می‌گیریم، بدین منظور در این مقاله هم برای رسیدن به خط نهایی نیاز داریم تا مراحل زیر را دنبال کنیم:

۱- از مقایسه خودمان با دیگران دست برداریم

یکی از مهمترین مواردی که شانس ما برای موفقیت را به خطر می اندازد این است که ما خودمان را با بقیه مقایسه کنیم. برای اینکه بتوانیم به اهداف و رویاهای‌مان برسیم نیاز است که چشم و تمرکزمان را روی دیگران ببندیم و تمام تمرکز و حواس مان را روی حرفه خودمان و آینده آن قرار دهیم، باید پذیریم که هر فردی برای خود یک خط جداگانه دارد که هرکدام مقصد متفاوتی با همدیگر را دنبال می‌کنند. هرکدام از ما نقاط قوت و نقاط ضعف، توانایی‌ها، پاداش‌ها و قابلیت‌های مخصوص به خودمان را داریم که این باعث می شود ما کاری را انجام بدهیم که برای آن به دنیا آمده‌ایم و باید در زندگی آن ‌ها را انجام دهیم.

وقت‌ خودتان را با مقایسه خود با دیگران، حسود بودن و یا اینکه سعی داشتن برای اینکه بتوانید شبیه افرادی باشید که آرزوی تبدیل شدن به آن‌ها را دارید بدون اینکه بدانید آن ها برای رسیدن به چنان مرحله‌ای چه سختی ها و از خود گذشتگی هایی کرده‌اند، تلف نکنید. به مسیر خود ادامه دهید و روی مواردی که به شما کمک می کند تا زندگی را آنطور که دوست دارید به جلو ببرید،‌ تمرکز نمایید.

۲- روی اینکه رقابت‌های‌مان چه کاری انجام می‌دهد، تمرکز نکنید

ما نباید وقت‌مان را روی اینکه رقابت ما چه کاری انجام می‌دهد و یا اینکه تلاش‌های ما به چه میزان روی اهداف دیگران تاثیر گذاشته تلف کنیم. بجای این کار می‌توانیم سعی کنیم که روی اهداف خودمان کار کنیم و با خود و اهداف‌مان رقابت کنیم. هر بار که یکسری از موارد در لیست‌تان با موفقیت انجام می‌شود سعی کنید که اهداف بزرگ تری انتخاب کنید و با موفقیت به جلو بروید.

اگرچه ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که متاسفانه افراد فکر می‌کنند که باید از چمنزار خودشان مراقبت کنند و روی حق دیگران پای بگذارند، اما افراد موفق همیشه به این باور دارند که جهان بیش از اندازه بزرگ است، آنقدر بزرگ که برای تمام ما کافی‌ست. آن‌ها همچنان روی اینکه رقابت‌ها و تلاش‌های دیگران چگونه کار می‌کند فکر نمی‌کنند، بجای آن سعی می‌کنند کاری انجام دهند تا از همه جدا باشند. 

در چیزی که خوب هستید دوبرابر کار کنید. – گری واینرچاک

۳- یک عامل باشید، نه یک گوینده

کنش‌های شما همیشه بلند‌تر از حرف‌های‌تان صحبت می‌کنند، ما نیاز داریم که یاد بگیریم بیشتر از آنچه که حرف می‌زنیم عمل کنیم. اگر نیاز داریم که مردم در رابطه با ما، اهداف‌مان و رویاهای‌مان جدی باشند ما باید سعی کنیم تا آن‌ها را از راه عمل به مردم نشان دهیم نه از راه صحبت کردن! اگر ما نتوانیم صحبت‌های‌مان را به عمل تبدیل کنیم، اهداف‌مان جدی گرفته نمی‌شوند و ممکن است هیچوقت به واقعیت تبدیل نشوند.

۴- بگذارید نتایج برای آن‌ها سخن بگوید

مردم وقتی با محصولی مواجه می شوند می توانند کیفیت‌، سرویس‌ها و کارهایی که انجام می‌دهد را تشخیص دهند. اگر می‌خواهیم در تلاش‌های‌مان موفق باشیم ما نیاز داریم به مردم کارهایی که می‌توانیم انجام دهیم و ارزش‌هایی که می‌توانیم به آن‌ها بدهیم را با استفاده از نتایجی که آن‌ها براساس محصولات و سرویس‌های ارائه شده از طرف ما، پیش بینی می‌کنند، نشان دهیم. این راه بسیار بهتری است تا اینکه بخواهیم با استفاده از کلمات به آن‌ها کارهای‌مان را بفهمانیم.

