آموزش اسکرام؛قسمت اول:مروری بر رویکرد چابک

آموزش اسکرام؛قسمت اول:مروری بر رویکرد چابک

پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره تخصصی صنعت و مدیریت_مدیریت کسب و کار:

اسکرام، رایج‌ترین روش رویکرد چابک است که گستره‌ی کاربرد آن، صرفاً به توسعه‌ی محصولات نرم‌افزاری محدود نمی‌شود و در بسیاری از زمینه‌های مرتبط کسب‌وکار قابل‌اجرا است.

اسکرام (Scrum) چهارچوبی برای مدیریت پروژه است که با تمرکز بر کار تیمی، مسئولیت‌پذیری و تکرار و پیشروی به سمت یک هدف مشخص اجرا می‌شود. این چهارچوب با یک فرضیه‌ی ساده آغاز می‌شود: کار را با آنچه می‌بینید یا می‌شناسید شروع کنید. پس‌ازآن، پیشرفت پروژه را پیگیری و بررسی کنید و در صورت نیاز، اصلاحات و تغییرات لازم را به وجود آورید.

scrum

اسکرام چیست

اسکرام چهارچوبی مبتنی بر تیم، برای توسعه‌ی سیستم‌ها یا محصولات پیچیده است که پروژه را طی یک فرایند تدریجی و پیش‌رونده، مدیریت می‌کند. به عبارتی شما همیشه در اسکرام، تحت پوشش یک تیم کار می‌کنید. این تیم باید عملکرد متقابل داشته باشد، یعنی از تمام توانایی‌های لازم برای تکمیل وظایف برخوردار باشد. به‌عنوان‌مثال در حوزه‌ی توسعه‌ی نرم‌افزار، تیم شما متشکل از توسعه‌دهندگان بک‌اند (Backend)، توسعه‌دهندگان فرانت‌اند (Frontend) و همچنین طراحان و آزمایش‌کنندگان خواهد بود.

در حالت ایده‌آل، اسکرام از مرحله‌ی خلق یا ایجاد مفاهیم آغاز می‌شود و در تمامی فازهای توسعه و آزمون محصول، معرفی، بازاریابی و فروش مورداستفاده قرار می‌گیرد. اما امروزه بیشتر شرکت‌ها فقط بخش «توسعه» را در تیم خود اعمال می‌کنند. اعضای این تیم‌ها باید تلاش کنند که به T-shaped برسند. این بدان معنی است که تخصص اعضای تیم اسکرام فقط به یک حوزه محدود نمی‌شود. آن‌ها باید از توانایی‌ها و مهارت‌های گسترده‌ای بهره ببرند تا بتوانند در حوزه‌های دیگر نیز به تیم و سایر هم‌تیمی‌ها خدمت کنند. البته، مسلماً منظور این نیست که اعضای تیم باید همه‌چیز را بدانند. بلکه همه آن‌ها متمایل‌اند فراتر از مسئولیت‌های خود پیش بروند و کارهای بیشتری انجام دهند.

Agile Vs Scrum

اجایل و اسکرام

توسعه‌ی چابک یا اجایل (Agile) روش یا تکنیکی است که فرایند توسعه و آزمون چرخه حیات توسعه سیستم (SDLC) را با یک رویکرد تکرار متوالی پیش می‌برد. درواقع اجایل، محصول را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم می‌کند. اسکرام، تنها یکی از فرآیندهای تکرار و تکامل فرایند تدریجی توسعه‌ی نرم‌افزار چابک است که به ما اجازه می‌دهد در کوتاه‌ترین زمان ممکن، روی ارائه‌ی ارزش کسب‌وکار تمرکز کنیم. توجه داشته باشید که چهارچوب اسکرام، معمولاً با این مسئله سروکار دارد که الزامات و نیازهای پروژه، از ابتدای کار شناخته‌شده نیستند یا در طول مسیر تغییر می‌کنند. به همین دلیل پیش از اینکه به توضیح مزایا، اصول و عناصر اسکرام بپردازیم، خلاصه‌ای از مفاهیم رویکرد چابک را برای شما شرح می‌دهیم.

برخلاف رویکردهای سنتی توسعه‌ی نرم‌افزار مانند روش آبشاری یا واترفال، که در آن شما ممکن است ماه‌ها کار کنید بدن اینکه خروجی‌ها و نتایج کار را به مشتری نشان بدهید، در رویکرد چابک اصولاً همه‌چیز سریع و در پاسخ به نیازهای واقعی کاربر پیش می‌رود. توسعه‌ی چابک، تأکید و تمرکز را از روی شما به‌عنوان مجری پروژه برمی‌دارد و آن را به مشتریان اختصاص می‌دهد. اگر فکر می‌کنید که با تغییر کوچکی رو‌به‌رو هستید، باید بدانید که همین تحول، به نتایج فوق‌العاده کارآمدی منجر می‌شود.

تحقیقات مؤسسه‌ی مدیریت پروژه آمریکا نشان می‌دهد سازمان‌های چابک در ۶۵ درصد از موارد پروژه‌های خود را به‌موقع به پایان می‌رسانند (در مقایسه با ۴۰ درصد برای شرکت‌های غیر چابک). به‌علاوه آن‌ها به ۷۵ درصد از اهداف خود دست پیدا می‌کنند (در مقایسه با نرخ ۵۶ درصدی شرکت‌های غیر چابک) و حتی درآمد خود را حدود ۳۷ درصد سریع‌تر ارتقا می‌دهند.

