چرا مدیران از ایده‌های کارمندان استقبال نمی‌کنند

پردیس فناوری کیش-طرح مشاوره تخصصی صنعت ومدیریت-گروه فناوی اطلاعات و ارتباطات: 

طبیعتا زمانی‌که کارکنان با ایده‌های جدید در محل کارشان حاضر می‌شوند و برای حل مسائل و دغدغه‌های پیش‌روی سازمان چاره‌اندیشی می‌کنند، سازمان‌ها نیز باید متقابلا رو به نوآوری آورده و عملکرد بهتری از خود به نمایش بگذارند. چرا که نیروی انسانی شاغل در خط مقدم سازمان، اغلب اولین کسانی هستند که مسائل را از نزدیک می‌بینند. بنابراین دیدگاه آن‌ها می‌‌تواند کمک شایانی به بهبود تصمیمات مدیریتی و ارتقاء فرآیندهای سازمانی کند.

هرچند این یک اصل بدیهی به‌نظر می‌رسد، بااین‌حال مدیران همیشه روی خوشی به نظرات کارکنان خود نشان نمی‌دهند. در حقیقت، حتی ممکن است نگرانی‌ها و دغدغه‌های ملموس کارکنان خود را نادیده گرفته و به شیوه‌ای عمل کنند که آن‌ها را از صحبت کردن در موقعیت‌های مختلف باز می‌دارد.

سازمان

این یک تناقض است: چرا مدیران با وجود سودمندی ایده‌ها و دیدگاه‌های زیردستان‌شان، تن به پذیرش این نظرات و ترغیب کارکنان به ایده‌پردازی نمی‌دهند؟ تحقیقات پرشمار اخیر در مورد این موضوع نشان می‌دهد که مدیران اغلب به روال موجود کارشان خو گرفته‌ و به‌شدت دچار روزمرگی شده‌اند. آن‌ها ترجیح می‌دهند تا وضعیت موجود خود را حفظ کنند، و به‌همین سبب از شنیدن صدای زیردستان و پذیرش ایده‌های جدید واهمه دارند. در مقاله‌ی اخیر که در نشریه‌ی علوم سازمانی منتشر شده است، محققان جنبه‌ی دیگری از این موضوع را بررسی کرده‌اند؛ تحقیقات آن‌ها حاکی از آن است که مدیران اغلب نه به‌خاطر خودمحوری و خودرأی بودن، بلکه به‌واسطه‌ی اقتضائات و روندهای موجود در سازمان، موفق به ایجاد فرهنگ گفت‌وگوی پایین به بالا نمی‌شوند.

چشم انداز

یافته‌های محققان نشان داد که دو مانع موجب می‌شود تا مدیران در ایجاد فرهنگ گفت‌وگو و ایده‌پردازی ناکام بمانند: یا آنکه از قدرت کافی برای عمل به ایده‌های زیردستان‌شان برخوردار نیستند، یا احساس می‌کنند که ناچار هستند چشم‌اندازی کوتاه‌مدت برای خود اتخاذ کنند. 

این مثال را در نظر بگیرید: خانم جين، مدير توليدی متعهد به سازمان است که می‌خواهد در جایگاه خود به پیشبرد اهداف سازمان کمک کند. جین می‌داند که برخی از کارکنان نزدیک‌تر به خطوط تولید، احتمالا ایده‌های خوبی دارند که می‌تواند روند کار را در بخش کارگاهی بهبود بخشد. اما، در سازمان جین، مدیران بدون طی تشریفات اداری خسته‌کننده و مجوز دفتر مرکزی قادر به انجام هیچ‌گونه تغییراتی نیستند. به‌علاوه، جین چندان هم مشتاق نیست که زمان خود را صرف بهینه‌سازی و یافتن ایده‌های سازنده کند، زیرا او فقط بابت دستاوردهای قابل دسترس در کوتاه‌مدت مانند تحقق ضرب‌العجل‌ها و اهداف کوچک پاداش می‌گیرد.

ایده

مطمئنا، جین می‌تواند کارکنان خود را تشویق به گفت‌و‌گو و ایده‌پردازی کند. اما او می‌داند که اگر چنین کند، از او انتظار خواهد رفت که به‌سرعت این ایده‌ها را عملیاتی کند؛ کاری که البته در کوتاه‌مدت قادر به انجامش نیست. او همچنین می‌داند که اجرای تغییرات و شیوه‌های جدید، گرچه در دراز مدت سودمند است، اما در یک بازه‌ی زمانی کوتاه منجر به اختلال در جریان تولید می‌شود. و با نزدیک شدن به موعد دستیابی به اهداف فصلی تولید، جین فرصت گفت‌و‌گو پیرامون تغییر و تحول را نخواهد یافت.

مشاهدات پژوهشگران نشان می‌دهد که مدیران دیگر بسیاری با وضعیت مشابه جین رو‌به‌رو هستند. آن‌ها اغلب در محیط‌هایی کار می‌کنند که اختیار ایجاد تغییرات را ندارند. این قبیل مدیران گرفتار ساختارهای متمرکز تصمیم‌گیری‌اند که قدرت در دستان رأس سلسله مراتب قرار داشته و آن‌ها فقط واسطه و عامل اجرا هستند. حتی زمانی‌که مدیران اختیار عمل دارند، هم‌چنان شرایط و واقعیت‌های جاری در سازمان ایجاب می‌کند که به‌جای درنظرگرفتن ثبات و رشد بلندمدت به موفقیت‌های کوتاه‌مدت چشم‌ بدوزند. در چنین شرایطی، مدیران خوش‌قلب نیز ممکن است از اجرایی کردن ایده‌های کارکنان خود سر باز زده و حتی ایده‌های نو را در نطفه خفه کنند.

تفویض اختیار

مطالعات محققان

محققان چهار مطالعه در این‌خصوص انجام دادند. ابتدا ۱۶۰ دانشجو در نقش مدیر و در یک آزمایش رفتاری به‌کار گرفته شدند. در این آزمایش آن‌ها باید بر کار یک کارمند مجازی نظارت می‌کردند. محققان یا با استفاده از دستورالعمل‌های متقن و بسیار دقیق اختیارات سوژه‌ها را محدود یا با تفویض اختیار کافی در نحوه‌ی تکمیل این وظایف، احساس استقلال را در آن‌ها تقویت کردند. دانشجویانی که در نقش مدیر بازی می‌کردند، می‌توانستند نظرات و ایده‌های کارکنان‌شان را جویا شوند. محققان تاثیر میزان خودمختاری و استقلال عمل دانشجویان بر تمایل آن‌ها به دریافت ایده‌های زیردستان‌شان را نیز مورد آزمایش قرار دادند. همان‌طور که انتظار می‌رفت، مدیرانی که اختیارات کمتری داشتند، میل چندانی به ترغیب کارمند خود به ایده‌پردازی و طرح موضوع نشان ندادند. درواقع، این دسته از مدیران در مقایسه با کسانی که اختیارات بالاتری داشتند، ۲۵ درصد زمان کمتری را صرف بحث در مورد مسائل کاری کردند.

پژوهشگران در مطالعه‌ی بعدی خود تعداد ۴۲۴ کارمند دورکار را جهت انجام آزمایش رفتاری دیگری استخدام کردند. طی یک مطالعه موردی، از شرکت‌کنندگان خواسته شد خود را به‌عنوان یک مدیر فرض کنند که این فرصت را دارد تا از پرسنل خود برای بهبود عملکرد تیم کمک بگیرد. احساس استقلال و میزان اختیارات شرکت‌کنندگان در دو طیف هدایت شد: در حالت اول آن‌ها دارای استقلال و نفوذ وسیع بودند و در حالت دوم، اختیارات‌شان توسط بوروکراسی‌های سفت و سخت محدود شده بود. نتایج این آزمایش نشان داد مدیرانی که اختیارات پایینی دارند در مقایسه با مدیران مستقل، ۳۰ درصد احتمال کمتری دارد که از کارکنان خود بازخورد بگیرند.

محققان همچنین به ارزیابی جهت‌گیری بلندمدت و دوراندیشی مدیران و میزان گرایش آن‌ها به تصمیم‌گیری‌های بلندمدت یا اکتفا به نتایج کوتاه‌مدت پرداختند. نتایج نشان داد حتی مدیران دارای  آزادی عمل اما فاقد چشم‌انداز طولانی‌مدت، تفاوتی با همتایان دیگرشان نداشتند. به این‌ترتیب آن‌ها نیز کمتر تمایل داشتند که فرصت گفتمان و ایده‌پردازی را در اختیار زیردستان‌شان قرار دهند. بنابراین، مدیران تنها زمانی به‌دنبال ایده‌ها و بازخوردهای زیردستان‌شان بودند که در عین اختیار عمل، به موفقیت درازمدت تیم خود نیز علاقه‌مند باشند.

پژوهشگران به تکرار نتایج آزمایش خود در میان تعداد دیگری از گروه‌های واقعی از مدیران و کارکنان در سازمان‌های مختلف در ایالات متحده (۱۴۵ گروه) و هند (۲۰۰ گروه) پرداختند. در طول این آزمایش، سطح اختیارات مدیران در سازمان و همچنین چشم‌انداز بلندمدت‌ آن‌ها در گزارش‌ها ثبت می‌شد. کارکنان نیز میزان استقبال از ایده‌هایشان را به محققان گزارش می‌کردند. می‌توان گفت که نتایج این آزمایش در هر دو کشور مشابه و قابل مقایسه بود.

ما مدیران را مقصر اصلی نهادینه‌نشدن فرهنگ گفتمان و مانع ایده‌پردازی در سازمان جلوه می‌دهیم

به‌عنوان مثال، مدیران غیرمستقل سازمان‌های آمریکایی به نسبت همتایان دارای اختیارات گسترده‌تر، ۱۵٪ کمتر از ایده‌های زیردستان‌ خود استقبال کردند. علاوه‌بر این، مدیران در صورت داشتن اختیارات کافی و نیز چشم‌انداز بلندمدت، از ایده‌های کارمندان خود بیشتر استقبال می‌کنند. از‌این‌رو،  تنها وجود یک عامل کافی نبوده و حمایت از جریان ایده‌پردازی در سازمان مستلزم آن است که مدیران هم دارای اختیارات بوده و هم چشم‌انداز داشته باشند.

نتایج

ما ترجیح می‌دهیم که مدیران را مقصر اصلی نهادینه‌نشدن فرهنگ گفتمان و مانع ایده‌پردازی در سازمان جلوه دهیم. چرا که ازدیدگاه ما، خودخواهی یا ترس مدیران میانی از تغییر، مانع از شنیده شدن صدای کارکنان توسط آن‌ها می‌شود. اما محققان نظر متفاوتی دارند. یافته‌های آن‌ها نشان می‌دهد که انتظار از مدیران برای تشویق کارکنان به ایده‌پردازی، آن هم زمانی‌که از اختیار کافی برخوردار نبوده و شرایط و واقعیات سازمان اقتضاء می‌کند که بر نتایج کوتاه‌مدت تمرکز کنند، توقعی غیرمنطقی و بیجا است.

مدیران

ارزیابی میزان تاثیر رویکردهایی چون مدیریت ذره‌بینی روی احساس اختیار مدیران میانی و نیز بررسی چگونگی تاثیر عدم دوراندیشی مدیران بر نادیده انگاشتن ایده‌های سازنده‌ی کارکنان، امری ضروری برای سازمان‌ها است. در عین‌حال، تقویت دوراندیشی و اولویت‌ندادن به خواسته‌های کوتاه‌مدت، می‌تواند موجب ترغیب نوآوری و ارتقای خلاقیت در تیم‌های کاری شود. به‌این‌ترتیب، اختصاص منابع بیشتر و اختیاردهی گسترده‌تر به آن دسته از مدیرانی که دوراندیشی‌شان را به اثبات رسانده‌اند، می‌تواند مزایای فراوانی را عاید سازمان کرده و جریان ایده‌پردازی در آن را تقویت کند.

راهنمای جامع توسعه قیف فروش

پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره تخصصی صنعت و مدیریت_گروه بازاریابی:

قیف فروش بخش مهمی از فرایند فروش است که تجربه‌ی مخاطبان بالقوه از شرکت را شکل می‌دهد و عامل تعیین‌کننده‌ی خرید نهایی شناخته می‌شود.

قیف فروش درحقیقت، سفر مشتری یا مسیر مخاطبان بالقوه است که در فاصله‌ی زمانی «آگاهی از برند» تا لحظه‌ی «اقدام خرید» طی می‌شود. معمولا در حوزه‌ی بازاریابی و فروش، این سفر را با تصویری گرافیکی نشان می‌دهند که توسعه‌ی «لید» را به مجموعه‌ای از مراحل افزایش تعامل و اعتماد تقسیم می‌کند.

آماده‌سازی سند قیف فروش به تیم‌ها کمک می‌کند فعالیت‌های بازاریابی و فروش مرتبط را شناسایی کنند؛ فعالیت‌هایی که به اعتمادسازی و افزایش تعامل مشتریان بالقوه منجر می‌شود. پس از تصویرسازی این وظایف، تیم به‌کمک ابزارهای CRM لیدها را مدیریت می‌کند و روی وظایف و مسئولیت‌های خود متمرکز می‌ماند و تلاش‌های بعدی خود را اولویت‌بندی می‌کند. در این مطلب، مفاهیم و مراحل کامل ساخت و بهبود قیف فروش را برای شما شرح می‌دهیم.