۵- آرزوهای‌تان را به همه نگویید

یکی از مواردی که در مسافرت خود به سمت موفقیت بیشتر از همه با آن مواجه می‌شوید این است که همیشه از طرف اطرافیان پشتیبانی نمی شوید و خیلی کمتر پیش می آید که آن‌ها در رابطه با مواردی که شما با آن‌ها سر و کله می‌زنید اشتیاق داشته باشند. یکی از دلایلی که آن ها از شما پشتیبانی نمی کنند این است که ممکن است آن‌ها از آرزو و اهداف شما درست متوجه نشده و آن را درست درک نکرده باشند. این موضوعی است که باعث می‌شود آن‌ها به سادگی از کنار آرزوهای شما عبور کنند. برای حل این مشکل شما نیاز دارید تا صلاحدید و اختیارتان را قوی نگه دارید تا متوجه شوید که باید با چه کسی آرزوهای‌تان را به اشتراک بگذارید و با چه افرادی این کار را انجام ندهید. بسیاری از اوقات به اشتراک گذاری آرزوها با آدم‌های اشتباه می‌تواند تاثیر بسیار مخربی روی شما بگذارد.

مدتی طول کشید تا متوجه شدم افرادی که موفق هستند و کارها را انجام می‌دهند به ندرت می‌نشینند و منتظر می‌شود که اتفاقی بیافتد، آن‌ها افرادی هستند که اتفاقات را درست می‌کنند. -لئوناردو داوینچی

۶- به افراد و مواردی که به شما گوش می‌دهند دقت کنید

افراد و مواردی که ما در زندگی روزمره‌مان به صورت مستقیم و غیر مستقیم به آن ‌ها گوش می‌دهیم، روی زندگی‌، کنش‌ها و انتخاب‌های ما -ناخواسته- تاثیر می‌گذارند. ما باید توجه بسیاری به مکالمات درونی‌مان بکنیم. چیزهایی که ما به خودمان می‌گوییم و لحظاتی که با خودمان حرف می‌زنیم همگی تاثیر بزرگی روی اینکه چگونه خودمان را می‌بینیم و چه توانایی ها و چه ناتوانی‌هایی داریم تاثیر می‌گذارند. 

در کنار این موارد ما باید مواظب این باشیم که چه افرادی را وارد زندگی مان می‌کنیم و مواظب این باشیم که تنها به افرادی اجازه بدهیم با ما ملاقات کنند، که نکات مثبتی می گویند، به ما کمک می‌کنند و به ما با صحبت‌های‌شان و پشتیبانی‌شان قدرت می‌دهند. چرا باید انقدر مراقب باشیم؟ به این دلیل که خیلی از اوقات بدون آنکه خودمان متوجه باشیم از آن‌ها تاثیر گرفته ایم و خودمان را با چشم آن‌ها زیر نظر می‌گیریم.

۷- منتقدان، ناظران و معترضان را رها نکنید

باید به این مسئله باور کنید زمانی که می‌خواهید چیز قابل توجهی در زندگی تان ایجاد نمایید، با این افراد روبرو می‌شوید. در حقیقت شما باید در رابطه با آن ها ملاحظه کنید، در غیر اینصورت به این معناست کاری که انجام می‌دهید آنقدر مهم نیست.

گوش‌های‌تان را ببندید و به افرادی که سعی می‌کنند شما را از مسیر اصلی دور کنند، توانایی‌های‌تان را زیر سوال ببرند و شما را بی اعتبار جلوه دهند، توجهی نکنید.

حرکت به سوی موفقیت در این مسیر ممکن است خیلی از اوقات تنهایی اتفاق بیافتد. به هیچ چیز و هیچ کسی اجازه ندهید که شما را از مسیر اصلی منحرف و اهداف و خیال‌های‌تان را نابود کند. تا جایی که می‌توانید برای اینکه به خط آخر برسید، گوش‌های‌‌تان، دهان‌تان و چشمان‌تان را ببندید و فقط روی مسیر و انتها تمرکز کنید.

منبع : موفقیت

سه تکنیک مدیریت زمان 2

پردیس فناوری کیش_طرح ملی مشاوره متخصصین صنعت و مدیریت_گروه مدیریت و کسب و کار:

۱. تکنیک GTD

شاید بتوان گفت GTD مشهورترین تکنیک مدیریت زمان در دنیا باشد.