در مرور ابتدایی، متوجه می‌شویم که رویکرد چابک با توسعه‌ی سریع‌تر، ارائه یا عرضه‌ی بیشتر و همچنین درآمد بیشتر همراه است. پس چرا باید در استفاده از مدیریت چابک پروژه‌ها تردید داشته باشیم؟ واقعیت این است که رویکرد چابک نیز مانند هر ابزار یا روش دیگری، از ویژگی‌های خاصی برخوردار است و شما پیش از آنکه تصمیم نهایی را در خصوص پیاده‌سازی این رویکرد اتخاذ کنید، باید ارزش‌ها و اصول آن را بشناسید.

agile

مقدمه‌ای بر رویکرد چابک

اجایل یا چابک؛ در اصل نه یک فلسفه است و نه یک روش‌شناسی (متدولوژی). چابک، اصطلاحی برای توصیف یکی از رویکردهای مدیریت پروژه است که تغییرات تدریجی و مبتنی بر بازخورد توسعه‌ی نرم افزار را اولویت‌بندی می‌کند. تا چند دهه‌ی گذشته، روش آبشاری (Waterfall) به‌عنوان رایج‌ترین رویکرد توسعه‌ی نرم‌افزار (و عموم محصولات) شناخته می‌شد. به همین دلیل هم‌ زمان و تلاش زیادی به جمع‌آوری منابع و فرایندهای برنامه‌ریزی اختصاص می‌یافت. ضمن آنکه برنامه‌ریزی‌ها، معمولاً مستلزم انبوهی از تصمیم‌هایی بودند که صرفاً براساس فرضیات اتخاذ می‌شدند.

در دهه‌ی ۷۰ میلادی، کاملاً مشخص‌شده بود که رویکرد آبشاری، فرایند کارآمد و مؤثری نیست. توسعه‌دهندگان مدرن حس می‌کردند که روش آبشاری بسیار محدودکننده و نظارت‌شده است و خیلی آهسته پیش می‌رود. در اواخر دهه‌ی ۹۰، هنگامی‌که نسل هکرها راه خود را به نیروی کار باز کردند، این زمزمه‌ها تقویت شد. درحالی‌که روش آبشاری، متکی بر پیش‌بینی و تسلسل است، توسعه‌دهندگان به یک رویکرد مدیریتی انعطاف‌پذیر نیاز داشتند که ظرفیت خطا، باگ، عقب‌گرد و دریافت بازخورد از کاربران واقعی را داشته باشد.

به همین دلیل در سال ۲۰۰۱، یک گروه ۱۷ نفره دوره هم جمع شدند تا یک راه جایگزین برای فرایندهای سنگین فعلی توسعه‌ی نرم‌افزار، که تأکید زیادی بر مستندسازی و ثبت مدارک داشت، ایجاد کنند. آن‌ها پس از مدتی کوتاه، طی بیانیه‌ای اعتقاد خود را درباره‌ی اینکه پروژه‌های نرم‌افزاری چگونه باید اجرا شود، منتشر کردند. این بیانیه Agile Manifesto یا مانیفست توسعه‌ی چابک نام دارد.

بیانیه یا مانیفست توسعه‌ی نرم‌افزاری چابک، حاوی چهار قاعده است:

  • افراد و تعاملات، نسبت به فرایندها و ابزارها ارجحیت دارند.
  • یک نرم‌افزار قابل‌استفاده و کارا، مهم‌تر از مستندات پیچیده و مشروح است.
  • مشارکت مشتری در فرایند کار، نسبت به مذاکرات و بندهای قرارداد، در اولویت قرار دارد.
  • پاسخ به تغییرات، مهم‌تر از اجرای  یک برنامه و طرح ثابت است.

قواعد بالا، به این معنی نیست که شما باید همین امروز، ابزار، مستندات و برنامه‌های زمان‌بندی‌شده‌ی پروژه را دور بریزید. همه‌ی این عناصر برای تلاش‌های توسعه‌ی پروژه ارزشمند هستند، اما ابتدا باید روی گزینه‌هایی متمرکز شوید که مانیفست چابک آن‌ها را در اولویت قرار داده،  یعنی افراد، پروتوتایپ‌ها، مشارکت و تکرار.  البته گروه ۱۷ نفره‌ای که از آن‌ها یادکردیم، فهرستی از ۱۲ اصل راهنما را نیز منتشر کردند که درک مدیریت پروژه با رویکرد چابک، کمک می‌کند:

Agile

۱- بالاترین اولویت، جلب رضایت مشتریان ازطریق تحویل سریع و ادامه‌دار نتایج عاری از خطای هر یک از بخش‌های کوچک‌تر پروژه، در فواصل زمانی کوتاه است.

۲- تغییر الزامات و نیازمندی‌های پروژه حتی در اواخر فرایند توسعه نیز مورد استقبال قرار می‌گیرد. چراکه تغییراتی که به بهبود محصول (نرم‌افزار) منجر شوند، مسلماً رضایت مشتریان را در پی خواهند داشت.