قیف فروش چیست؟

پیش‌ازآنکه از مزایای ساخت قیف فروش صحبت کنیم، بیایید مفاهیم پایه‌ای آن را باهم مرور کنیم. اصولا در طول فرایند فروش، با سه گروه از مردم در ارتباط هستیم:

  • لیدها یا مخاطبان بالقوه
  • مشتریان بالقوه
  • مشتریان

«لید» کسی است که از وجود شرکت و محصول شما باخبر می‌شود یا حتی کسی است که به‌دنبال خرید است؛ هرچند هنوز با محصول شما آشنا نشده باشد. همان‌طورکه می‌بینید، گروه لیدها بسیار بزرگ خواهد بود؛ هرچند شما بعدا از این گروه لیدهای واجدشرایط را انتخاب می‌کنید؛ یعنی لیدهایی که از ویژگی‌های خاصی برخوردار هستند و به‌احتمال بیشتری به مشتریان شما تبدیل می‌شوند. به‌عنوان‌ مثال، اگر غذای حیوانات خانگی می‌فروشید، افراد دارای حیوان خانگی را درمقایسه‌با افراد منتشرکننده‌ی عکس حیوانات خانگی در وبلاگشان، بیشتر واجدشرایط می‌دانید.  

«مخاطب بالقوه» (Prospect) واژه‌ای است که برحسب نوع شرکت استفاده‌های مختلفی دارد. در بسیاری از مواقع، مخاطب بالقوه را با لیدهای واجدشرایط یکی میدانیم. بااین‌حال، اگر به‌دنبال معنی دقیق‌تر این واژه باشید، مخاطبان بالقوه افرادی هستند که به‌نوعی با شرکت شما در تماس بوده‌اند و هنوزهم به کار شما علاقه‌مند هستند. بنابراین، همه‌ی مخاطبان بالقوه لید هستند؛ ولی عکس این جمله درست نیست.

سومین گروه مشتریانی هستند که همه‌ی ما آن‌ها را می‌شناسیم. «مشتریان» افرادی هستند که از شما خرید کرده‌اند. در سطحی بالاتر، می‌توانید مشتریانی را که فقط یک‌بار از شما خرید کرده‌اند، از مشتریانی متمایز کنید که چندین‌بار خرید کرده‌اند. گروه دوم «مشتریان تکراری» نامیده می‌شوند.

همه‌ی این افراد نقش خاصی در قیف فروش شما ایفا می‌کنند. برای مجسم‌کردن قیف فروش، می‌توانید هرم برعکس یا قیف آشپزخانه را در ذهن خود تصور کنید. به تصویر زیر توجه کنید:

همان‌طورکه می‌بینید، لیدها در بالای قیف قرار دارند. این بخش جایی است که شما شبکه‌ی وسیعی راه‌اندازی و سعی می‌کنید تاحدممکن لیدهای بیشتری به قیف فروش خود وارد کنید.

درصد کمی از این لیدها مخاطبان بالقوه‌ی شما خواهند بود؛ یعنی افرادی که واقعا به محصول یا خدمات شما علاقه‌مند هستند و شرایط خرید را نیز دارند. درواقع، ما با نوعی بازی اعداد رو‌به‌رو هستیم. هرچه لیدهای بهتری به قیف فروش جذب کنید، مخاطبان بالقوه‌ی بیشتری خواهید داشت. این موضوع خیلی مهم است؛ زیرا مخاطبان بالقوه‌ی بیشتر به‌معنی افزایش نرخ مشتریان واقعی شما در آینده است.

آخرین بخش قیف ساده‌ی فروش ما به مشتریان اختصاص دارد. درصد کمی از افرا علاقه‌مند به محصولات شما سرانجام خرید می‌کنند. نکته‌ی مهم محاسبه‌ی درصد افرادی است که در قیف فروش به بخش پایین می‌رسند. بنابراین، هنگام کار با قیف فروش، باید دو هدف را دنبال کنید:

  • یافتن لیدهای وفادار و هدایت آن‌ها به فرایند
  • افزایش نرخ افرادی که در قیف فروش به پایین حرکت می‌کنند.

اگر دوست دارید فروش بیشتری تجربه کنید، باید هر دو هدف را جدی تلقی کنید. البته، تصویر بالا نسخه‌ی بسیار ساده‌شده‌ی قیف فروش است. در این مرحله، نگاهی می‌اندازیم به فرایند عمومی فروش و تطبیق آن با قیف بالا.

فرایند فروش

ویژگی‌های فرایند فروش به نوع محصولی بستگی دارد که تولید می‌کنید؛ اما معمولا در اغلب فرایندها، مشتریان مسیر زیر را طی می‌کنند:

آگاهی: در اولین مرحله، باید مشتریان بالقوه را از وجود محصول خود باخبر کنید. برای این منظور، می‌توانید از روش‌های مختلفی مانند بازاریابی رسانه‌های اجتماعی، بازاریابی ایمیلی، تماس‌های سرد (Cold Calls)، شرکت در رویدادها، تبلیغات و بازاریابی دهان‌به‌دهان استفاده کنید. اینکه چگونه می‌خواهید دیگران را از محصول خودآگاه کنید، واقعا به نوع محصولتان برمی‌گردد. به‌عنوان‌ مثال، اگر طراح برنامه‌های تلفن‌همراه هستید، بازاریابی موبایلی راه مؤثرتری برای آگاه‌سازی لیدها است؛ اما اگر محصول شما ماشین چمن‌زنی و قطعات مرتبط با آن است، تبلیغات سنّتی در رادیو راه بهتری برای معرفی برندتان محسوب می‌شود.

آموزش: در مرحله‌ی بعد، باید به مخاطبان بالقوه‌ی خود آموزش دهید. منظور از آموزش، این است که به مردم یاد دهید چرا به محصولات یا خدمت شما نیاز دارند و این محصولات یا خدمات چگونه کار می‌کند. در این مرحله، می‌توانید پروموت‌کردن فروش را آغاز کنید؛ ولی افراط در اقدامات پروموت، تاحدی مشتریان را دل‌زده می‌کند. درعوض، بهتر است به راه‌های دوست‌شدن با مشتریان بالقوه فکر کنید.

ارزیابی: مخاطبان بالقوه می‌خواهند بررسی کنند که خریدکردن از شما بهترین گزینه است یا خیر. در این مرحله، بهتر است کمی عقب بمانید و به آن‌ها اجازه دهید ارزیابی خود را انجام دهند. بازهم بسته به صنعتی که در آن کار می‌کنید، ممکن است نسخه‌ای آزمایشی یا دمو محصول را دراختیار مشتریان قرار دهید تا آن را امتحان کنند. اگر فروش مستقیم ندارید، فیلم و ویدئو به‌کمک شما می‌آید. معمولا مخاطبان بالقوه در مرحله‌ی ارزیابی، می‌خواهند درباره‌ی خرید احتمالی خود با دیگران صحبت کنند. بنابراین، پایه‌ی طرفداران وفادار در همین مرحله ساخته می‌شود.

تعامل: شما همه‌ی اطلاعات موردنیاز مخاطبان برای تصمیم‌گیری را دراختیار آن‌ها قرار داده‌اید. حالا آن‌ها فقط باید تصمیم‌گیری کنند. بسیاری از مردم در این مرحله از قیف فروش گیر می‌کنند؛ بنابراین، وظیفه‌ی شما این است که بدون هیچ افراط یا فشار یا تلنگری آن‌ها را نزدیک‌ونزدیک‌تر کنید تا از قیف فروش رد شوند. یکی از گزینه‌های مناسب پاداش یا تخفیف‌های ویژه به‌مدت محدود است.

تعهد: تعهد به این معنی است که افراد تصمیم گرفته‌اند محصول شما را بخرند. برخی از بازاریابان این مرحله را با مرحله‌ی خرید معادل می‌دانند؛ اما بسته به صنعت شما، وقوع گزینه‌های دیگری نیز محتمل است. گاهی اوقات مردم از خریدکردن صحبت می‌کنند (تعهد کلامی)؛ اما پس‌ازآن راه خودشان را می‌روند و هرگز برای خرید بازنمی‌گردند. به‌یاد داشته باشید احتمال بازگشت مخاطبانی که برند یا محصولات شما را رها کرده‌اند، بسیار کم است. بنابراین، اگر کسی می‌گوید قصد خرید دارد، باید بلافاصله پول را دریافت کنید. اجازه ندهید آن‌ها بروند و هفته‌ی دیگر برگردند. هر کاری که می‌توانید، همین حالا انجام دهید.

خرید: در این مرحله، مشتری محصول شما را خریده؛ یعنی سرانجام فروش را تجربه کرده‌اید.

هواداران وفادار یا مشتریان تکرارشونده: گرچه زمانی‌که مشتری واقعی از شما خرید می‌کند، قیف فروش هم به‌پایان می‌رسد، سطح دیگری در خارج از قیف فروش وجود دارد. درواقع، دو سطح وجود دارد که به‌صورت هم‌زمان کار می‌کنند: هواداران وفادار و مشتریان تکراری. هر مشتری می‌تواند به هوادار وفادار شما تبدیل شود. هواداران وفادار ممکن است باردیگر از شما خرید کنند و شاید نکنند. به‌عنوان‌ مثال، کسی که از شما خانه خریده، حتی اگر هوادار وفادار شما باشد، تا مدت‌ها از شما خرید نخواهد کرد. بااین‌حال، مزیت هواداران وفادار این است که شرکت و محصول شما را به دیگران معرفی و توصیه می‌کنند و آن‌ها را به خرید از شما تشویق می‌کنند. این امر به برنامه‌ی «یافتن لیدها» و آگاهی‌بخشی شما کمک زیادی می‌کند. مزیت مشتریان دائمی از هواداران برند هم بیشتر است؛ زیرا آن‌ها بارهاوبارها از شما خرید می‌کنند. ممکن است این افراد برای خرید مجدد به کمک شما نیازی نداشته باشند؛ اما این احتمال هم وجود دارد که دوباره به قیف فروش برگردند. در‌این‌صورت، مراحل آموزش، ارزیابی، تعامل و تعهد تکرار می‌شود. در بخش‌های بعدی این مطلب، بازهم از مشتریان تکراری صحبت می‌کنیم.

تولید لید

در یکی از مطالب قبلی زومیت، توضیح داده‌ایم نرخ تبدیل لید خوب بین ۲۰ تا ۲۵ درصد است. نرخ تبدیل ۲۰ درصد، یعنی ۲۰ نفر از ۱۰۰ لید محصولات یا خدمات شما را خریده‌اند. در این بخش، برخی از راه‌های یافتن و افزایش لید را شرح می‌دهیم:

شبکه‌های اجتماعی: شبکه‌های اجتماعی مکان بسیار مناسبی برای برقراری ارتباط با هواداران هستند؛ اما نباید هیچ‌کدام از فرصت‌های جذب لید را نادیده بگیرید. به گروه‌ها و انجمن‌های مختلف ملحق شوید و با آن‌ها گفت‌وگو و تبادل بازخورد کنید. به‌جای اینکه صرفا لینک وب‌سایت یا وبلاگ خود را زیر همه‌ی پست‌ها به‌اشتراک بگذارید، روی ارزش‌آفرینی متمرکز شوید. از شبکه‌های اجتماعی کوچک‌تر ارزشمند برای صنعت شما غافل نشوید. برای دریافت اطلاعات مشتری، فرم آنلاین تهیه و در پایین پست‌های خود منتشر کنید. از مخاطبان علاقه‌مند به خواندن مطالب مرتبط بخواهید این فرم را پر کنند. در این بخش، ارزیابی عملکرد محتوا مفید واقع می‌شود.

وبلاگ‌نویسی: وبلاگ‌نویسی فرم شخصی و محبوب بازاریابی محتوا است که کارایی فوق‌العاده‌ای در جذب لید دارد. شاید وبلاگ شما اخبار و اطلاعات مرتبط با شرکت و محصولات را به‌اشتراک بگذارد؛ اما هم‌زمان ازطریق سئو، لیدهای زیادی هم به قیف فروش جذب می‌کند. پیشنهاد می‌کنیم برای کسب اطلاعات بیشتر دو مطلب آموزش سئوی داخلی و خارجی وب‌سایت را مطالعه کنید. اگر از وبلاگ خود برای تولید لید استفاده می‌کنید، چند نکته‌ی زیر را به‌یاد داشته باشید:

  • راهی برای جمع‌آوری اطلاعات مثلا دریافت ایمیل مخاطبان در نظر بگیرید؛ زیرا ممکن است برخی از مخاطبان فقط یک‌بار پست‌های وبلاگ را بخوانند و دیگر برنگردند. اگر راه تماسی با آن‌ها نداشته باشید، نمی‌توانید آن‌ها را در قیف فروش حرکت دهید.
  • از تبلیغات بنر اجتناب کنید. البته، کسب درآمد این تبلیغات وسوسه‌انگیز است؛ اما تبلیغات بنر معمولا ازطریق Adwords نمایش داده می‌شوند و برنامه‌های دیگر ‌به رقیبان مستقیمتان تبدیل می‌شوند.
  • پست‌های وبلاگ را هدفمند تنظیم کنید. محتوای شما باید مشتریان را به خرید محصولات خودتان ترغیب کند. به‌علاوه، اگر پست‌های جذابی منتشر کنید که ارتباطی به محصول شما ندارند، نرخ لیدها را افزایش نمی‌دهید.