ایده اصلی این تکنیک آن است که شخص ابتدا باید کارها را از ذهن خود خارج کند و روی کاغذ بیاورد با این کار ذهن تنها روی کارهای نوشته شده تمرکز خواهد کرد و از یادآوری اینکه چه کاری باید انجام دهد رها می شود.

۲. تکنیک Pomodoro

این تکنیک یک روش ایتالیایی است که یاد گرفتن آن چندان زمان زیادی نمی بره.

در این روش شما با استفاده از یک تایمر انجام کارها را به محدوده های 25 دقیقه ای تقسیم کرده و بین هر 25 دقیقه 3 تا 5 دقیقه زمان استراحت قرار دارد و سپس کار بعدی شروع می شود. این کار تا سه بار انجام میشه و سپس 15 دقیقه استراحت میکنیم.

پارامتر این کار به نظر خیلی سادس ولی وقتی که من خودم شروع به انجام دادنش کردم دیدم که اصلا امکان پذیر نیست. من خودم روز اول و دوم و سوم خیلی خوب با جدیدت انجام دادم ولی دیدم که خیلی خسته میشم و روزهای بعدی میلی به انجام دادنش ندارم. با خودم فکر کردم که کجای کار میتونه مشکل داشته باشه. منکه دارم کارارو درست انجام میدم.

گرفتم از حجم کاریم کم کردم تعداد کارای کمتری رو در روز درنظر میگرفتم و انجام میدادم، خب بازم چند روزی اوضاع به خوبی پیش میرفت ولی تبدیل شده بودم به ماشینی که داره کاراشو پشت سرهم انجام میده. خب به نظرتون مشکل کار کجا بود.و دیگه اصلانمیشد اسمشو مدیریت زمان گذاشت.؟؟ این سوال توو ذهنم ایجاد شد که برم آموزش های برنامه ریزی روزایه رو بببینم. اینبار متعهد شم که کاری رو که مخیوام انجام بدم.

اما با پومودورو چگونه وقت خود را مدیریت کنم

من خودم تموم ده فرآیندی که در بالا بهش اشاره شده رو طی کردم اونا رو یکی یکی از فرآیند کاریم حذف کردم، تمرکز کردم، نه  گفتم ، به کارام نظم دادم و گروه بندی کردم همه کارارو انجام دادم ولی بازم هنوز یه جای کار میلنگید. هرکاری رو 25 دقیقه زمان بهش اختصاص میدادم تموم میشد کمی استراحت و نوبت کار بعدی شروع میشد. ولی این کافی نبود.

عزیزان چیزی که میخوام بهتون بگم حاصل تجربه بنده است پس خوب بهش دقت کنید. بعد از چند ماه من مشکل کار خودم رو پیدا کردم. من در طول روز کارامو خیلی خوب انجام میدادم. به همشون میرسیدم ولی هرروز داشتم افسرده تر میشدم. بی انگیزه تر میشدم. واقعا مشکل کار کجا بود. مشکل کار من توو علاقه مندیام بود.

علاقه مندی ها مهمترین عنصر برای انجام برنامه مدیریت زمان

چیزیکه خیلی مهمه و شما باید حتما بهش اهمیت بدین، علاقه مندیای شماست. شما باید کارایی رو انجام بدین که بیشترین علاقه رو به اونا دارین. من تمام برنامه روزمو یادداشت میکردم ولی به این موضوع توجه نمیکردم که من واقعا چه کاری رو علاقه دارم زودتر انجام بشه . همین باعث میشد من کارهایی که خیلی برام کسل کننده بود رو زمانی که خیلی انرژی دارم انجام بدم و کارهای مورد علاقم رو زمانی که تمام انرژی من گرفته شده بخوام انجام بدم. واسه همین دیگه پایان روز اون میل و رغبت و اشتیاق لازم رو نداشتم.

واسه همین برنامه کاریم رو بر اساس کارهایی چیدم که هم از اهمیت بالاتری برخوردار بودن و هم خودم واسه انجام دادنش علاقه زیادی داشتم. این باعث شد که من وقتی اون کارها رو به پایان میرسوندم ، بی نهایت انرژی داشتم که برم کارهای بعدی رو انجام بدم و انگیزه و انرژی لازم رو بدست بیارم

۳. تکنیک تمرکز فرانکلین کاوی

مبنای این روش اولویت بندی کارها می باشد.