۳- ارائه‌ی زودهنگام نرم‌افزار یا محصول کاربردی در فواصل زمانی کوتاه (از چند هفته تا چند ماه)

۴- توسعه‌دهندگان و ذینفعان / مالکان نرم‌افزار باید به‌صورت روزانه با یکدیگر مشارکت داشته باشند.

۵- تیم پروژه را از افراد باانگیزه تشکیل دهید، محیط و فضای لازم برای پیشرفت را در اختیار آن‌ها قرار دهید، از آن‌ها حمایت کنید و اطمینان داشته باشید که کار را به‌خوبی تکمیل می‌کنند.

۶- جلسات و مباحثات رودررو، کارآمدترین و مؤثرترین راه برای موفقیت پروژه است.

۷- یک محصول نهایی قابل‌استفاده و کاربردی، آخرین مقیاس سنجش پیشرفت پروژه خواهد بود.

۸- فرایندهای چابک، توسعه‌ی پایدار را ارتقا می‌دهند. اسپانسرها، توسعه‌دهندگان و کاربران باید بتوانند سرعت پیشرفت ثابتی را در طول زمان (بلندمدت) حفظ کنند.

۹- توجه مداوم به مزایای فنی و طراحی خوب، رویکرد چابک را تقویت می‌کند. به عبارتی تیم چابک، همیشه از بهترین فناوری‌ها و دستاوردهای حوزه‌ی توسعه‌ی نرم‌افزار استفاده می‌کند.

۱۰- سادگی، به معنای هنر به حداکثر رساندن میزان کار انجام‌نشده، یکی از عناصر ضروری رویکرد چابک محسوب می‌شود.

۱۱- بهترین معماری‌ها، الزامات و طرح‌ها، از تیم‌هایی حاصل می‌شوند که خود-سازمان هستند، یعنی تیم‌های مستقلی که خودشان را سازمان‌دهی می‌کنند.

۱۲- در فواصل زمانی مشخص، اعضای تیم درباره‌ی این موضوع که چگونه می‌توان کارایی بیشتری داشت، تأمل و همفکری می‌کنند. سپس تیم رفتار خود را براساس نتایج گفتگوها، اصلاح می‌کند یا تغییر می‌دهد.

اگر به صنعت توسعه‌ی نرم‌افزار امروزی نگاه کنید، متوجه می‌شوید که این اصول و حتی کل رویکرد چابک، پاسخی به انتظارات سطح بالای کاربران هستند.

واقعیت این است که کاربران، اهمیتی به مستندات پروژه نمی‌دهند. آن‌ها می‌خواهند نرم‌افزاری در دست داشته باشند که خوب کار کند. طرح و برنامه‌های بلندمدت شما برای آن‌ها در اولویت نیست، بلکه آن‌ها می‌خواهند محصول خود را سریع‌تر تحویل بگیرند. آن‌ها می‌خواهند که یک باگ، «دیروز» رفع شده باشد نه طی هفته‌ی آینده یا نسخه‌ی بعدی نتایج.

Agile

آیا رویکرد چابک برای تیم شما مناسب است؟

چیزی که تا این بخش مشاهده کردیم، صرفاً لایه‌ی بیرونی یا ظاهر رویکرد چابک است که طبیعتاً فوق‌العاده به نظر می‌رسد. اما همان‌طور که قبلاً گفتیم، رویکرد مدیریتی چابک برای همه‌ی پروژه‌ها سودمند نیست. چرا؟ رویکرد چابک، ممکن است به معنای جدایی از همه‌ی فرایندهایی باشد که تیم یا سازمان شما، به آن‌ها خو گرفته است. اجایل یعنی حرکت سریع. بنابراین در این رویکرد همه‌چیز از قبل تنظیم و برنامه‌ریزی نمی‌شود. آیا محیط فعلی تیم شما می‌تواند چنین تغییراتی را تاب بیاورد؟ پنج سؤال زیر به شما کمک می‌کنند پاسخ درست را بیابید.

۱- آیا حاضر هستید پروژه‌ای را آغاز کنید، بدون اینکه بدانید درنهایت آن را چگونه به پایان می‌برید؟

احتمالاً تابه‌حال اصطلاح «سریع شکست خوردن» را شنیده‌اید. این اصطلاح به رویکرد چابک اشاره دارد. شما در این روش، سریع حرکت می‌کنید و نتایج را به‌طور مداوم، با کاربران واقعی آزمایش می‌کنید. اگر عادت دارید که همیشه همه‌چیز را تحت کنترل داشته باشید، رویکرد چابک استرس زیادی به شما وارد می‌کند. قبل از اینکه رویکرد چابک را بپذیرید، از خودتان بپرسید که آیا حاضرید نسخه‌ی پایین‌تر از نسخه‌ی نهایی محصول را با کاربران واقعی تست کنید؟ آیا راه‌اندازی یک MVP (حداقل محصول پذیرفتنی) به شما احساس خوبی می‌دهد؟ یا فکر می‌کنید پیش از آنکه محصول خود را معرفی کنید، باید پروژه را کاملاً تکمیل کرده و محک زده باشید؟

۲- چقدر ریسک گریز هستید؟

همان‌طور که اشاره شد، رویکرد چابک براساس «اجرا و پیاده‌سازی مداوم و یادگیری از اشتباهات» پیش می‌رود. پس شما نسبت به رویکردهای سنتی، با سطوح بالاتر خطرپذیری مواجه هستید.