آیتم‌های ارزشمند و تقریبا رایگان به مردم پیشنهاد کنید. یکی از راه‌های برتر افزایش لید، این است که چیزی را به‌رایگان عرضه کنید. به‌جای اینکه از مردم پول بخواهید، درخواست کنید آدرس ایمیل یا اطلاعات ارتباطی خود را دراختیارتان قرار دهند. همان‌طورکه در این مطلب توضیح داده‌ایم، آیتم رایگانی که دراختیار مخاطبان بالقوه قرار می‌دهید، «آهن‌ربای لید» (Lead Magnet) نام دارد. آهن‌ربای لید باید مرتبط و مفید باشد و زندگی مخاطبان بالقوه را به طریقی راحت‌تر کند. برخی از گزینه‌های رایج آهن‌ربای لید عبارت‌اند از: کتاب الکترونیکی، اینفوگرافیک، وبینار یا دوره‌های آموزشی، ابزارها، تحقیقات و گزارش‌ها.

تبدیل لید به مشتری واقعی

مسئله‌ی واقعی قیف فروش افزایش لید نیست؛ بلکه هدایت لیدها از بالای قیف به سطوح پایین و درنهایت، تبدیل آن‌ها به مشتریانی است که برای خرید پول پرداخت می‌کنند. درادامه، برخی از بهترین راه‌های افزایش نرخ تبدیل لید را به‌طور خلاصه مرور می‌کنیم:

  • کاری کنید که لیدها احساس خاص‌بودن کنند. هیچ‌کس دوست ندارد حس کند که فقط به چشم عدد به او نگاه می‌کنند.
  • ازطریق وجوه مشترک با افراد رابطه برقرار کنید. به‌عنوان‌ مثال، افرادی که گزارش ورزشی مشابهی لایک کرده‌اند.
  • در سریع‌ترین زمان به پرسش‌ها پاسخ بدهید. وقتی کسی اطلاعات خاصی درخواست می‌کند، اطلاعات را در همان لحظه نیاز دارد تا بتواند تصمیم‌گیری کند.
  • دائما با مخاطبان گفت‌وگو و معاشرت کنید. البته، منظور این نیست که رفتار آزاردهنده‌ای نشان دهید؛ اما کاری کنید که آن‌ها همیشه شما را به‌یاد داشته باشند.
  • به مردم انگیزه بدهید. اگر مردم همین حالا خرید کنند، چه پاداش‌ها یا گزینه‌های خاصی می‌توانید برای آنان در نظر بگیرید؟
  • مفید و یاریگر باشید. در صنعت خود، تخصص پیدا کنید تا به‌عنوان نیرویی تأثیرگذار شناخته شوید. دراین‌صورت، مردم توصیه‌های شما را جدی و اعتمادکردنی می‌دانند.
  • به‌اندازه‌ی کافی تحقیق کنید تا بتوانید توصیه‌ها و پیشنهادهای مناسبی به هر فرد ارائه کنید. لیدهای شما چقدر توان مالی دارند؟ بزرگ‌ترین مشکلات آن‌ها چیست؟
  • تاحدممکن لیدها را بخش‌بندی کنید. بخش‌بندی فهرست به شما امکان می‌دهد با روش‌های مرتبطی به مردم دسترسی پیدا کنید و به‌تبع، نرخ فروش افزایش پیدا می‌کند.

بخش‌بندی لیدها

پس از مرحله‌ی جذب لیدها به قیف فروش، زمان بخش‌بندی فرامی‌رسد؛ یعنی باید فهرست اسامی مخاطبان بالقوه را به گروه‌های کوچک‌تر تقسیم کنید. طبیعتا در اولین قدم، باید فهرست خود را به دو گروه مشتریان بالقوه (افرادی که ممکن است از شما خرید کنند) و لیدهای غیرخریدار تقسیم کنید. پس‌ از این گام، متوجه می‌شوید تعداد زیادی از لیدها هرگز به پایین قیف فروش راه پیدا نمی‌کنند. فرض کنیم شما مالک پیتزافروشی هستید. در‌این‌صورت، فرم ساده‌ی قیف فروش به‌شکل زیر است:

البته در حالت بهینه، باید مراحل بیشتری به قیف فروش اضافه کنید که بعدا به آن اشاره می‌کنیم. به‌منظور تولید لید و جمع‌آوری اطلاعات مشتری، برنامه‌ی وفاداری تنظیم کنید. طبق این برنامه، مردم به‌ازای خرید خود امتیازاتی دریافت می‌کنند که در خرید بعدی، تخفیف نقدی محسوب می‌شود. سپس، برای آن‌ها کوپنی ویژه ازطریق ایمیل ارسال کنید. یک درصد از لیدها ایمیل را بازمی‌کنند و ۱ درصد از افرادی که ایمیل را بازکرده‌اند، بعدا از شما پیتزا می‌خرند. در اینجا، این سؤال مطرح می‌شود: اگر به‌جای طی‌کردن این فرایند لیدها را بخش‌بندی کنید، چه اتفاقی می‌افتد؟

فرض کنیم به‌جای اینکه ایمیل یکسان را برای کل فهرست لیدها ارسال کنید، آن‌ها را براساس نوع پیتزاهایی تقسیم‌ می‌کنید که معمولا می‌خرند؛ مثلا پیتزای پنیر ساده، پیتزای پپرونی، پیتزای مخلوط، پیتزای ویژه و انواع دیگر. هرکسی که در گروه «انواع دیگر پیتزا» قرار دارد، تخفیف عمومی دریافت می‌کند؛ اما برای افرادی که در گروه‌های دیگر هستند، ایمیل‌های متفاوتی می‌فرستید. برای مثال، اگر کوپن تخفیف پیتزای ویژه را برای افرادی ارسال کنید که غالبا پیتزای مخلوط یا پپرونی می‌خرند، تلاش بی‌فایده‌ای کرده‌اید؛ اما اگر همین کوپن را برای افرادی بفرستید که عاشق پیتزای ویژه هستند، تأثیر شگفت‌آور آن را مشاهده کنید. پس، باید تخفیف‌های خود را برمبنای گروه‌های مختلف سفارشی‌سازی کنید.

راه‌های دیگری نیز برای بخش‌بندی لیدها وجود دارد. برای مثال، می‌توانید مردم را براساس حجم سفارش گروه‌بندی کنید؛ مثلا افرادی که بیشتر از ۱۰۰,۰۰۰ تومان سفارش می‌دهند و افرادی که بین ۵۰,۰۰۰ تا ۱۰۰,۰۰۰ تومان سفارش می‌دهند و افرادی که کمتر از ۵۰,۰۰۰ تومان سفارش می‌دهند. اگر کوپن ۱۰ درصد تخفیف را برای افرادی در نظر بگیرید که بیش از ۱۰۰,۰۰۰ تومان سفارش می‌دهند، فقط افرادی که در این حجم بالا سفارش می‌دهند، از تخفیف شما بهره‌مند می‌شوند و افرادی که کمتر از ۵۰,۰۰۰ تومان خرید می‌کنند، هیچ مزیتی نمی‌برند. باوجوداین، افرادی تشویق می‌شوند که در گروه سفارش‌های بین ۵۰,۰۰۰ تا ۱۰۰,۰۰۰ تومان قرار دارند و در نوبت‌های بعدی، حجم سفارش خود را کمی افزایش دهند.

برای بخش‌بندی فهرست لیدها، می‌توانید به عوامل مهم دیگری نیز توجه کنید؛ مثلا رویکرد متفاوتی برای مردان و زنان در پیش بگیرید یا افرادی که فرزند دارند و افرادی که ندارند. موقعیت مکانی لیدها می‌تواند عامل مهمی در بخش‌بندی شما محسوب شود. هرچه روابط شخصی‌تری با لیدها داشته باشید، بهتر می‌توانید آن‌ها را به پایین قیف فروش هدایت کنید.

مشتریانی که مکررا خرید می‌کنند

بخش مهمی از فرایند فروش که غالبا در قیف‌های فروش نشان داده نمی‌شود، جذب مشتریان با هدف افزایش فروش آتی است. گاهی اوقات مشتری تکرارشونده ندارید؛ زیرا برخی محصولات فقط یک‌بار فروخته می‌شوند؛ اما در اغلب مواقع، به مشتریان تکرارشونده نیاز دارید. مشتریان تکرارشونده به دو گروه تقسیم می‌شوند:

  • افرادی که محصول مشابهی را دوباره می‌خرند
  • افرادی که محصولات دیگری از شما می‌خرند

به‌عنوان‌ مثال، اگر گل‌فروشی داشته باشید، ممکن است شخصی هر هفته یک دسته‌گل از شما بخرد؛ اما اگر نویسنده هستید، احتمالا کسی که یک‌بار یکی از کتاب‌های شما را خریده، باردیگر همان کتاب را نمی‌خرد؛ هرچند اگر کتاب بعدی خود را منتشر کنید، او با علاقه‌ی زیاد آن را تهیه می‌کند. در هر دو حالت، وقتی دو اتفاق رخ می‌دهد، مردم به مشتریان تکرارشونده تبدیل می‌شوند:

  • زمانی‌که مردم محصولات یا خدماتی را دوست دارند که در ابتدا خریده‌اند.
  • آن‌ها شرکت شما را دوست دارند.

هرگز تأثیر اولیه را دستِ‌کم نگیرید. مطمئن شوید مشتریانی که اولین‌بار از شما خرید می‌کنند، محصولات یا خدماتی باکیفیت دریافت می‌کنند. همچنین، همیشه روی هویت و شخصیت برند و فرهنگ‌ سازمانی خود متمرکز بمانید؛ زیرا این عناصر جذابیت شرکت شما را تعیین می‌کنند.

علائم مشکلات اساسی در قیف فروش

در یکی دیگر از مقالات زومیت، به تحقیقات سیلزفورس درزمینه‌ی راه‌اندازی قیف فروش در شرکت‌های سراسر دنیا اشاره‌ کرده بودیم. طبق این تحقیقات، حدود ۶۸ درصد از شرکت‌های مطالعه‌شده حتی زحمت ارزیابی و بررسی قیف فروش‌ را به‌خود نداده‌اند. برخی نشانه‌ها حاکی از این هستند که قیف شما با مشکلات جدی مواجه است. این نشانه‌ها عبارت‌اند از:

مسیر خرید مشتری هموار نیست: مخاطبان بالقوه باید به‌راحتی در قیف فروش حرکت کنند. اگر روندی که در پیش‌گرفته‌اید، مشتری را گیج و سرگردان می‌کند، نباید انتظار سودآوری داشته باشید. برای مثال، اگر فرایند خرید در وب‌سایت شما طولانی و مستلزم تکمیل فرم‌های متعدد و ورود چندباره‌ی اطلاعات است، حتی مشتریان سایق خود را نیز از دست می‌دهید.

تعداد مشتریان وفادار کمتر از نرخ موردانتظار است: اگر میزان فروش شما کمتر از میزانی است که پیش‌بینی می‌کردید، قطعا جایی از قیف فروش شما با مشکل مواجه است. اغلب اوقات دلیل اصلی ناتوانی در گلوگاه‌های قیف فروش است. بهتر است هرچه‌زودتر به‌کمک ابزارهایی مانند گوگل آنالیتکس (GoogleAnalytics) پیشرفت قیف فروش خود را رصد و پیگیری کنید. همچنین، آزمون A/B نیز به شما کمک می‌کند عواملی را بیابید که به فروش بیشتر منجر می‌شوند.

بی‌توجهی به مشتریان قدیمی: اگر همه‌ی وقت و منابع بازاریابی شرکت را صرف تولید لیدهای جدید کنید و از مشتریان قدیمی غافل بمانید، اشتباه بزرگی مرتکب شده‌اید. طبق آمار، مشتریان وفادار حدود ۶۷ درصد بیشتر از مشتریان جدید خرید می‌کنند. اگر به مشتریان سابق خود بی‌توجهی کنید، درآمد زیادی از دست می‌دهید؛ زیرا آن‌ها اصلی‌ترین منبع درآمدزایی کسب‌و‌کار شما هستند.

جمع‌بندی

درپایان، به این سؤال جواب می‌دهیم که چه کسانی، در چه زمانی، چرا و چگونه باید از قیف فروش استفاده کنند:

چه شرکت‌هایی: همه‌ی شرکت‌ها باید قیف فروش داشته باشند تا ازطریق آن لیدها را به مشتریان واقعی تبدیل کنند.

چگونه: قیف فروش برنامه‌ای است که مشتریان را از وجود محصولات شما باخبر می‌کند و به آن‌ها آموزش می‌دهد تا پس از ارزیابی اولیه، درباره‌ی خرید تصمیم‌گیری کنند.

چه زمانی: می‌توانید از همان روز اول عرضه‌ی محصول، فرایند قیف فروش را آغاز و به‌آرامی مخاطبان بالقوه را به‌سمت خرید هدایت کنید.