کارها را براساس سرعت انجام در یک ماتریس طبقه بندی می کنیم.

با مشخص کردن کارهای کم اهمیت تر بیشتر بر روی کار هایی تمرکز کنیم که ارزش بالاتری دارد.

در مقاله بالا یاد گرفتیم که چگونه مدیریت وقت و زمان داشته باشیم و اینکه چطور با استفاده از تکنیکهای مدیریت زمان بتونیم زمان خودمون رو مدیریت کنیم.  همه انسان ها دغدغه این را دارند که زمان کافی برای رسیدن به امور مختلف را ندارند و همیشه از اینکه کارهای آنان به فردا واگذار می شود، ناراضی هستند. این افراد باید با مطالعه این تکنیکها و بدست آودرن مهارت های مدیریت زمان می توانند ، برای امور خود به طور دقیق برنامه ریزی کرده تا بتوانند به بهترین نحو ممکن انجام کارها را محقق کنند.

مدیریت زمان را بهتر بشناسیم

 
مدیریت زمان مجموعه ای از مهارت هاست که شما را در استفاده از زمان کمک می کند. احتمالا روشن ترین دلیل عدم استفاده از مدیرت زمان این است که مردم نمی دانند زمان چیست، دلیل دوم سستی و تنبلی است، بعضی ها فاقد هدف و انگیزه هستند.
این مقاله با ارائه نکات و همچنین چند تکنیک در غالب مدیرت زمان به شما کمک می کند تا بتوانید درجهت تبدیل شدن به یک مدیر موفق گام بردارید. استفاده از زمان ضرورتی اجتناب ناپذیر برای موفقیت است.

در بحث مدیریت نیز باید یادآور شویم که مدیریت زمان بسیار حائز اهمیت است زیرا اگر ما نتوانیم زمان را در اختیار داشته باشیم کسب و کار ما با مشکل جدی مواجه خواهد شد. راه های مختلفی برای درک ما از زمان وجود دارد.

 

۱. توانایی گفتن “نه”

توجه داشته باشید هرگاه زمان کافی برای انجام کاری را داشتید، آن را قبول کنید، چرا که ممکن است نتوانید آن کار را به موقع انجام دهید. توانایی نه گفتن که خیلی از ما از ان عاجز هستیم بزرگترین دزد زمان ما می باشد. بارها براتون پیش اومده که کارای خیلی مهمی داشتید و وقتی یکی دیگه ازتون کاری رو میخواد که انجام بدین به دلیل اینکه نمیتونید نه بگید، مجبور میشید اینکارو انجام بدین و چه بسا که اون کار خیلی وقت گیر باشه و شما از تمامی کاراتون میمونید و در آخر با خودتون میگید که ای کاش این کار رو قبول نمیکردم.

نه گفتن به نظر خیلی مشکل میاد ولی وقتی که توانایی گفتن آن را داشته باشید در پایین چند تکنیک ساده رو برای شما میارم تا بتونید به راحتی به درخواستهای رد شدنی نه بگید

 

  • چند تکنیک برای نه گفتن

 

اول از همه قبل از اینکه بخواین درخواستی رو قبول یا رد کنید زمانی رو واسه بررسی پیشنهادی که به شما میشه اختصاص بدید. نگاهی به تقویم کاری خودتون بندازید و بررسی کنید و مطمئن شوید که این تصمیم چقدر برای شما سود و ضرر دارد. میتونید بررسی کنید آیا میتونید درقبال کاری که قرار است انجام بدید میتونید از طرف مقابلتون بخواین که اونم برای شما کاری رو انجام بده و آیا اون شخص برای شما وقت خواهد گذاشت یا خیر.

دوم اینکه شما هر تصمیمی که قرار است بگیرید به این موضوع توجه کنید که شما نمیتونید دل همه رو بدست بیارید و همه رو از خودتون راضی نگه دارید. همه ما رونالدو بازیکن رئال مادرید رو میشناسیم. داشتم مقاله ای در مورد این بازیکن میخوندم که رونالدو از این موضوع شاکی بود که بسیاری از طرفداران مادرید مدام از وی انتقاد میکنند. رونالدو در این سالهایی که برای رئال بازی کرده تمامی رکوردها رو شکسته و تمامی افتخارات رو برای مادرید بدست آورده ولی حتی این بازیکن نیز نتونسته همه رو از خودش راضی نگه داره . پس شما هم زیاد نگران این موضوع نباشید.