۳- تیم شما چقدر انعطاف‌پذیر است؟

در رویکرد چابک، شما مرتباً با مشتریان خود همفکری می‌کنید تا محصول را بهبود دهید. مسئله اینجا است که همه‌ی توسعه‌دهندگان، طراحان و سازندگان، از خودبینی کم یا زیادی برخوردار هستند. آیا بازیگران کلیدی تیم شما می‌توانند احساس شخصی خود را کنار بگذارند و تلاش و ایده‌های خود را با نیازهای مشتری سازگار کنند؟

۴- سلسله‌مراتب شرکتی شما چقدر سخت‌گیرانه است؟

تعاملات مداوم روش چابک، صرفاً به ارتباط با کاربران و مشتریان محدود نمی‌شود. توسعه‌دهندگان محصول نیز باید هرروز با ذینفعان و مالکان پروژه در ارتباط باشند. این روند در صورتی امکان‌پذیر است که در فرهنگ‌سازمانی شما، سلسله‌مراتب غیرقابل‌دسترس و سختی وجود نداشته باشد.

۵- چگونه پیشرفت و موفقیت تیم را اندازه‌گیری می‌کنید؟

درنهایت همان‌طور که دیدیم، مدیریت پروژه‌ی چابک دائماً تلاش می‌کند تا فرایندهای خود را بهبود دهد و محصول را بهتر کند. بنابراین اگر تیم یا رهبر پروژه، از ایده‌های هیجان‌انگیز جدید استقبال نمی‌کند، باید کمی دست نگه‌دارید. از خودتان بپرسید که فرهنگ‌سازمانی شما، موفقیت و پیشرفت را چگونه تعریف می‌کند؟ آیا می‌توانید قدم‌های کوچک و پایداری که شما را به هدف نهایی نزدیک‌تر می‌کند، ببینید؟

Agile Team

بهره‌گیری از رویکرد مدیریت پروژه‌ی چابک در تیم‌های فنی

رویکرد چابک، ترکیبی از برنامه‌ریزی و اجرای مداوم، یادگیری دائمی و تکرار است. بااین‌حال یک پروژه‌ی پایه‌ی چابک را می‌توان به هفت مرحله تقسیم کرد:

مرحله‌ی ۱: تعریف چشم‌انداز

درواقع شما باید علت کار خود را توضیح دهید، زیرا در طول مسیر پروژه، بارها به این عقیده‌ی اصلی مراجعه می‌کنید. به‌علاوه اعضای تیم باید هدف نهایی و علت تلاش‌های خود را بدانند. برای شرکت‌های تولیدی، سخنرانی آسانسوری یا Elevator Pitch یکی از بهترین راه‌های تعریف چشم‌انداز است:

مشخص کنید که چه افرادی، چه محصولی (نام محصول، دسته‌بندی محصول) را برای چه کسی (مشتری هدف) توسعه می‌دهند. چه جایگزین‌هایی (رقبا) برای محصول شما وجود دارد، محصول شما چه مشکلاتی را حل می‌کند و مزایای آن چیست.

همه‌ی ذینفعان کلیدی ازجمله مدیران و مسئولان اجرایی، مالکین پروژه و اعضای تیم باید در جلسه‌ی معرفی چشم‌انداز حضورداشته باشند.

مرحله‌ی ۲: نقشه‌ی راه محصول

تفاوت رویکرد چابک را در این مرحله به‌راحتی مشاهده می‌کنید: قرار نیست شما ساعت‌ها وقت بگذارید تا هر گام از مسیر را برنامه‌ریزی کنید. کافی است که تلاش‌های لازم برای تکمیل هر بخش یا قسمت از محصول را شناسایی و اولویت‌بندی کنید، به‌طوری‌که با کنار هم گذاشتن یا ترکیب این بخش‌های کوچک، به یک محصول نهایی قابل‌استفاده برسید.

برای مشخص کردن هر یک از بخش‌های کوچک پروژه، پنج اطلاعات کلیدی را وارد کنید: تاریخ، نام، هدف، ویژگی‌ها (فیچرها) و متریک. مزیت نقشه‌ی راه محصول این است که شما ایده‌ی واضحی از «چه‌کاری، چه زمانی، چگونه» و همچنین راه سنجش پیشرفت به دست می‌آورید.

مرحله‌ی ۳: برنامه‌ی تحویل نتایج

ازآنجاکه پروژه‌های چابک؛ نتایج متعددی را در مراحل مختلف ارائه می‌دهند و به عبارتی از چندین نسخه برخوردار هستند، ویژگی‌هایی که باید زودتر و در نسخه‌های اولیه ارائه شوند، اولویت‌بندی می‌شوند. به‌عنوان‌مثال اگر پروژه‌ی شما در ماه مهر راه‌اندازی می‌شود، می‌توانید MVP خود را برای اوایل ماه بهمن تنظیم کرده و ویژگی‌های اولویت بالا را در ماه اردیبهشت ارائه کنید. البته این فواصل، به پیچیدگی پروژه‌ی شما و طول اسپرینت‌ها (دوره‌های کار اختصاص داده‌شده به هر هدف) بستگی دارد. انتشار هر محصول معمولاً سه تا پنج اسپرینت را شامل می‌شود. در قسمت آینده‌ی آموزش اسکرام، از مفهوم اسپرینت بیشتر صحبت می‌کنیم.