چرا: قیف فروش به شما اجازه می‌دهد ROI خود را پیگیری کنید و راهکارهای بهتری برای حفظ مشتریان در نظر بگیرید.

محتوای تولیدشده کاربر؛ راهی مقرون‌به‌صرفه و تأثیرگذار برای بازاریابی

پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره تخصصی صنعت و مدیریت_گروه بازاریابی :

محتوای تولیدشده‌ی کاربر یکی از روش‌های مؤثر و مقرون‌به‌صرفه برای برگزاری کمپین‌های تبلیغاتی و افزایش ارتباطات برند با مشتری است.

زمانی‌که از خریدن محصول یا خدمت جدید صحبت به‌میان می‌آید، مشتری به حرف چه کسی بیشتر توجه می‌کند؟ برندی که محصولات خود را تبلیغ می‌کند یا شخصی که پیش‌ازاین محصول را امتحان کرده و کیفیت آن را تضمین می‌کند؟ مطمئنا همه‌ی ما گزینه‌ی دوم را ترجیح می‌دهیم و به حرف دوستان یا اعضای خانواده اعتماد بیشتری می‌کنیم که پیش از ما محصول یا خدمات مدنظر را امتحان کرده‌اند.

به‌عبارتِ‌دیگر، پیش از خرید محصول، نظر افراد معتمد خود را جویا می‌شویم و سپس براساس آن، تصمیم‌گیری می‌کنیم. این، دقیقا همان مفهوم محتوای تولید‌شده‌ی کاربر است. محتوای تولیدشده‌ی کاربر (User-generated content) که به‌اختصار UGC گفته می‌شود، محتوایی است که کاربران و مشتریان درباره‌ی برند یا محصولات آن تولید می‌کنند و به‌اشتراک می‌گذارند.

UGC رایگان است و کاملا به محتوایی بستگی دارد که کاربر در شبکه‌های اجتماعی یا سایر پلتفرم‌ها به‌اشتراک می‌گذارد. درواقع، محتوای تولیدشده‌ی کاربر روشی مؤثر برای افزایش ارتباط برند با مخاطبان خود است. طبق گزارش AdWeek، حدود ۸۵ درصد از کاربران معتقدند محتوای بصری تولید‌شده‌ی سایر مشتریان برند درمقایسه‌با عکس یا ویدئوهای تولید‌شده‌ی برند، نقش پررنگ‌تری در تصمیم‌گیری آن‌ها ایفا کرده است. نکاتی که هنگام استفاده از محتوای تولید‌شده‌ی کاربر باید رعایت کنید، عبارت‌اند از:

  • محتوای تولیدشده باید اصیل و معتبر باشد.
  • محتوای تولیدشده باید برای کاربران مختلف به‌اشتراک گذاشته شود.
  • به مخاطبان نشان دهید عضوی از جامعه‌ای بزرگ هستند.
  • محتوای تولیدشده را به‌یادماندنی و سرگرم‌کننده کنید.

استفاده از محتوای تولیدشده‌ی کاربر در‌حال‌گسترش است و به راهی سرگرم‌کننده و مطمئن برای افزایش ارتباط برند با مشتری تبدیل می‌شود. درادامه، مثال‌هایی را بررسی می‌کنیم که می‌توانید از محتوای تولیدشده‌ی کاربر برای کسب‌وکارتان استفاده کنید.

۱. راه‌اندازی یک مسابقه‌ی تولید محتوا

انگیزه‌‌دادن به مخاطبان، یکی از راه‌های مؤثر برای به‌اشتراک‌گذاشتن محتوای مدنظر به‌وسیله‌ی کاربران است. کمپین‌های تبلیغاتی موفق، کمپین‌هایی هستند که ارزش مخاطبان برند را افزایش می‌دهند. به‌عنوان مثال، می‌توانید یکی از محصولات خود را به‌عنوان جایزه به آن‌ها اهدا کنید.

بااین‌حال، بهتر است در انجام این کار زیاده‌روی نکنید. نتیجه‌ی نظرسنجی از ۴۰۰ مشتری نشان می‌دهد تنها ۳۲ درصد مردم با هدف برنده‌شدن جایزه در مسابقات شرکت می‌کنند و محتوای تولیدشده‌ی خود را به‌اشتراک می‌گذارند. درمقابل، ۶۰ درصد مردم ترجیح می‌دهند محتوای خود را به‌منظور افزایش تعداد لایک یا اشتراک‌گذاری مجدد آن به‌وسیله‌ی برند معروف منتشر کنند.

برای نمونه، برند دوربین عکاسی کانن در کمپین‌های تبلیغاتی خود از مخاطبان می‌خواهد عکس‌های گرفته‌شده با دوربین این شرکت را با دیگران به‌اشتراک بگذارند. کاربران عکس‌هایی که با دوربین کانن گرفته‌اند، در صفحات مجازی خود و با هشتگ مسابقه به‌اشتراک می گذارند و کانن با انتخاب بهترین عکس، برنده را در صفحه‌ی خود معرفی می‌کند. بدین‌ترتیب، سایر مخاطبان نیز برای شرکت در مسابقه تشویق می‌شوند.

۲. استفاده از داده‌های کاربران

دنبال‌کنندگان هر کسب‌وکار در شبکه‌های اجتماعی، نقش مهمی در کمپین‌های محتوای تولید‌شده‌ی کاربر ایفا می‌کنند. کلمات کلیدی مرتبط با کسب‌وکار خود را شناسایی و آن‌ها را در شبکه‌های اجتماعی جست‌وجو کنید. بعد از پیداکردن محتوای به‌اشتراک گذاشته‌شده‌ی کاربران به آن‌ها پیغام دهید.

فرستادن ایمیل یا پیغام در شبکه‌های اجتماعی، مانند اینستاگرام و فیسبوک، معمولا بهترین راه برقراری ارتباط با مخاطب است. همیشه پیش از اشتراک‌گذاری مجدد محتوای تولید‌شده‌ی کاربر از آن‌ها اجازه بگیرید.

اسپاتیفای در سال ۲۰۱۶، با استفاده از بیلبوردهای تبلیغاتی کمپین جالبی در آمریکا و انگلیس و فرانسه طراحی کرد. این شرکت کمپین خود را براساس داده‌ی کاربران و عادت‌ها و رفتارهای آنان طراحی کرده بود. بدین‌صورت که کارهایی جالب و عجیبی را در بیلبوردهای تبلیغاتی نوشته بود که کاربران تا‌به‌حال در پلتفرم اسپاتیفای انجام داده بودند. این کمپین به‌اندازه‌ای موفق بود که اسپاتیفای تا چند سال بعد، از همین روش برای تبلیغ برند خود استفاده می‌کرد.

۳. افزایش ارزش اشتراک‌گذاری محتوای تولیدشده

تولید محتوای باکیفیت، تنها زمانی ارزش دارد که درگیرکننده باشد و با دیگران به‌اشتراک گذاشته شود. چه عاملی باعث می‌شود کاربر هنگام خواندن مطالب مختلف در شبکه‌های اجتماعی، پستی از یک برند را برای دوستان خود به‌اشتراک بگذارد؟

تیم بازاریابی کوکاکولا در سال ۲۰۱۱، ایده‌ی جالبی برای کمپین تبلیغاتی خود ارائه داد؛ بدین‌شکل که ۱۵۰ نام معروف را روی بطری‌های خود چاپ کرد و از مشتریان خواست تصویر بطری را با دیگران به‌اشتراک بگذارند. بعد از اجرای کمپین، مردم بطری محبوب خود را می‌خریدند و تصویر آن را در صفحات مجازی با دوستان خود به‌اشتراک می‌گذاشتند. این کمپین تبلیغاتی به‌اندازه‌ای موفق بود که در ۸۰ کشور دیگر نیز اجرا شد و تمام آن‌ها موفقیت‌آمیز بودند.

هنگام برگزاری کمپین‌های UGC، هشتگ مخصوصی طراحی کنید تا پیگیری آن‌ها راحت‌تر باشد. همچنین، اقدام به عمل واضحی طراحی کنید و از مخاطبان خود بخواهید پست را با دیگران به‌اشتراک بگذارند. انجام این کار شاید ساده به‌نظر برسد؛ اما استفاده از یک یا چند لغت نامناسب باعث می‌شود مخاطب از اشتراک‌گذاری پست با دوستان خود منصرف شود.

۴. تبدیل‌کردن اشتیاق مشتری به محتوا

هدف مردم از حضور در شبکه‌های اجتماعی این است که به دیگران بگویند چه شخصیتی دارند و با دوستان خود در ارتباط باشند و برندهای محبوب خود را دنبال کنند. بنابراین، علاقه‌مندی و اشتیاق مخاطبان خود را پیدا کنید و ببینید این افراد به چه نوع محتوایی علاقه‌مند هستند و هرچند وقت یک‌بار محتوای دلخواه خود را با دیگران به‌اشتراک می‌گذارند.

به‌عنوان مثال، بینش مخاطبان فیسبوک (Facebook Audience Insights) یکی از راه‌های مؤثر شناخت مخاطبان از روی صفحه‌های لایک‌کرده‌، میزان استفاده از فیسبوک، خریدهای آنلاین، موقعیت جغرافیایی و زبانی آن‌ها است. هشتگ‌های توییتر و اینستاگرام و نیز پست‌های به‌اشتراک گذاشته‌شده در لینکدین، راه‌های دیگری برای شناخت مخاطب و موضوعات پرطرفدار هستند که می‌توانید کمپین‌های تبلیغاتی خود را براساس آن‌ها طراحی کنید.

شرکت Copa90 رسانه‌ای ورزشی است که با همکاری اسنپ‌چت کمپین جالبی برای طرفداران فوتبال طراحی کرد. آن‌ها داستان‌هایی شامل تصاویری از طرفداران مشتاق فوتبال را حین انجام حرکات فوتبال و تماشای مسابقه منتشر می‌کردند. این باعث شد علاقه‌مندان به اخبار فوتبال آخرین به‌روزرسانی از وضعیت تیم محبوب خود را با محتوایی باکیفیت و خلاقانه پیگیری کنند.

همچنین اگر GoPro# را در فیسبوک یا اینستاگرام جست‌وجو کنید، میلیون‌ها پستی را مشاهده خواهید کرد که کاربران تصویر آن را با استفاده از دوربین‌های GoPro ثبت کرده‌اند. مشتریان وفادار این برند تصاویر خود را در شبکه‌های اجتماعی با هشتگ Gopro منتشر می‌کنند و درواقع، از این راه علاقه‌ی خود به عکاسی را با انتشار محتوای باکیفیت به‌اشتراک می‌گذارند.  

چگونه کارآفرینان داخل سازمانی را تشخیص دهیم؟

 پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره تخصصی صنعت_گروه مدیریت:

کارآفرینان سازمانی، کارمندان بااستعداد شرکت یا سازمان هستند که با ایده‌های خلاقانه و نوآورانه‌ی خود کسب‌وکار را رشد می‌دهند.

کارآفرینی سازمانی (Intrapreneurship) فرایندی است که در آن، فرد یا گروهی در داخل سازمان فعالیت‌های کارآفرینی انجام می‌دهند. کارآفرینان سازمانی نقش مهمی در رشد شرکت ایفا می‌کنند و ایده‌های نوآورانه‌ی آن‌ها نباید برای مدت طولانی نادیده گرفته شود. این افراد را باید مدیر شرکت آموزش دهد و تقویت کند؛ زیرا درغیر این‌صورت، ممکن است استارتاپ یا شرکت خودشان را راه‌اندازی کنند. بااین‌حال، پیش از هر چیزی بهتر است با کارآفرینان سازمانی و راه‌های تشخیص آن‌ها از میان سایر کارمندان آشنا شویم.

کارآفرین سازمانی (Intrapreneur) به شخصی گفته می‌شود که روحیه‌ی کارآفرینی دارد و در سازمان کار می‌کند. این افراد می‌توانند بین رؤیاپردازی و انجام کارها تعادل ایجاد و ایده‌های نوآورانه‌ی خود را محل کارشان اجرا کنند. کارآفرینان سازمانی نوآوری شرکت را افزایش می‌دهند؛ به‌همین‌دلیل، آموزش‌دادن و تشویق‌کردن آن‌ها بسیار مهم است.

سؤالی که مطرح می‌شود این است: ویژگی‌های اخلاقی کارآفرینان سازمانی چیس و چگونه این افراد را از میان سایر کارمندان تشخیص دهیم؟

۱. کارآفرینان سازمانی خودآغازگر و پرشور هستند

کارآفرینان سازمانی افرادی خلاق و نوآور هستند؛ اما اگر هنوز ایده‌های نوآورانه‌ی خود را بازگو نکرده‌اند؛ یعنی پیداکردن آن‌ها ساده نیست. برای پیداکردن این افراد دنبال کارمندانی باشید که علاقه‌ی زیادی به کارشان دارند و خودآغازگر هستند. کارآفرینان سازمانی افراد بلندپروازی هستند که بدون کمک دیگران شغل خود را گسترش می‌دهند. آن‌ها برای رسیدن به اهداف خود می‌کوشند، مشکلات را حل می‌کنند، حساب‌شده ریسک می‌کنند و خود را ارتقا می‌دهند. برای یافتن کارآفرینان سازمانی دنبال کارمندانی باشید که در خانه هم کار می‌کنند. معمولا کسانی که پروژه‌های جانبی در خانه انجام می‌دهند، همان کارآفرینان سازمانی هستند که به رشد شرکت کمک می‌کنند.