  • موثرترین نوع نه گفتن

اگر نمیتوانستید درخواست طرف مقابل را قبول کنید با ایجاد حس مثبت در فرد درخواست وی را رد کنید. به طرف مقابل خود این اطمینان رو بدهید که میخواهید کار وی را انجام دهید ولی به دلایلی که دارید نمیتونید اینکارو قبول کنید. و مطمئن شوید که فرد از شما رضایت کافی دارد. شما حتی میتونید برای اینکار گزینه های جایگزین رو پیشنهاد کنید، اگر واقعا قصد کمک به طرف مقابل رو دارید پیشنهادی به او دهید که وی را خوشحال کند.

مثلا به شما میگه که بیا امشب بریم شام ولی شما فردا امتحان دارید و اگه به این فرد جواب منفی بدید از شما ناراحت میشه . شمابه این فرد یادآوری کنید که خیلی علاقه دارید که باهم شام بخورید ولی فردا امتحان دارید و به جای آن فرداشب برای شام خواهید رفت.

۲. روی یک کار متمرکز شوید

 

یک مکان مناسب برای انجام کار مورد نظرتان انتخاب کرده و تمامی مواردی که باعث حواسپرتی شما می شود را از خود دور سازید. این تکنیک که در بخش پومودورو توضیح داده میشود. بیشتر به این ضرب المثل اشاره میکنه که چندتا هندوانه رو با یک دست نمیتوان گرفت. خیلی از ما وقتی درگیر کاری میشویم دوست داریم کارهای دیگر رو هم کنار آن انجام بدیم و تمرکز خودمون رو روی کارهای مختلف میذاریم و در آخر هیچیک از کارها رو نمیتونیم به درستی انجام بدیم.

یادم میاد که قرار بود بسته های پستی رو واسه مشتریان ارسال کنیم و چون دیدیم کارا داره به کندی پیش میره به هرکسی چندتا وظیفه دادیم، و چند نفر کار مشابه رو انجام میدادن ولی از اونجاکه تمرکزشون رو از دست داده بودن در آخر یا چندتا بسته ارسال نشد، یا چندبار ارسال شد و در انتها مجبور شدیم دوباره برگردیم و لیست رو مرور کنیم ، به افراد زنگ بزنیم و خیلی زمان خودمون رو از دست دادیم

برای اینکه بدونیم چگونه زمان را مدیریت کنیم باید خوب فکر کنیم و نقاط مثبت و منفی کارمون رو به درستی بسنجیم با اینکار در جهت بدست آوردن مهارت مدیریت زمان قدم برداشته ایم.

۳. کار خود را به تاخیر نیاندازید

تاخیر انداختن

کلا برای ما به یک عادت تبدیل شده که کارامون رو به تاخیر بندازیم. یکم به خودتون نگاه کنید. میخواین ورزش رو شروع کنید میگید از شنبه میرم، میخواین برید کلاس زبان میگید بذار سر ماه بشه ، میخواین برید تفریح میگید حالا بذار هفته بعد. مدام و مدام کارهامون رو به تاخیر میندازیم. اگر به موقع کاری را شروع کنید قادر خواهید بود آن را تا پایان مدیریت کنید. به خاطر داشته باشید انجام هیچ کاری مشکل نیست، اگر و تنها اگر مصمم به انجام آن باشید.

از اینجا شروع کنید. هروقت تصمیم گرفتید کاری رو انجام بدید همون موقع برای اون کار رفتار کنید. یه رفتار کوچیک هم کافیه. چون وقتی شخص تصمیم میگیره کاری رو انجام بده تو همون لحظه انرژی و انگیزه بالایی واسه انجام دادنش داره و اگه اونو به تاخیر بندازه کلا فراموشش میکنه و این تنبلی مانع از انجام دادنش میشه . مثلا اگه میخواین کتابی رو بخونید همون موقع پاشید و چند صفحه ای از اون رو ورق بزنید یا اگه میخواین کلاس زبان ثبت نام کنید همون موقع به چندتا آموزشگاه زنگ بزنید. خلاصه رفتاری رو از خودتون نشون بدید که هم انگیزه شما رو بالا ببره و هم شما رو به انجام اون کار متعهد کنه.