Agile methodology

 مرحله‌ی ۴: برنامه‌ریزی برای اسپرینت‌ها

در این مرحله از نمای ماکرو، به میکرو حرکت می‌کنید. تیم توسعه و مالک محصول، اسپرینت‌ها را برنامه‌ریزی می‌کنند. یک اسپرینت، چرخه‌ی کوتاه‌مدت توسعه است که در آن وظایف و اهداف خاصی دنبال می‌شود و معمولاً بین یک تا چهار هفته طول می‌کشد. طول اسپرینت‌ها باید در تمام مراحل پروژه یکسان بماند. در این صورت تیم می‌تواند باتوجه‌به عملکرد گذشته‌ی خود، کارهای آینده‌ی خود را با دقت بیشتری برنامه‌ریزی کند.

در ابتدای هر اسپرینت، تیم فهرستی از کارهای ناتمام ایجاد می‌کند. این کارها باید در بازه‌ی زمانی تعیین‌شده، قابل‌تکمیل باشند و به شما اجازه دهند یک محصول نرم‌افزاری قابل‌استفاده را توسعه دهید. سپس شما می‌توانید با استفاده از یکی از روش‌های چابک؛ که در ادامه‌ی مطلب معرفی می‌شوند، روی فهرست کارکنید.

مرحله‌ی ۵: جلسات ایستاده‌ی روزانه

در طول هر اسپرینت، شما به فرصت‌هایی نیاز دارید که مطمئن شوید موانع و انحرافاتی در مسیر رسیدن به انحراف وجود ندارد. جلسات روزانه‌ای که اعضای تیم در حالت ایستاده باهم گفت‌وگو می‌کنند، همان فرصتی است که به کمک شما می‌آید. در طول این جلسات ۱۵ دقیقه‌ای، تیم درباره‌ی سه موضوع بحث می‌کند: دیروز چه کردید؟ امروز روی چه چیزی کار می‌کنید؟ آیا مانعی بر سر راه حرکت تیم وجود دارد؟ توجه داشته باشید که جلسات ایستاده، برای تقویت ارتباطات خاصی که مدیریت پروژه چابک را هدایت می‌کند ضروری هستند.

مرحله‌ی ۶: بررسی

اگر تا این مرحله درست پیش رفته باشید، در پایان سیکل اسپرینت شما یک قطعه‌ی کاربردی از نرم‌افزار را در اختیاردارید. حالا باید آنچه انجام‌شده را با تیم و سایر ذینفعان کلیدی، مرور و بررسی کنید. کلید اصلی این است که برنامه‌ی اولیه‌ی خود را مرور کنید تا مطمئن شوید همه‌ی الزامات برآورده شده است. مالک محصول می‌تواند برخی از عملکردهای محصول را بپذیرد یا رد کند. مهم این است که اگر چیزی اشتباه پیش می‌رود، علت آن را بپرسید. چگونه می‌توانید اسپرینت بعدی را به شیوه‌ای تنظیم کنید که تیم، به اهداف مطلوب دست پیدا کند؟ در رویکرد اجایل، همه‌چیز به یادگیری مداوم و تکرار بستگی دارد و این امر شامل فرایندها و محصول شما نیز هست.

مرحله‌ی ۷: تعیین نقطه‌ی تمرکز بعدی

در مدیریت چابک پروژه، شما باید پس از برداشتن هر قدم، قدم بعدی خود را به‌طور روش بدانید. وقتی یک اسپرینت تکمیل‌شده و ویژگی‌های آن معرفی و بررسی‌شده‌اند، باید تصمیمی بگیرید که در مرحله‌ی بعد چه‌کاری انجام می‌دهید. هرچند این تصمیم به‌سرعت اتخاذ می‌شود، ولی باید به‌اندازه‌ای وقت بگذارید که بدانید از اسپرینت قبلی چه درس‌هایی می‌گیرید و در آینده چگونه آن را بهبود می‌دهید.

متدولوژی‌های چابک

XP

XP

در سال ۱۹۹۹ کنت بک، یکی از هفده خالق توسعه‌ی نرم‌افزاری چابک، در کتاب برنامه‌نویسی مفرط رویکرد توسعه‌ی نرم‌افزار خود را توضیح داد. روش XP نسبت به اسکرام، تمرکز بیشتری بر نحوه‌ی نوشته شدن کدها و تست‌ها دارد.

هرچند کاربرد XP بسیار کمتر از اسکرام است، اما برخی از روال‌های آن مورد استقبال توسعه‌دهندگان قرارگرفته است، مانند برنامه‌نویسی دونفره، توسعه‌ی آزمون محور و ادغام یکپارچه یا مستمر.