۲. کارآفرینان سازمانی دنبال پول نیستند

یکی دیگر از ویژگی‌های کارآفرینان سازمانی این است که دنبال پول نیستند. این افراد از گرفتن پاداش مالی استقبال می‌کنند؛ اما معیار آن‌ها برای موفقیت پول نیست. نتیجه‌ی یکی از تحقیقات دانشکده‌ی کسب‌وکار هاروارد نشان می‌دهد هرقدر مردم بیشتر روی حقوق تمرکز می‌کنند، کمتر به حس کنجکاوی و یادگرفتن مهارت‌های جدید و به‌طورکلی بهبود عملکرد خود در محیط کار اهمیت می‌دهند. به‌یاد داشته باشید کارمندانی که معیار مالی ندارند، به آزادی عمل خود اهمیت بیشتری می‌دهند. این افراد می‌خواهند ایده‌های خود را آزادانه در محیط کار اجرا کنند و به‌طورکامل از حمایت مدیریت برخوردار باشند.

۳. کارآفرینان سازمانی تشنه‌ی یادگیری هستند

هر کارآفرین سازمانی همیشه تشنه‌ی یادگیری و در‌حال‌آموختن مهارت‌های جدید است. کارمندی که همواره مهارت‌های جدید یاد می‌گیرد، همان شخص مدنظر، یعنی کسی است که می‌تواند ایده‌های نوآورانه‌ای برای کسب‌وکار داشته باشد. هرقدر کارمندان بیشتر یاد بگیرند، قدرت بیشتری برای به‌کاربردن مهارت‌های جدید در محیط کار دارند.

رابرت اپستین، روان‌شناس و پژوهشگر خلاقیت و نوآوری، معتقد است چهار توانایی اصلی می‌تواند خلاقیت شخص را افزایش دهد:

  • گرفتن ایده‌های جدید
  • دنبال‌کردن کارهای دشوار
  • گسترش‌دادن دانش
  • احاطه‌کردن خود با موضوعات و آدم‌های جالب

این موضوع اهمیت دارد که فرد تشنه‌ی یادگیری باشد؛ یعنی تحصیلات خود را ادامه دهد، کتاب بخواند، پادکستگوش دهد یا درباره‌ی شغل سایر کارمندان سازمان کنجکاوی کند. این افراد معمولا خلاق هستند و هرقدر میزان خلاقیت افراد بیشتر باشد، ایده‌های نوآورانه‌ی بیشتری ارائه می‌دهند.

۴. کارآفرینان سازمانی ایده‌های نوآورانه را پرورش می‌دهند

کارآفرین سازمانی، تنها به گفتن ایده‌ی جدید اکتفا نمی‌کند؛ بلکه با صرف وقت و انرژی برای پرورش آن هزینه می‌کند. کارهایی که معمولا برای پرورش ایده انجام می‌شوند، عبارت‌اند از:

  • طوفان ذهنی
  • تحقیق
  • برنامه‌ریزی با جزئیات
  • ساختن پروپوزال

هر کارمندی می‌تواند ایده‌ی جدیدی ارائه دهد؛ اما کارآفرین سازمانی شخصی است که درباره‌ی ایده‌ی جدید خود تحقیق می‌کند و نقشه‌ای قوی برای اجرای آن طراحی می‌کند.

۵. کارآفرین سازمانی آماده‌ی تغییر مسیر است

پذیرفتن تغییرات یکی دیگر از ویژگی‌های کارآفرین سازمانی است. کارآفرینان سازمانی معمولا ایده‌هایی عالی دارند؛ اما می‌دانند ممکن است ایده‌ی آن‌ها با شرایط فعلی تطبیق نداشته باشد؛ به‌همین‌دلیل می‌توانند آن را باتوجه‌به وضعیت شرکت تغییر دهند. کارآفرینان سازمانی نه‌تنها از شکست دلسرد نمی‌شوند؛ بلکه از آن‌ها برای پیشرفت درس می‌گیرند. زمانی‌که به وی فرصت داده می‌شود از شکست‌ها درس بگیرد، قوی‌تر از گذشته ظاهر می‌شود و ایده‌های بهتر و خلاقانه‌تری ارائه می‌دهد.

جمع‌بندی

کارمندان بااستعداد به رشد و توسعه‌ی شرکت کمک می‌کنند و نکات بررسی‌شده در این مقاله به پیداکردن این کارمندان کمک می‌کند. هر شرکتی کارمندان مستعدی دارد که فقط کافی است به آن‌ها آموزش و اعتمادبه‌نفس داده شود تا توانایی‌های خود را بروز دهند. کارمندان بااستعداد خود را به کلاس‌های آموزشی یا کنفرانس‌های مرتبط بفرستید و به آن‌ها قدرت دهید تا ایده‌های خلاقانه‌ی خود را در شرکت یا سازمان به‌کار بگیرند.

در چه سنی بیش از همیشه خوش‌بین هستیم؟

پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره تخصصی صنعت و مدیریت_گروه سلامت:

نتایج پژوهشی جدید نشان می‌دهد اکثر افراد معتقدند خوش‌بینی با افزایش سن کاهش می‌یابد، ولی درواقع این‌چنین نیست.

خوش‌بینی اغلب به‌عنوان منبع انسانی محدودی در نظر گرفته می‌شود. بر‌این‌اساس، جوانان با تمام فرصت‌های بی‌انتهایشان در اوج آن به‌سر می‌برند و سال‌خوردگان و افراد ناخوشنود نیز تنها خاطره‌ای از آن دارند. بااین‌حال، نتایج مطالعه‌ای جدید نشان می‌دهد زندگی این گونه ما را از پای درنمی‌آورد. مهم نیست هر انسان در زندگی خود با چه تعداد مانع رو‌به‌رو شود. او درباره چشم‌اندازهای خود اشتیاق بیشتری پیدا می‌کند.

پژوهشگران با بررسی ۱,۱۶۹ شرکت‌کننده دریافتند خوش‌بینی در اوایل بزرگ‌سالی در حداقل سطح خود است و درحدود ۵۵ سالگی به‌اوج می‌رسد. این نقطه مقارن با اوج خصوصیات دیگری نظیر عزت‌نفس و رضایت از زندگی است. تد شواباُ نویسنده‌ی این مطالعه از دانشگاه کالیفرنیا می‌گوید:

به‌نظر می‌رسد اغلب مردم این‌چنین فکر می‌کنند که وقتی انسان‌ها در مسیر بلوغ خود با فرازونشیب‌های زندگی مواجه می‌شوند، به‌تدریج از میزان خوش‌بینی آن‌ها کاسته می‌شود. باوجوداین در این نمونه و چند نمونه دیگر، خوش‌بینی به‌تدریج در طول بزرگ‌سالی افزایش یافته است.

پژوهشگران هفت سال نمونه‌ی بزرگی از افراد مکزیکی‌آمریکایی ۲۶ تا ۷۱ ساله را دنبال کردند. در چهار دوره‌ی جداگانه در طول مطالعه، از شرکت‌کنندگان خواستند پرسشنامه‌ی مرتبط با سنجش خوش‌بینی را پر کنند. علاوه‌بر‌این، شرکت‌کنندگان نظر خود را درباره‌ی ۵۴ جمله‌ی مرتبط با رویدادهای مثبت و منفی زندگی بیان کردند. برای مثالُ دو مورد از این جملات عبارت بودند از: «من انتظار ندارم رویدادها مطابق انتظارم پیش بروند» یا «من در مواقع بی‌اعتمادی معمولا انتظار بهترین اتفاق‌ها را دارم».

پژوهشگران دریافتند رویدادهای منفیِ بیشتر در زندگی لزوما به ایجاد نگرشی بدبینانه منجر نمی‌شود. درعوض، این‌ها تنها رویدادهای مثبت زندگی بودند که ظاهرا روی نگرش فرد تأثیرگذار بودند. این ایده برخلاف بسیاری از تئوری‌های روان‌شناسی است.

نتایج نشان می‌دهد ما انسان‌ها به اوایل بزرگ‌سالی که می‌رسیم، دیدگاهی گلگون از جهان ترسیم می‌کنیم. این امر به‌ویژه درصورتی اتفاق می‌افتد که همه‌چیز مطابق میل ما پیش رود؛ مثلا از دانشگاه فارغ‌التحصیل شویم یا در رابطه‌ی عاشقانه‌ی خود موفق باشیم یا حقوقمان افزایش یابد. پژوهشگران پیشنهاد می‌کنند:

رسیدن به این اهداف مهم ممکن است محرکی برای افزایش خوش‌بینی در دوران بزرگ‌سالی باشد. علاوه‌بر‌این، افزایش در استقلال و توانایی مراقبت از خود که به فرد این امکان را می‌دهد راحت‌تر رفتارهای مدنظر خود را بروز دهد و به پیامدهای مطلوب آن برسد، ممکن است به افزایش خوش‌بینی همراه‌با افزایش سن منجر شود.

درحالی‌که این نتایج بین مردان و زنان تفاوتی نداشت، پژوهشگران متوجه وجود اختلافی بین شرکت‌کنندگان متولد آمریکا و افراد مهاجر شدند. منحنی خوش‌بینی اکثر شرکت‌کنندگان مهاجر به حالت U وارونه بود که اوج آن در ۵۵ سالگی بودِ ولی شرکت‌کنندگان غیرمهاجر الگوی متفاوتی داشتند. در کسانی که در آمریکا متولد شده بودند، میزان خوش‌بینی از ۲۶ تا ۴۰ سالگی کاهش یافته بود؛ ولی دوباره از ۴۰ تا ۷۱سالگی افزایش یافته بود. نویسندگان دراین‌باره توضیح می‌دهند:

این نتایح نشان می‌دهد تفاوت در فرهنگ حتی در میان اعضای یک گروه قومی ممکن است اختلاف در توسعه‌ی خوش‌بینی را سبب شود. اگرچه باتوجه‌به اندازه‌ی نسبتا کوچک جامعه‌ی غیرمهاجر (فقط ۱۴ درصد)، از تفسیر بیشتر این نتایج تا زمان حاصل‌شدن شواهد بیشتر خودداری می‌کنیم.

آشکار است خوش‌بینی سازه‌ی روان‌شناختی انعطاف‌پذیری است و تحت‌تأثیر رویدادهای گذشته قرار می‌گیردِ؛ ولی این مطالعه چهارمین مطالعه‌ای است که نحوه‌ی توسعه آن را بررسی کرده‌اند. نتایج سایر مطالعات مانند مطالعه‌ای که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، دقیقا برخلاف پژوهش حاضر بودند و نشان می‌دادند رضایت‌ از زندگی آینده از خوش‌بینی به واقع‌بینی و سپس از واقع‌بینی به بدبینی تبدیل می‌شود. بیشتر این پژوهش‌ها براساس گزارش‌ خود افراد انجام شده که با نقایصی نیز همراه است؛ مخصوصا اینکه خوش‌بینی و بدبینی به‌شدت تحت‌تأثیر دیدگاه قرار می‌گیرند.

نتایج این بررسی موضوعی برای اندیشیدن بیشتر است؛ ولی ما هنوز دانش چندانی درباره‌ی چگونگی تغییر خوش‌بینی همراه‌با افزایش سن یا دیگر عوامل مرتبط نداریم. این بخش از روان‌شناسی جای پژوهش بسیاری دارد.

چگونه مانند حرفه ای ها بحران را مدیریت کنیم!؟

پردیس فناوری کیش -طرح مشاوره تخصصی مدیریت و صنعت-مدیریت:

هیچ بحرانی وجود ندارد که قابل مدیریت نباشد. اما موفقیت شما در مدیریت بحران بستگی به قدرت اراده، مهارت‌ها و اسراتژی‌های‌تان دارد.

اهداف فروش یکی پس از دیگری محقق می‌شوند، کسب‌و‌کارتان رونق دارد و هر روز وارد بازاری جدید می‌شوید. اما کسب‌و‌کار بازی پیچیده‌ای است که همیشه مسیری هموار را طی نمی‌کند. بنابراین، پذیرش اصل تغییر مستمر در شرایط کسب‌وکار دیگر انتخاب نیست، ضرورت است.

درعین‌حال، ما اغلب زمانی به شناخت بیشتر از خود و کسب‌و‌کارمان می‌رسیم که دچار مسئله‌ای غیرمنتظره و شرایط بحرانی شویم. شاید کمتر فرد یا سازمانی را بیابیم که مدعی باشد تا به‌حال هیچ‌گونه بحرانی را پشت سر نگذاشته است. بحران شرایطی غیرمنتظره و غافلگیرکننده است که عموما نمی‌‏توان از راه‌‏های پیشین به آن عکس‏‌العملی مناسب نشان داد یا در قبالش تصمیم‌گیری درست کرد. بااین‌حال، عواملی چون تجربه، مهارت، سرعت، هوشمندی، خلاقیت و موقعیت‌سنجی مانع از سرگردانی و غافل‌گیری در هنگام بروز بحران می‌شود. نکاتی که در ادامه می‌خوانید نیز به شما کمک می‌کند تا مثل حرفه‌ای‌ها از پس بحران‌ها بربیایید:

از پیش برنامه‌ریزی کنید

فهرستی از پنج موردی را تهیه کنید که ممکن است در آینده‌ی نزدیک کسب‌و‌کار شما را دچار چالش جدی و مشکلات بزرگ کنند. فرض کنید که صاحب یک پیتزافروشی هستید. در این‌صورت مواردی مثل لانه‌کردن حیوانات موذی، یا حضور پیشخدمت گستاخی که همیشه باعث دلخوری مشتری می‌شود و نیز فست‌فود رقیبی که به‌تازگی در همسایگی‌تان افتتاح شده، مهم‌ترین موضوعاتی هستند که ممکن است روزی شما را حسابی به دردسر بیندازند.