۴. حذف جزئیات

اکثر ما دچار وسواس شده و به جزئیات زیاد اهمیت می دهیم. درواقع این همون کمالگراییه. بعضی از افراد وقتی میخوان کاری رو انجام بدن حتما میخوان تو انجام اون کار به خودشون نمره بیست بدن و به نوزده و نیم و نوزده قانع نمیشن. البته این در بعضی موارد خوبه ولی در اکثر موارد موجب میشه ما زمان رو از دست بدیم. مثلا قراره کاری رو انجام بدن که انجام دادنش کلا 20 تا 30 دقیقه زمان میبره ولی اینقدر درگیر جزئیات میشن که این کار روزها زمان میبره و مهمترین کارهای خودشون رو از دست میدن و یا زمان لازم برای انجام دادنش ندارن.

بهترین روش این است که نگاهی به گذشته خود انداخته، از آن درس گرفته و سعی کنید به آینده کاری که قرار است انجام دهید فکر خود را معطوف کنید، تا بتوانید به هدف خود برسید.

۵. برای هرکار زمانی مشخص درنظر بگیرید

اختصاص زمانمهمترین بخش تکنیک پومودورو برای مدیریت زمان همین بخشه که ما برای هرکاری باید زمانی مشخص در نظر بگیریم و سعی کنیم کار مدنظر رو تو همون زمان مشخص شده انجام بدیم. وقتی برای کارهامون محدودیت زمانی ایجاد میکنیم متعهد میشم که حتما اون رو در زمان تعیین شده به پایان برسونیم و همین امر باعث میشه ما زمان خودمون رو از دست ندیم.

محدودیت زمانی باعث تمرکز بیشتر شما در انجام کارها خواهد شد. اگر نتوانستید کاری را در زمان مشخص انجام دهید بازگردید و با دقت و تمرکز بیشتر سعی کنید آنرا به پایان برسانید.

۶. استراحت مابین کارها

هنگامی که کارها را به دنبال هم انجام می دهید نمی توانید درک درستی از آنچه که انجام می دهید داشته باشید. در حین انجام کارهایتان سعی کنید زمانی را برای آرامش و استراحت درنظر بگیرید تا مغزتان بتواند نفسی تازه کند.بدن انسان همچون یک ماشین میمونه که وقتی زیاد کار میکنه نیاز به استراحت و خنک شدن دارید.

اگه شمابخواین از بدنتون زیاد کار بکشید به اصطلاح آب روغن غاطی میکنه و دیگه انگیزه لازم و انرژی لازم برای انجام ادامه کارها رو نخواهید داشت. باید بین کارهاتون حتما زمانی رو برای تفریح و استراحت اختصاص بدید. خودتون رو از اون فضای کاری دور کنید و ذهنتون رو از اون فضای کاری کلا خارج کنید به موضوعات کاری فکر نکنید. این کار باعث ریکاوری ذهن شما خواهد شد و باعث میشه کار بعدی رو با همان انگیزه و انرژی اولیه انجام بدین.

۷. ورزش کنید

 

طبق تحقیقات انجام شده بین سالم زندگی کردن و بازدهی کارها رابطه مستقیمی وجود دارد. به یاد داشته باشید خواب کافی، ورزش کردن و غذای سالم انرژی شما را در حد مطلوبی نگه می دارد. با ورزش کردن خستگی و کسالت از بدن شما رفع میشه و انرژیتون دوباره برمیگرده. تغذیه سالم رو نیز فراموش نکنید برای اینکه بتونید به خوبی مدیریت زمان داشته باشید باید سوخت اینکار رو تهیه کنید و این سوخت با ورزش کردن و استراحت کافی تامین میشه.

۸. گروه بندی وظایف

فرض کنید وظایف مختلفی به شما محول شده است. بجای آنکه به صورت حدسی آنها را دسته بندی کنید، کارهایی را که شبیه به هم هستند را کنار هم بگذارید. کارهای گوناگون فضای فکری مختلفی را می طلبد. این کار باعث می شود ذهن شما روی کار مشخصی درگیر باشد و خط فکری شما حفظ می شود.

اگه میخوایم مدیریت زمان داشته باشیم باید و کاری رو فراموش نکنیم و یا بتونیم به درستی همه کارهامون رو انجام بدیم بهتره که کارهای مشابه رو کنار هم دسته بندی کنیم. این باعث میشه که کارها رو به دنبال هم انجام دهیم. با این روش ما میفهمیم که این گروه از کارها رو انجام داده ایم و تمام شده و حالا باید سراغ دسته دیگری بریم و همچنین از طرفی میتونیم دقیقا بدونیم که چه کارهایی انجام شده و چه کارهایی انجام نشده است.