Kanban

Kanban

کانبان نیز مانند اسکرام روی تحویل مداوم نتایج متمرکز است و درعین‌حال همه‌ی فرایندها را ساده نگه می‌دارد و حجم کار زیادی را به تیم توسعه تحمیل نمی‌کند. سه اصل روش کانبان عبارت‌اند از:

  • تصویرسازی جریان کار روی یک بورد
  • محدود نگه‌داشتن حجم کاری که در حال اجرا است.
  • وضوح بخشیدن به قدم‌های بعدی

اسکرام

اسکرام شناخته‌شده‌ترین روش توسعه‌ی چابک است و به‌لطف سادگی، کارایی اثبات‌شده و قابلیتی اجرای شیوه‌های مختلف دیگر روش‌های چابک، به‌به‌ویژه در دنیای توسعه نرم‌افزار بسیار محبوب است. در این روش، مالک محصول با تیم خود به‌خوبی کار می‌کند تا اهداف یا ویژگی‌های آن‌ها را شناسایی و اولویت‌بندی کند و این موارد را به چیزی که Backlog محصول نامیده می‌شود،  اضافه کند. بک‌لاگ‌ها می‌توانند ویژگی‌های، رفع باگ یا الزامات غیرکاربردی را شامل شوند، یعنی تقریباً هر چیزی که باید انجام شود تا یک نرم قابل‌استفاده و کاربردی آماده شود.

توسعه‌ی ناب و کریستال، دو تکنیک دیگر رویکرد چابک هستند که در فرصت مناسب به آن‌ها خواهیم پرداخت.

در این مطلب سعی کردیم شما را با اصول و قواعد و کلیات رویکرد چابک آشنا کنیم، زیرا این نکات پیش‌نیاز قسمت‌های آینده‌ی آموزش اسکرام محسوب می‌شوند. هفته‌ی آینده، از مزایا و معایب، اصول و نقش افراد در اسکرام صحبت می‌کنیم.

منبع :

PROJECTMANAGER

 PLAN

 AGILEMANIFESTO

با شهر اروپایی جدید هوآوی آشنا شوید

پردیس فناوری کیش-طرح مشاوره تخصصی صنعت- گروه فن آوری:

این شهر قرار است مقر جدید این شرکت باشد و ۲۵ هزار کارمند را در خود جای دهد

هو‌آوی، شرکت بزرگ چینی فعال در زمینه تکنولوژی، در حال اتمام ساخت مرکز عظیمی است که با الهام از معماری اروپایی و برگرفته از سبک فرهنگی این قاره طراحی شده است.

شهر اروپایی هواوی

CNBC ، گزارشی از محوطه 9 کیلومتری این کمپس و ساختمان‌های تازه ساز هوآوی تهیه کرده، عمارتی که تا 25 هزار کارمند را در خود جای می‌دهد.

شهر اروپایی هواوی ساختمان هواوی

محوطه فضای باز این مرکز، به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم می‌شود که هرکدام یک شهر نام دارد و مخصوص کارمندان قسمت‌های مختلف شرکت است. هر کدام از این شهرهای اختصاصی هوآوی، عنوانی برگرفته از شهرهای اروپایی دارند مانند شهر Granada در جنوب اسپانیا:

شهر اروپایی هواوی ساختمان هواوی

نام قسمت‌های مختلف این مرکز عبارت است از پاریس در فرانسه، ورونا در ایتالیا و بروژ در بلژیک. این مرکز هنوز در حال ساخت است و تا کنون 12 قسمت یا به عبارتی شهر از آن ساخته شده است.

شهر اروپایی هواوی ساختمان هواوی

این مرکز در حال ساخت هوآوی، در شهر Dongguan در جنوب کشور چین در شمال شهر شنژن-محل کنونی مرکز اصلی شرکت- قرار دارد.

شهر اروپایی هواوی ساختمان هواوی شنزن

در حال حاضر، 14 هزار کارمند در مرکز جدید مشغول به کار شده‌اند.

بیش از 50 هزار کارمند دیگر هوآوی، هنوز در مرکز قبلی در شهر شنژن کار می‌کنند.

مرکز Dongguan  هوآوی آنقدر بزرگ است که داخل آن قطاری قرار دارد تا کارمندان را بین شهرک‌های مختلف جابه‌جا کند.

شهر اروپایی هواوی ساختمان هواوی شنزن چین

در این مرکز حتی پُلی وجود دارد که از روی یک دریاچه عبور کرده و قسمت‌های مختلف را به یکدیگر متصل میکند. این پل، مشابه پل آزادی در شهر بوداپست لهستان است.

شهر اروپایی هواوی ساختمان هواوی شنزن چین

این از معدود دفعاتی است که هوآوی مقر خود را روی رسانه‌های خارجی باز کرده است.

راهنمای انتخاب رنگ برای کمپین بازاریابی

پردیس فناوری کیش-طرح مشاوره تخصصی صنعت-گروه خدمات عمومی:

رنگ یکی از عوامل تأثیرگذار در موفقیت یا شکست کمپین بازاریابی است که باید با توجه به نوع مخاطب، محتوا و فرهنگ مردم منطقه انتخاب شود.

تحقیقات نشان داده است انتخاب رنگ مناسب در محیط کار روی خلق‌وخو و میزان بهره‌ وری تأثیر مثبت می‌گذارد و روانشناسی رنگ ابزاری قدرتمند برای بازاریابان است. ۹۰ درصد قضاوت مردم در مورد محتوا به رنگی که برای ارائه‌ی آن استفاده شده بستگی دارد و همچنین ۸۵ درصد مردم مبنای خرید را رنگ محصولات قرار می‌دهند. به همین دلیل انتخاب رنگ مناسب در طراحی گرافیکی، اینفوگرافی، شبکه‌های اجتماعی و طراحی صفحه‌ی فرود تأثیر زیادی روی میزان درگیر شدن مخاطبان و فروش محصولات دارد.