لذا، علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد. در هنگام برنامه‌ریزی برای پیشگیری و مواجهه با مشکلات، احساسات شخصی و ملاحظات را کنار گذاشته و تصور کنید که می‌خواهید به یکی از دوستان خود مشورت بدهید. به‌علاوه فردی را به‌عنوان مسئول روابط‌عمومی خود انتخاب کنید تا با مشتریان، رسانه‌ها و سرمایه‌گذاران‌تان گفت‌و‌گو کرده، نظرات‌شان را انعکاس دهد و بتواند با آن‌ها ارتباط سازنده‌ای برقرار کند.

همدلی کنید

یک عذرخواهی ساده و صادقانه اغلب حتی عصبانی‌ترین مشتریان را آرام می‌کند. بااین‌حال، این هشدار را جدی بگیرید: بسیار مهم است که عذرخواهی از جانب شخص مدیر بوده و به انتشار بیانیه‌های غیرمستقیم عذرخواهی در وب‌سایت شرکت یا حساب توئیتر اکتفا نشود.

عذرخواهی شخصی و رودررو علاوه‌بر آنکه وجهه‌ای انسانی‌تر دارد، نشان می‌دهد که شما در مقام مدیر یک کسب‌و‌کار درد، خشم و دلخوری مشتری را درک می‌کنید. ضمن آنکه این رویکرد مانع از بالاگرفتن موضوع و داغ شدن بحث در شبکه‌های اجتماعی یا دیگر رسانه‌ها خواهد شد. در صورت امکان، به‌طور عمومی نیز متعهد به رسیدگی به موضوع و عدم تکرار آن شوید.

واقعه‌ی تلخ شرکت هواپیمایی یونایتد در سال ۲۰۱۷–یعنی هنگامی که یک مسافر به‌دلیل اشتباه شرکت در بلیت‌فروشی اضافه از ترک صندلی خود امتناع کرده و سپس به‌زور و کشان‌کشان از هواپیما بیرون انداخته شده بود– نمونه‌ای از شیوه‌ی نادرست و افتضاح مدیریت بحران و عذرخواهی است.

یک ویدئو از حادثه که چهره‌ی خونین مسافر و کشیده شدن او در راهروی هواپیما را به تصویر کشیده بود، تنها ظرف چند ساعت در سطح رسانه‌های مختلف پخش شد. بیانیه‌ی اولیه شرکت یونایتد در مورد این حادثه که بابت «جابجایی صندلی مسافر» عذرخواهی کرده بود، اوضاع را به مراتب بدتر کرد. چرا که صندلی مسافر جابه‌جا نشده بود، بلکه او به‌اجبار از صندلی خود به بیرون کشانده شده و در حادثه‌ای دردناک و تحقیرآمیز که مدت‌ها در صدر اخبار جهان بود از هواپیما بیرون انداخته شده بود. انتشار این عذرخواهی درکنار ویدئویی از ضرب‌وشتم و اخراج این مسافر در شبکه‌های سراسری موجی از خشم و اعتراض را در میان افکار عمومی برانگیخت.

متن بیانیه‌ی عذرخواهی یونایتد به‌ظاهر توسط یک وکیل تنظیم شده بود و تا روزها خبری از موضع مدیران این شرکت نبود. هرچند که اسکار مونوز، مدیر اجرایی این شرکت پس از ۴ روز اقدام به انتشار ویدئوی عذرخواهی خود کرد که البته بسیار دیرهنگام بود.

از خطرکردن نهراسید

تجربه نشان داده است که واحدهای روابط عمومی به‌ویژه در هنگام بحران، رویکردی اغلب بسیار تدافعی در قبال عملکرد خود اتخاذ می‌کنند. آن‌ها با رعایت جانب احتیاط از مشتری می‌خواهند که اگر موردی باعث خدشه‌وارد شدن به کسب‌و‌کار و سودآوری آن می‌شود، از بیان روشن و صریح آن خودداری کنند. اما مردم انتظاری جز شفافیت از مسئولان و رهبران کسب‌وکار ندارند. پس بدون ترس از مخاطرات احتمالی، مسئولیت اشتباهات خود را بپذیرید و نسبت به رفع آن اقدام کنید. احتیاط بیش از حد به‌دلیل ناتوانی در تصمیم‌گیری به‌موقع می‌تواند موجب تشدید بحران شود.

اقدام کنید

در صورت لزوم، به هر طریق ممکن از مشتریان آسیب‌دیده حمایت کنید. به این‌ترتیب، صرف‌نظر از غیرمنتظره بودن شرایط پیش‌آمده، از روش‌های اصولی و نیروی انسانی مناسب برای واکنش صحیح به شرایط جدید استفاده کنید. وعده‌های واقع‌گرایانه و قابل تحقق بدهید. اشکال کار را پیدا کنید و سپس ضمن اقدام مناسب، به مستندسازی روند کار خود در رسیدگی به مشکلات پرداخته و سعی کنید که از مشکلات پیشین درس بگیرید.

آرامش‌تان را حفظ کنید

حتی باتجربه‌ترین و انعطاف‌پذیرترین افراد ممکن است در شرایطی آرامش خود را در مواجهه با موقعیت‌های آشفته از دست بدهند. احساس ترس از سرعت باورنکردنی رویدادها و نگرانی از بروز وقایع ناخوشایند قابل درک است. اما ادامه یافتن احساس ترس، خشم و عدم‌اطمینان می‌تواند به نابودی شما در بازار بینجامد. هرچند که باید با شتاب مناسب به بحران واکنش نشان دهید، اما این بدان معنا نیست که عجله کنید. سعی کنید سریع اما بدون عجله تصمیم بگیرید!

صدور یک بیانیه‌‌‌ی عجولانه یا اظهارنظر فوری و اقدام شتاب‌زده پیرامون بحران در نتیجه‌ی اطلاعات غلط و همچنین سردادن وعده‌های توخالی اوضاع را بدتر خواهد کرد. به‌قول قدیمی‌ها، یک صبر کن و هزار افسوس مخور! کمی در اطراف قدم بزنید و خود را به یک نوشیدنی مهمان کنید. ۱۵ تا ۲۰ دقیقه خلوت‌اندیشی، موجب دور شدن‌تان از کانون مشکلات شده و کمک‌تان می‌کند تا بهترین راه‌حل را برای آن‌ها پیدا کنید.

در نظر داشته باشید که ممکن است در عرض چند روز یا چند هفته، بحرانی جدید دوباره نام شرکت شما را سر زبان‌ها بیندازد. با‌این‌حال، اگر شرایط را به‌خوبی مدیریت کنید، می‌توانید خاطرات مثبت را جایگزین ذهنیت منفی افکار عمومی نسبت به خود کرده و در درازمدت به تقویت اعتبار و شهرت‌ خود و برندتان نیز کمک کنید.

یادگیری ماشین چگونه به بازاریابی کمک می‌کند؟

پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره تخصصی صنعت و مدیریت_گروه مدیریت

یادگیری ماشین امروزه تقریبا در تمامی صنایع جهان وارد شده است و حتی شاخه‌های متعدد کسب‌وکار نیز می‌توانند از آن بهره ببرند.

در دنیای امروز فناوری، اخبار و مقاله‌های پیرامون یادگیری ماشین، بیش از همیشه ما را احاطه کرده‌اند. تقریبا هر صنعتی از این فناوری صحبت می‌کند. اکثر متخصصان و کارشناسان نیز تلاش می‌کنند تا از مزایای یادگیری ماشین، برای بهبود وضعیت خود در بازارها استفاده کنند.

پیش از پیاده‌سازی هر نوعی از فناوری مذکور، ابتدا باید از خود بپرسیم که یادگیری ماشین چیست؟ طبق تعریف Hewlett Packard:

یادگیری ماشین به فرایندی اشاره می‌کند که کامپیوترها، شناسایی الگویی را فرا می‌گیرند. به‌علاوه، کسب توانایی توسط آن‌ها برای یادگیری مستمر و ارائه‌ی پیش‌بینی براساس داده نیز در این تعریف قرار می‌گیرد. ماشین‌ها در ادامه‌ی یادگیری، تعدیل و اصلاح پیش‌بینی‌ها و بیانات خود را نیز بدون نیاز به برنامه‌نویسی اختصاصی برای آن موضوع انجام می‌دهند.

به‌بیان ساد‌ه‌تر، یادگیری یعنی ماشین‌ها تحلیل و اقدام براساس حجم‌های بالای اطلاعات را انجام داده و همچنین، به یادگیری و بهبود عملکرد خود در طول زمان ادامه دهند.

به‌عنوان نمونه‌ای از کاربردهای عملی یادگیری ماشین، می‌توان فناوری تشخیص چهره را مثال زد. همه‌ی ما می‌دانیم که این فناوری، روز‌به‌روز پیشرفته‌تر می‌شود. امروز، کاربران گوشی‌های آیفون، قفل گجت‌های خود را با شناسایی چهره باز می‌کنند. به‌علاوه، مقامات قانونی نیز از فناوری تشخیص چهره برای شناسایی رفتارهای خلافکارانه و دستگیری مجرمان بهره می‌برند. در مقالی دیگر، گوگل فوتوز و سرویس‌های مشابه، به کاربران امکان می‌دهند که تصاویر را براساس افراد حاضر در آن‌ها دسته‌بندی کنند. الگوریتم‌های گفته‌شده در گذشته دقت بالایی نداشتند، اما به‌مرور، حرفه‌ای‌تر و دقیق‌تر شدند و تبحر خود را مرهون یادگیری ماشینی هستند.

یادگیری و هوشی که در بالا شرح دادیم، با هوش انسانی تفاوت دارد. می‌توان آن را یادگیری برنامه‌نویسی‌شده هم نامید که قطعا کاربردهایش فراتر از تشخیص چهره است و در تمامی صنایع نفوذ می‌یابد. به‌عنوان مثال، می‌توانبازاریابی را بیان کرد. بازاریاب‌های امروزی، همه‌ی تلاش خود را به‌کار می‌گیرند تا پیام و تصویری مناسب هر مخاطب به او ارائه کنند. قطعا انسان‌ها نمی‌توانند در مقیاس‌های بزرگ با تک‌تک مخاطبان ارتباط برقرار کنند، اما ماشین‌ها این توانایی را دارند. شاید تصور پیاده‌سازی آن روش‌ها روشن نباشد، اما در ادامه‌ی این مقاله‌ روش‌های برای استفاده‌ی کاربردی از یادگیری ماشین در حوزه‌ی بازاریابی را شرح می‌دهیم.

۱- پیشنهاد بهترین محصولات یا محتوا

پیشنهاد محتوا و محصول مرتبط، از دیرباز به‌عنوان ابزاری کاربردی در دست بازاریابان شناخته می‌شود. در گذشته و اکنون، پیشنهادها توسط نیرو و تفکر انسانی آماده می‌شدند و از ۱۰ سال گذشته، الگوریتم‌های ساده‌ای برای پیشنهادهای تقریبا اتوماتیک به کار گرفته شده‌اند. الگوریتم‌هایی که پیشنهادها را تنها براساس خریدهای دیگر مشتریان به مشتری دیگر ارائه می‌دهند.

یادگیری ماشین، می‌تواند در بهینه‌سازی الگوریتم‌های کنونی پیشنهاد محصول و محتوای مرتبط، کمک شایانی ارائه دهد. با استفاده از این فناوری می‌توان تمامی اطلاعاتی که از یک شخص داریم، مانند سابقه‌ی خرید، فعالیت کنونی در وب، ارتباطات ایمیلی، موقعیت، صنعت فعالیت، ویژگی‌‌های سنی و جنسیتی و موارد مشابه را با هم ترکیب کند و بهترین و نزدیک‌ترین محصول و محتوا را به او پیشنهاد دهد. یادگیری ماشین، دسته‌بندی، قیمت و مشخصات مختلف محصول را با علاقه‌مندی‌ها و سوابق فرد مورد نظر ترکیب کرده و بهترین پیشنهاد را به او می‌دهد. به‌همین ‌دلیل، پیشنهادها هم روز‌به‌روز بهتر می‌شوند.

پیشنهادهای براساس یادگیری ماشین، به محصول و محتوا خلاصه نمی‌شوند. شما با به‌کارگیری فناوری می‌توانید حتی برند، دسته‌بندی محصول، مشخصات فنی، موضوع، نویسنده و انواع دیگر موارد را به کاربر پیشنهاد دهید. درنهایت، به‌کارگیری یادگیری ماشین به شما امکان می‌دهد که تجربه‌ای جذاب را در وبسایت یا ایمیل‌های تبلیغاتی خود ایجاد کنید که مخاطب، بتواند به‌کمک آن‌ها، موارد مورد علاقه‌ی خود را بهتر پیدا کند.