 

۹. نظم و ترتیب

داشتن نظم و ترتیب موجب صرفه جویی در وقت و هزینه می شود. یک سیستم بایگانی برای پرونده ها فراهم کنید و مطمئن باشید همه چیز درجایی ذخیره خواهد شد.

کامپیوتر خونتون رو در نظر بگیرید، شما مطالب زیادی رو فقط داخلش کپی میکنید و حجم زیادی از اطلاعات رو وارد اون میکنید. حال بعد گذشت یه مدت شما میخواین این مطالب رو پیدا کنید. مطمئنا اینجا فراموش کردید که چه مطلبی رو کجا ریختید و الان به مشکل خوردید و نمیتونید اون مطلب رو پیدا کنید و همین امر باعث میشه زمان زیادی رو از دست بدید و به دنبال مطلبتون سرچ کنید. بعد از گذشت چند ساعت یا اصلا مطلب رو پیدا نمیکنید و یا وقتی بهش میرسید اینقدر خسته شدید که دیگه میلی به اون ندارید. دقیقا کارهای ماهم مثل همین میمونه.

اگه شما بخواین به صورت قدیمی و همونطور به طور نامنظم کارهاتون رو انجام بدین مدام باید زمانتون رو بذارید تا به یاد بیارین که چه کارهایی رو انجام دادید و چه کارهایی هنوز مونده و وقتی آخر شب که میخواین به رختخواب برید تا آسوده بخوابید استرس تموم وجودتونو میگیره و با کف دست به پیشونیتون میکوبید و میگید ااااا دیدی یادم رفت اینکارو انجام بدم

۱۰. نوشتن

 

نوشتن را به یکی از عادت های منظم خود تبدیل کنید. شاید نوشتن هزاران کلمه در یک هفته دشوار به نظر برسد، اما اگر آن را به یک عادت تبدیل کنید امری شدنی است. نوشتن باعث میشه ذهن شما از درگیری خارج بشه و بتونید مدام ایده پردازی کنید و یا اینکه روشهای مختلف به ذهن شما خطور میکنه. وقتی شما ذهن خودتون رو با نوشتن خالی میکنید، اینکار در روند یادگیری شما نیز خیلی زیاد تاثیر گذاره . چونکه شما یکبار دیگر مطلبی رو که میدانید دوباره از طریق نوشتن میبینید و این باعث میشه که اون مطلب هیچگاه فراموش نشه. این یکی از مهمترین تکنیک های مدیریت زمان می باشد.

حتما برای شما پیش اومده که مطلبی رو چندین بار میخونید ولی اونو به خاطر نمیارید. شاید مجبور باشید واسه اینکار چندین بار یک کتاب رو مطالعه کنید و یا اینکه یهو یه مطلبی به ذهنتون میرسه ولی نمیدونید که باید کجای یک کتاب رو مطالعه کنید تا به مطلبتون برسه و زمان زیادی رو از دست میدید. اینجاس که نوشتن تاثیر فوق العاده خودشو به شما نشون میده.

عادت نوشتن را حفظ کنید تا همواره ذهنتان درگیر نوشتن باشد و به راحتی بتوانید زمان را مدیریت کنید

من خودم واسه اینکه بخوام مطلبی رو فقط یکبار بخونم و به خوبی اونو به حافظه بسپرم، هنگامی که کتابی رو مطالعه میکنم از هر فصلش نکته برداری میکنم. این باعث میشه که علاوه بر خوندن اون متن من یکبار دیگه اونو با چشمام میبینم و یکبار دیگه در ذهنم تکرار میشه و این تکرار های مکرر مانع فراموشی بنده میشه و همچنین اگه روزی بخوام دوباره به اون مطلب مراجعه کنم دیگه نیاز نیست کل کتاب رو ورق بزنم ، بلکه فقط نکته برداری های خود را نگاه کرده و به مطلب مورد نظر دست پیدا میکنم.

حالا بازهم میپرسید که چگونه زمان خود را مدیریت کنیم  ؟؟؟  فقط کافیست که به نکات بالا به خوبی عمل کنید تا ببیند چگونه قدرت زمان را در اختیار دارید و به همه کارهای خود رسیده و روز را به زیبایی به شب تبدیل میکنید.