هر برندی از رنگ‌های خاص و ثابت در طراحی‌های خود استفاده می‌کند که معمولا همین رنگ‌ها را در کمپین‌های بازاریابی به کار می‌برد. اما اطلاع از روانشناسی رنگ در بازاریابی کمک می‌کند انتخاب بهتری در بخش‌های خاص از محتوای بصری داشته باشید. در ادامه‌ی این مقاله‌ی زومیت به معرفی بیشتر مواردی می‌پردازیم که کمک می‌کنند رنگ کمپین بازاریابی را با دقت بیشتری انتخاب کنید و نتیجه‌ی بهتری از بازاریابی محتوا بگیرید.

۱- شفافیت و خوانایی بسیار مهم است

بهترین رنگ‌ها، رنگ‌هایی هستند که خوانایی محتوا را تضمین کنند. این یعنی رنگ‌هایی که انتخاب می‌کنید باید تفاوت نسبی با یکدیگر داشته باشند. به‌عنوان مثال استفاده از دو رنگ سفید و خاکستری روشن در کنار هم مناسب نیست و خوانایی متن را پایین می‌آورد. از طرف دیگری از رنگ‌هایی با تضاد بالا مانند آبی و نارنجی نیز نباید در کنار هم استفاده کرد.

رنگ‌هایی که استفاده می‌کنید باید برای همه‌ی مردم خوشایند باشد. ۸ درصد مردان و ۰.۵ درصد زنان در شمال اروپا به نوعی کوررنگی مبتلا هستند که تشخیص رنگ سبز و قرمز برایشان دشوار است. برای هدف قرار دادن قشر وسیعی از مردم بهتر است از ترکیب چنین رنگ‌هایی خودداری کنید.

۲- رنگ‌ها نشان دهنده‌ی شخصیت هستند

رنگ‌ها با مشتری‌ها ارتباط برقرار می‌کنند بنابراین هرقدر انتخاب رنگ محتوای بصری با دقت بیشتری انجام شود، تأثیر بهتری روی مخاطب می‌گذارد. انتخاب رنگ بستگی به تصویری دارد که می‌خواهید از برندتان در ذهن مخاطب ماندگار شود. به یاد داشته باشید که محتوا نیز اهمیت دارد، گاهی اوقات رنگ هر بخش از محتوا بر اساس مخاطبانی که هدف قرار می‌دهد تعیین می‌شود یا به پلتفرمی بستگی دارد که محتوا در آن به اشتراک گذاشته می‌شود.

۳- نوع تجارت B2B یا B2C؟

نگ نارنجی نشان دهنده‌ی گرما و ارتباط است و معمولا در ذهنمان آن را به نور و خورشید ربط می‌دهیم. بنابراین بسیاری از برندهای B2C (تجارت شرکت با مشتری) مانند آمازون از این رنگ استفاده می‌کنند. در مورد رنگ زرد نیز روانشناسی مشابهی وجود دارد.

رنگ آبی در عین حال آرامش‌بخش بوده و نشان‌دهنده‌ی خرد، قدرت و اعتماد است به همین دلیل معمولا در برندهای B2B (تجارت شرکت با شرکت) مورد استفاده قرار می‌گیرد. اگر دقت کرده باشید متوجه می‌شوید اکثر برندهایی که با پول یا سلامتی مردم در ارتباط هستند مانند Visa و PayPal از رنگ آبی استفاده می‌کنند.

۴- لوکس بودن یا قابلیت دسترسی؟

رنگ‌های خنثی مانند سفید، نقره‌ای و مشکی توسط بسیاری از برندهای لوکس که می‌خواهند ظرافت و زیبایی را با سبک طراحی مینیمالیستی (ساده) همراه کنند استفاده می‌شود. به‌عنوان مثال رنگ مشکی نشان دهنده‌ی کمال و قدرت است و توسط برندهای لوکسی مانند Ralph Lauren و Moët & Chandon استفاده می‌شود. رنگ بنفش نشان‌دهنده‌ی وفاداری است و انتخاب خوبی برای برندهایی با ارتباطات لوکس است.

اما اگر می‌خواهید به‌عنوان برندی در دسترس و سرگرم‌کننده شناخته شوید بهتر است از رنگ‌های روشن و شاد استفاده کنید. مردم، رنگ قرمز را یادآور انرژی می‌دانند درحالی‌که رنگ زرد، نشان‌دهنده‌ی شادی و خوش‌بینی بوده و رنگ سبز، نشان‌‌دهنده‌ی اعتبار و دوستی است. اگر می‌خواهید محصول یا خدماتتان چنین احساسی را در مشتری ایجاد کند بهتر است از این رنگ‌ها استفاده کنید.