۲- شناسایی گروه‌های مهم مشتریان

با وجود آنکه یادگیری ماشین، پیشنهاد‌ها مرتبط خوبی را به مشتریان ارائه می‌کند، شناسایی دسته‌بندی‌های مهم آن‌ها براساس تفاوت‌های بسیار افراد، هنوز مسئله‌ای حیاتی برای بازاریاب‌ها است. آن‌ها باید گروهی که بیش از همه به خرید محصولات راغب می‌شوند را زودتر از رقبا شناسایی کنند و آن‌ها را هدف قرار دهند. تشخیص تفاوت‌های مشهود مشتریان همچون مشتری جدید یا وفادار، برای انسان‌ها به‌راحتی انجام می‌شود، اما بسیاری از تفاوت‌ها هستند که در حجم بالای داده‌ی مرتبط با مشتری، از دید ما پنهان می‌مانند.

یادگیری ماشین به بازاریاب کمک می‌کند که دسته‌بندی‌های جدیدی را در میان مشتری‌ها کشف کند که قبلا به آن‌ها توجه نمی‌کرد. به‌علاوه، می‌توان از آن اطلاعات استفاده کرده و پیشنهادانت مرتبط‌تری به مشتریان ارائه کرد.

به‌عنوان مثال، یادگیری ماشین تشخیص می‌دهد که نسل جوانی که قصد نوسازی خانه‌ی خود را دارند، رفتارهای مشخصی از خود نشان می‌دهند. با آن اطلاعات، می‌توان پیام‌های بهینه‌تری را برای آن دسته از مشتریان آماده و ارسال کرد. می‌توان زبان صحبت با آن‌ها را متفاوت از افراد دیگر در نظر گرفت. به‌علاوه، به محض نشان دادن رفتارهای مشابه از سوی مشتریان دیگر نیز می‌توان آن‌ها را به این دسته‌بندی اضافه کرد.

۳- شناسایی و عمل در مقابل مشکلات احتمالی

کمپین‌‌های بازاریابی، داده‌های زیادی تولید می‌کنند. مثلا، ایمیل‌هایی که روزانه توسط یک شرکت بزرگ ارسال می‌شود را در نظر بگیرید. می‌توان تعداد کاربران وبسایت را نیز به‌عنوان نمادی از داده‌های عظیم در نظر گرفت. تمامی آن ارتباط‌ها، داده تولید می‌کنند که قطعا هیچ انسانی نمی‌تواند همه‌ی آن‌ها را مشاهده و تحلیل کند. به‌علاوه، مشکلات احتمالی و چالش‌‌های عملکردی نیز قابل تشخیص نیستند. یادگیری ماشین می‌تواند مشکلات را پیش‌بینی کند و پیش از وقوع، به شما اطلاع دهد.

هوش انسانی توانایی تحلیل حجم بالای داده را ندارد

به‌عنوان مثالی کاربردی، تصور کنید کمپینی ایمیلی برای افزایش فروش یک فروشگاه اینترنتی پیاده‌سازی کرده‌اید. در ایمیلی‌های ارسالی، یک لینک اشتباه قرار دارد که به صفحه‌ی مورد نظر از سایت شما منتقل نمی‌شود. یادگیری ماشینی با بررسی ورودی‌ها از لینک‌های ایمیلی، متوجه پایین بودن نرخ آن‌ها بسته به ارسال می‌شود و شما را مطلع می‌کند. درنهایت، شما با اطلاع از مشکل، پیش از اوج گرفتن بحران در کمپین ایمیلی، رویکردهای اصلاحی را انجام می‌دهید.

۴- تکامل تست‌های A/B

آزمایش روندهای مختلف بازاریابی هم با به‌کارگیری یادگیری ماشین بهبود می‌یابد. تست‌های سنتی A/B به شما امکان می‌دهند که ۲ یا چند تجربه‌ی دیجیتال را در مخاطبان تصادفی آزمایش کنید. سپس بهترین راهکار با بیشترین بازده را انتخاب کنید و با همان، ادامه دهید. آن رویکردها قطعا کاربردهای مثبتی دارند، اما تمامی تفاوت‌های گروه‌‌های مختلف را مد نظر قرار نمی‌دهند. در تست‌های مذکور، یک نمونه را برای گروهی نمایش می‌دهید و شاید آن‌ها هیچ‌گاه نمونه‌ی مورد علاقه‌ی خود را مشاهده نکنند. یادگیری ماشین، آن رویکرد را تغییر می‌دهد. 

به‌عنوان مثال، با یادگیری ماشین، به‌جای پیاده‌سازی ۲ طراحی متفاوت صفحه‌ی اول وبسایت و انتظار برای بازدید و انتخاب بهترین طراحی از میان آن‌ها، می‌توانید تجربه را به هوش مصنوعی بسپارید. الگوریتم، با استفاده از اطلاعات افراد، بهترین نمونه را برای هر کدام از آن‌ها پیشنهاد می‌دهد. در ادامه، با استفاده از اطلاعات تجربه‌ی اولیه‌ی کاربران با طراحی مورد نظر، تصمیم‌های آتی اتخاذ می‌شود.

همان رویکرد بالا را می‌توان در تبلیغ‌ها نیز به کار گرفت. به‌جای آنکه تخفیف ثابت ۲۰ درصدی به همه‌ی کاربران داده شود، الگوریتم هوش مصنوعی، تخفیف را تنها به افرادی ارائه می‌کند که نیاز به انگیزه‌ای بیشتر برای خرید دارند. برای افراد دیگر نیز می‌توان تبلیغ‌های متفاوت، مثلا محصولی جدید در دسته‌بندی مورد علاقه‌ی آن‌ها، ارائه کرد.

۵- انتخاب نحوه‌ی تعامل با افراد

شما چگونه زمان و محل ارتباط با یک مشتری بالقوه را تشخیص می‌دهید؟ به‌علاوه، روش ارتباط چگونه انتخاب می‌شود؟ آیا او ایمیل را ترجیح می‌دهد؟ آیا اعلان‌های موبایلی، پیامک یا تماس برای او بهتر هستند؟ در چه فواصلی باید با مشتری تماس بگیرید؟ تمامی این سؤال‌ها را می‌توان با استفاده از یادگیری ماشین پاسخ داد.

به‌جای استفاده از روش‌های سنتی و ارسال انبوه ایمیل‌های ثابت برای همه‌ی مشتریان بالقوه، می‌توان از یادگیری ماشین استفاده کرد. الگوریتم‌های تشخیص می‌دهند که آیا یک ایمیل مشخص توسط یک کاربر مشخص باز شده یا نادیده گرفته می‌شود. با استفاده از این اطلاعات، می‌توان ایمیل‌ها یا پیام‌ها را با طراحی بهتر و در زمان مناسب‌تر ارسال کرد.

درنهایت باید بدانید که یادگیری ماشین، بیش از همه‌چیز در تفسیر داده‌های انبوه و استخراج اطلاعات مفید، کاربرد نهایی خود را نشان می‌دهد. در دنیایی که داده‌ها، بیش از توان ما در تفسیر و بررسی جمع‌آوری می‌شوند، فناوری مذکور کاربرد بالایی دارد. به‌علاوه تمایل به شناخت بهتر مشتریان و ارتباط شخصی با آن‌ها هم روز‌به‌روز بیشتر می‌شود. در چنین وضعیتی، قطعا به‌کارگیری یادگیری ماشین، مزیت‌های زیادی به‌همراه خواهد داشت. 

چگونه با سرعت بالای رشد استارتاپ هماهنگ شویم؟

پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره تخصصی صنعت و مدیریت_ گروه مدیریت:

سرعت بالای رشد استارتاپ علاوه‌بر دستاوردهای مثبتی که برای بنیان‌گذاران و کارمندان دارد، نیازمند هماهنگی و کنترل بیشتری هم هست.

بسیاری از بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاران و کارآفرینان جهان اعتقاد دارند موفقیت استارتاپ زمانی رخ می‌دهد که بتواند هماهنگی کاملی بین بازار و محصول خود ایجاد کند. در آن حالت، کارآفرین به این درک می‌رسد که بازاری بزرگ، نادیده گرفته شده است و او، محصولی متناسب با نیازهای آن دارد. البته، اولین بودن در ارائه‌ی راهکار به بازار، لزوما به‌معنای تضمین موفقیت نیست. درواقع، چالش اصلی پس از آن ترکیب و رسیدن به مراحل مقیاس‌دهی شروع می‌شود.

 

رسیدن به موقعیت مقیاس‌دهی استارتاپ، خود مسیری دشوار محسوب می‌شود. شما به‌عنوان کارآفرین پس از تشکیل تیم و تأسیس استارتاپ، مراحل متعددی را باید پشت سر بگذارید که همه، مستلزم همان هماهنگی محصول با بازار هستند. پس از مدتی تجربه‌ی آن چالش‌ها، به مرحله‌ای می‌رسید که استارتاپ برای مقیاس‌دهی و توسعه‌ی بازار آماده می‌شود. در آن مرحله، سرعت رشد به‌حدی سریع می‌شود که شاید نتوانید خود و تیم‌تان را با آن هماهنگ کنید.

در مراحل مقیاس‌دهی، نیاز به جذب، پرورش و رشد استعدادهای جدید بیش‌ازپیش حس می‌شود. همه‌ی کارآفرینان می‌دانند که آن مراحل، دشواری‌های زیادی دارند. در مرحله‌ی مقیاس‌دهی، نیاز به نیروی انسانی هم چندین برابر می‌شود که درنهایت به‌معنای چالش‌های بیشتر خواهد بود. شما باید زمان بیشتری را برای آن فرایند اختصاص دهید تا افرادی مناسب فرهنگ سازمانی خود، جذب کنید.

 

چالش نیروی انسانی، درکنار دشواری‌ها، جذابیت‌هایی هم دارد که به‌هرحال آن را از وضعیت خسته‌کننده دور می‌کند. مقیاس‌دهی، علاوه‌بر آن چالش، موارد دیگری را هم به‌همراه دارد که شاید خسته‌کننده‌تر باشند. به‌عنوان مثال، احتمالا با روندهای اداری و کاغذبازی‌های بیشتری روبه‌رو خواهید شد که قبلا آن را در استارتاپ کوچک خود تجربه نکرده‌اید.

راهکارهای متعددی برای کارآفرینان وجود دارد که با استفاده از آن‌ها، می‌توان فرایند مقیاس‌دهی و سرعت بالای رشد را کمی لذت‌بخش‌تر و آسان‌تر کرد. در ادامه‌ی این مطلب زومیت، راهکارهایی را شرح می‌دهیم که شاید در آسان‌تر کردن فرایند مقیاس‌دهی برای استارتاپ‌ها مفید باشند.

۱- حذف هزینه‌های اضافی

مقیاس‌دهی و افزایش سرعت رشد، نیازمند هزینه‌های جدید در بخش‌های مختلف خواهد بود. اکثر استارتاپ‌ها هم از سرمایه‌گذارانی بیرون از تیم خود در آن مرحله کمک می‌گیرند. قطعا با بزرگ شدن تیم، هزینه‌ها هم بزرگ‌تر می‌شوند. درنتیجه، برخی هزینه‌ها که شاید زمانی اهمیت زیادی نداشتند، به‌یک‌باره به چالشی عظیم برای شما تبدیل خواهند شد.

به‌عنوان مثالی از هزینه‌های به‌ظاهر بی‌اهمیت که سریعا افزایش می‌یابند، می‌توان به هزینه‌ی غذای کارمندان یا موارد ساده‌تر همچون کاغذ و ملزومات اداری اشاره کرد. همان ملزومات اداری، برخی اوقات به درگیری ذهنی اصلی مدیران بدل می‌شوند. می‌توان پیش از رسیدن به آن مراحل، برخی از هزینه‌های احتمالی را پیش‌بینی کرد و با تدبیر راهکارهای جایگزین، هزینه‌ها را قبل از مقیاس‌دهی،‌ حذف کرد.

۲- شناخت زمان پایان نیاز به نوآوری

افراد نوآور در تیم‌های استارتاپی، عموما محبوبیت بالایی دارند، اما قطعا نمی‌توان در فرایندهای مقیاس‌دهی، به آن‌ها مسئولیت‌های اصلی داد. جستجوی دائمی برای راه‌های جدید کاری و روش‌های بهینه‌ی فرایندی، نیازمند هزینه‌های بالای زمانی، انرژی و پول خواهد بود. در رشد سریع، به زمانی می‌رسید که وفاداری به روش‌های موجود و تلاش برای حفظ آن‌ها، نسبت به نوآوری و امتحان کردن روش‌های جدید، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

زمانی‌که استارتاپ‌ها از مرحله‌ی نوپا بودن عبور می‌کنند و به استانداردهای صنعتی شدن نزدیک می‌شوند، دیگر نوآوری‌های آن‌چنانی و تغییرات اساسی در محصول، معنای خاصی نخواهد داشت. در آن مراحل، ارائه‌ی خدمات بهینه به مشتری، اهمیت بیشتری دارد و می‌تواند شما را نسبت به رقبای بزرگ خود متمایز کند. اگر بتوانید حتی پس از جذب چند صد هزار مشتری، هر فرد جدید را به‌عنوان اولین مشتری خود در نظر بگیرید، قطعا در حفظ آن‌ها و توسعه‌ی پایگاه مشتریان موفق خواهید بود.

 

 

۳- حفظ ثبات برندسازی

دوره‌های رشد سریع، بسیاری از کارآفرینان را به فکر فرایندهایی همچون بازاریابی، تبلیغات و برندسازی بیشتر می‌اندازد. اگر شما در موقعیت مقیاس‌دهی قرار داشته باشید، به‌احتمال زیاد برند به ثبات قابل قبولی رسیده است و اکنون، باید برای حفظ آن تلاش کنید. در آن مرحله، اهمیت حفظ هویت برند به‌صورت داخلی، بسیار بیشتر می‌شود، چرا که در مسیر حفظ اتحاد نیروی کاری خواهد بود.

در مرحله‌ی رشد سریع، احتمالا نیازی به استخدام طراحان جدید نخواهید داشت (خودداری از هزینه‌های اضافی). البته، در آن مراحل هم نیاز به بهبود طراحی‌ها یا ایجاد تغییراتی جزئی خواهید داشت که در صورت راه‌اندازی کمپین‌های بازاریابی، بیشتر هم می‌شود؛ اما از آنجا که برند شما به ثباتی نسبی رسیده است، می‌توانید با استخدام تیم‌های دورکار یا برون‌سپاری کلی فرایندهای گرافیکی، از ایجاد هزینه‌های ثابت اضافی خودداری کنید.

درنهایت باید بدانید که زندگی هیچ‌گاه برای یک بنیان‌گذار استارتاپ آسان نخواهد بود. البته، زندگی شما به‌عنوان کارآفرین و ارزش‌آفرین هیچ‌گاه هم خسته‌کننده نیست، چرا که در همه‌ی مراحل با چالش‌های جدید روبه‌رو خواهید شد.

تلاش کنیم فرهنگ شود

پردیس فناوری کیش-طرح مشاوره تخصصی صنعت- گروه متخصصین کیش تک

تلاش کنیم فرهنگ شود !

چندان تفاوتی ندارد که زمینه فعالیت شما در عصر کنونی چیست ، آنچه دارای اهمیت بسیار است ، دانش و تجربه شما در کار و فعالیتی است که آن را انجام می دهید و این یعنی تخصص شما و حال با توجه به این توضیح باید گفت که شما می توانید در زمینه فعالیتی که دارای تجربه و تخصص هستید بدون اینکه از زمان مفید کاری خود بکاهید ، امکان ارائه و انتقال تجربیات و دانش خود را به صورت مشاوره و آموزش خواهید داشت مانند یک وکیل یا یک پزشک ، اما منظور ما دقیقا تخصص و تجربه شماست که مخاطب ما هستید ، شمایی که یک مکانیک ، جوشکار ، حسابدار ، مدیر ، مهندس راه و ساختمان ، کامپیوتر و یا بیمه و حتی مددکار و متخصص محیط زیست و کشاورزی و یا هر شغل و تخصص دیگری هستید، که امکان ارائه مشاوره را دارید .

شعار ما این است که ” هر فرد با هر تجربه ، دانش و تخصص یک مشاور است .“

ما امکان بهره گیری از تجربیات شما را در قالب مشاوره های حضوری و یا آنلاین همزمان فراهم می کنیم و به ازای هر ساعت مشاوره مبلغ تعیین شده را به حساب شما واریز می کنیم ، علاوه بر آن اگر توانایی برگزاری کارگاه های تخصصی را داشته باشید این فرصت را به شما می دهیم ، البته ناگفته پیداست که اغلب مشاوره ها به تعریف یک پروژه پر درآمد منتهی می شود، که این مورد هم از مزایای این طرح ملی می باشد. ،

حالا شما می توانید برای شروع با مراجعه به سایت مرکز مشاوره تخصصی صنعت IPCCE به نشانی اینترنتی kishindustry.ir قسمت فرم عضویت متخصصین، در عرض چند دقیقه عضو شوید و هم طرح را به صورت کاملتر مطالعه کنید .

یادآوری می کنم شما یک مشاور هستید حتی اگر تحصیلات عالی دانشگاهی نداشته باشید یا دانشجو باشید ، خودتان را باور کنید و به جمع مشاورین ما بپیوندید .

 

***

برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید

با تلفن 02166176196 و یا تلگرام 09371463435 با ما در ارتباط باشید .

فرم جذب مشاورین متخصص
www.kishindustry.ir

چرا افزایش سرمایه ریسک‌پذیر، موفقیت را تضمین نمی‌کند.

پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره تخصصی صنعت و مدیریت_گروه مدیریت:

جذب سرمایه‌ی ریسک‌پذیر مانعی دربرابر شکست ایجاد نمی‌کند. در ادامه چهار استارتاپ را بررسی می‌کنیم که در سال ۲۰۱۸ با وجود جذب بیش از یک میلیارد دلار سرمایه‌ی VC، در‌های شرکت خود را برای همیشه بستند.

یکی از سخت‌ترین چالش‌های بنیان‌گذاران استارتاپ‌ها، تصمیم‌گیری درباره‌ی نحوه‌ی تأمین مالی کسب‌وکار است. آیا شما ازطریق بوت استرپ و پس‌انداز خودتان سرمایه‌گذاری می‌کنید یا به کمک جذب سرمایه تأمین مالی می‌کنید؟ هرچند جذب سرمایه می‌تواند شامل تلاش‌های فراوانی برای ترغیب ده‌ها سرمایه‌گذار و مواجه‌شدن با دست رد بی‌پایان آن‌ها باشد، اما اغلب به نظر می‌رسد این روش، جذاب‌ترین مسیر تأمین مالی است. گزارش‌های خبری مربوط‌به معاملات جدید، جذب سرمایه‌های کلان و اوج گرفتن میزان ارزش‌گذاری‌های شرکت‌ها می‌تواند موجب ناامیدی بنیانگذارانی شود که نتوانسته‌اند توجه و علاقه‌ی شرکت‌های معتبر VC را جلب کنند. اما همیشه مرغ همسایه غاز نیست و ترم‌شیت‌های جذاب، تضمین‌کننده‌ی موفقیت نیستند، همان‌طور که در سال ۲۰۱۸ صدها استارتاپ با جذب سرمایه‌های عالی به شکست انجامیدند.

طبق گزارش سه‌ماهه چهارم MoneyTree از PwC و CB Insights، سال ۲۰۱۸ رکورد سرمایه‌گذاری VC استارتاپ‌ها را با حدود ۱۰۰ میلیارد دلار در ایالات متحده شکست؛ یعنی بیشترین مقدار در دوران دات کام. معاملات بزرگ و ارزش‌گذاری‌های بزرگتر فراوان است و استارتاپ‌ها به جذب پول VC برای تأمین سرمایه‌ی استارتاپ و رویاهای خود ادامه می‌دهند. پس چرا برخی از استارتاپ‌ها با تأمین مالی خوب و در برخی موارد با تأمین مالی‌ سنگین هنوز هم برای زنده‌ماندن تلاش می‌کنند؟ حقیقت این است که سرمایه‌ی ریسک‌پذیر مانع شکست نمی‌شود. صدها استارتاپ پشتیبانی‌شده توسط VC که در سال ۲۰۱۸ شکست خوردند، می‌توانند این را تأیید کنند. در ادامه چهار استارتاپ را بررسی می‌کنیم که در سال ۲۰۱۸ با وجود جذب بیش از یک میلیارد دلار سرمایه‌ی VC، در‌های شرکت خود را برای همیشه بستند.

Theranos

در صدر هر گزارشی از شکست استارتاپ‌ها در سال ۲۰۱۸، ترانوس قرار گرفته است؛ یک استارتاپ در حوزه‌ی بیوتکنولوژی با روش انقلابی آزمایش خون که احتمالا یکی از بزرگ‌ترین رسوائی‌های صنعت فناوری در سال‌های اخیر است. این استارتاپ مستقر در پالو آلتو، با وجود جذب بیش از ۸۰۰ میلیون دلار (طبق گزارش Pitchbook)، مشهورترین شکست سال ۲۰۱۸ بود. در صنعتی که تحت سلطه‌ی مردان بود،الیزابت هولمز، بنیان‌گذار شرکت با شگفتی فراوان پس از چندین دور تأمین مالی و صدها میلیون دلار جذب سرمایه، نامش در اکوسیستم استارتاپی بر سر زبان‌ها افتاد. شکست ترانوس از این جهت چشمگیرتر بود که توانسته بود بیش از ۹ میلیارد دلار ارزش‌گذاری شود. به نظر می‌رسد داستان تبدیل «پولدار به فقیر» ترانوس خارج از محافل فناوری جذابیت بیشتری داشته؛ همان‌طور که یک فیلم با بازی جنیفر لارنس برای بازی نقش اصلی بنیانگذار ترانوس، الیزابت هولمز، در حال ساخت است.

Lytro

پس از شایعات اولیه مبنی بر اینکه گوگل قرار است لایترو، سازنده‌ی دوربین‌های میدان نوری را خریداری کند، این شرکت اعلام کرد که قرار است در ماه مارس ۲۰۱۸ تعطیل شود. این شرکت با وجود اینکه بیش از ۲۰۰ میلیون دلار جذب سرمایه داشته، برای کاهش قیمت در بازار مصرف مشکل داشته است. مدیرعامل شرکت جیسون روزنتال در یک پست وبلاگی گفت:

واقعیت سرد و سخت این بود که ما در یک صنعت پایدار رقابت می‌کردیم که نیازمندی‌های محصول به‌شدت در ذهن مصرف‌کنندگان توسط شرکت‌های بزرگ‌تر و باسابقه‌تر تقویت شده بود.

Shyp

این شرکت مستقر در سان فرانسيسکو، ۶۲ ميليون دلار برای تأمين بودجه در زمينه پلتفرم تحويل سفارشات خود جذب کرد. شیپ در ابتدا بازار مصرف‌کننده را با نرخ حمل پنج دلار هدف قرار داد. هنگامی که بازار با شکست مواجه شد، آن‌ها توجه خود را به مشتریان تجاری جلب کردند، اما تا آن زمان بخش عمده‌ای از سرمایه‌ی خود را هزینه کرده بودند و درنهایت پول کافی برای این کار در اختیار نداشتند. مدیرعامل شرکت کوین گیبون می‌گوید:

نزدیکان من و آشنایان با کسب‌وکار شروع به هشداردادن کردند که به‌دنبال مصرف‌کننده دویدن کار اشتباهی است. از این‌ها گذشته، مصرف‌کنندگان چندبار سفارش حمل کالایی را می‌دهند؟ من گوش ندادم. در حالی‌که درنهایت به این مشاوره‌ها توجه کردم، می‌توانم با اطمینان بگویم که زودتر انجام ندادن این کار، بزرگ‌ترین پشیمانی من است.

Bluesmart

این شرکت نیویورکی سازنده‌ی چمدان هوشمند، ۲۵.۶ میلیون دلار به‌منظور گسترش کسب‌وکار چمدان هوشمند خود جذب کرد. آن‌ها با کمک جمع‌سپاری ۱۰.۰۰۰ سرمایه‌گذار در سال ۲۰۱۴، شروع پر سروصدایی داشتند. بااین‌حال، پس از آنکه سامسونگ سال گذشته پذیرفت که نمونه‌هایی از گوشی‌های هوشمند گلکسی نوت آن به‌دلیل نقص در باتری منفجر شده یا آتش گرفته، خطوط هوایی، همراه داشتن موبایل‌ها و پس از آن دیگر اشیاء حاوی باتری‌های لیتیوم یون را ممنوع کردند. متاسفانه برای بلواسمارت باتری‌های موجود در چمدان قابل حذف نبوده و ظاهراً یک‌شبه راهکار چمدان همراه آن‌ها دیگر قابل تأیید نبود. با وجود بهترین تلاش‌ها، به همین سادگی بعضی موارد فراتر از کنترل شما هستند و در مورد بلواسمارت مقررات جدید نشان‌دهنده‌ی پایان کسب‌وکار بود.

داستان‌های بسیار دیگری هم هست؛ درواقع صدها نمونه و درس‌هایی که برای یادگیری از هر یک از آن‌ها وجود دارد. اما حقیقت این است که جذب سرمایه‌ی VC هدف نهایی نیست. در عوض، این نشان‌دهنده آغاز یک سفر جدید برای استارتاپ است که همراه‌با خود نتایج و حاکمیت بیشتری را به ارمغان می‌آورد. به‌دست‌آوردن سرمایه، موفقیت را تضمین نمی‌کند، درواقع مبارزه پس از پول ادامه می‌یابد… فقط با دفاتر کار شیک‌تر. به استثنای مواردی که شما همچنان به افزایش سرمایه ادامه می‌دهید، سرمایه‌ی ریسک‌پذیری که به سختی به‌دست آورده‌اید، شما را تنها تا اینجا می‌رساند و وقتی به این مرحله رسیدید بهتر است برنده باشید یا ترسی از پرداخت هزینه‌ی آن نداشته باشید.