۵- رنگ‌های امروزی یا کلاسیک؟

رنگ‌های سفید و نقره‌ای در لوگوی برند، مانند اپل، تسلا، زارا احساس و ظاهری امروزی را به مشتری القا می‌کنند. برای برندهایی که قصد دارند در صنعت خود حرف اول را بزنند، مدرن و پیشرفته به نظر رسیدن بسیار مهم است. به همین دلیل بسیاری از شرکت‌های فناوری از این رنگ استفاده می‌کنند.

درحالی‌که رنگ بنفش به دلیل سابقه‌ی تاریخی، ظاهری کلاسیک دارد. به همین ترتیب رنگ مشکی استفاده شده در بسیاری از برندهای قدیمی مانند Chanel کلاسیک است و امنیت و پختگی را نشان می‌دهد.

۶- مشتریان هدف مهم هستند

نظرسنجی‌ها نشان داده است مخاطبان مختلف، رنگ‌های مختلفی را ترجیح می‌دهند بنابراین انتخاب رنگ رابطه‌ی مستقیمی با مخاطبان هدف دارد. به‌عنوان مثال رنگ آبی هم برای مردان و هم برای زنان خوشایند است اما تحقیقات نشان داده ۵۷ درصد مردان و تنها ۳۵ درصد زنان این رنگ را ترجیح می‌دهند. دومین رنگ مورد علاقه‌ی مردان سبز است درحالی‌که زنان رنگ بنفش را می‌پسندند.

ادراک رنگ‌ها همچنین رابطه‌ی مستقیمی با فرهنگ دارد. به‌عنوان مثال در لیبریا (کشوری در غرب آفریقا) مردم تنها دو رنگ را درک می‌کنند، ترکیبی از زرد، قرمز و نارنجی که با نام ziza می‌شناسند و ترکیبی از بنفش، سبز و آبی که به آن hui می‌گویند. در زیمباوه نیز تنها چهار لغت برای توصیف رنگ‌ها استفاده می‌شود.

بنابراین فرهنگ منطقه‌ای که زندگی می‌کنید نیز در انتخاب رنگ و برقراری ارتباط با مخاطب مهم است. به‌عنوان مثال رنگ قرمز در آمریکا نشان‌دهنده‌ی عشق و شور و علاقه است اما در هند مظهر پاکی است.

پیش از انتخاب رنگ برای کمپین بازاریابی مخاطبان هدف، نوع محتوایی که به اشتراک می‌گذارید و سایر عوامل را در نظر بگیرید تا بتوانید مخاطبان بیشتری را جذب کنید و تأثیر بهتری روی آن‌ها بگذارید.

روش های اینده بازاریابی دیجیتالی

پردیس فناوری کیش-طرح مشاوره تخصصی صنعت-گروه خدمات عمومی:

آيا از آینده‌ی بازاریابی دیجیتال خبر دارید؟ دوست دارید پیش‌گویی بعضی از بزرگان این حوزه را بشنوید؟ به‌نظر شما بازاریابی دیجیتال در سال ۲۰۱۹ چگونه خواهد بود؟

«‌آینده بسیار شبیه گذشته، فقط دورتر است.» این جمله را دن کویزنبری بازیکن بیس‌بال گفته است.

در این مقاله پیش‌بینی‌هایی برای بازاریابی در سال ۲۰۱۹ با کمک نظرسنجی از بعضی رهبران فکری آورده شده است. پیش‌گویی‌هایی از متخصصین رشد بازاریابی دیجیتال و لیزا اپولینسکی که یک سخنران و صاحب شرکت 3DogWrite است. او برای پیش‌بینی بازاریابی دیجیتال در سال جدید به سه نکته‌ی مهم اشاره می‌کند:

  • دیجیتال، دیجیتال و دیجیتال. او می‌گوید: مخاطبین مشارکت دیجیتالی بهتر و شخصی‌تری را خواستارند. تجربه‌ی کاربران دیجیتال نیازمند یکپارچگی بیشتر و اتصال قوی‌تر میان ابزارهای دیجیتال خواهد بود.
  • این رسوایی است. اپولینسکی گفته است: سرباری محتوای دیجیتال به‌مفهوم مرور و بهینه‌سازی پیام‌های دیجیتال به‌گونه‌ای است که آن‌ها را موثق و معتبر و مناسب حفظ کند. با رشد اخیر فاش شدن اطلاعات و داده‌ها نظیر آنچه برای فیسبوک رخ داد، تنظیمات امنیتی افزایش و در عوض جمع‌آوری اطلاعات از کاربران روی شبکه‌های اجتماعی و سایر کانال‌های دیجیتالی کاهش پیدا خواهد کرد.
  • یک درجه بالاتر. بازاریابان برای حفظ موقعیت خود در دیجیتال مارکتینگ، آموزش‌هایی به پیشرفت حرفه‌ای خود با برنامه‌ای برای مدرک دیجیتال مارکتینگ (نظیر آنچه دانشگاه فلوریدای جنوبی ارائه می‌دهد) اضافه خواهند کرد.
  • با دیوید نیومن نویسنده‌ی محبوب کتاب Do IT marketing  و صاحب وب‌سایت Speaker profitformula که با مدیران و کارآفرینانی کار می‌کند که می‌خواهند از مهارت‌های خود کسب درآمد کنند، صحبت و سوالی مطرح شد.

چرا کارت ویزیت از دور خارج نمی‌شود؟

پردیس فناوری کیش-طرح مشاوره تخصصی صنعت-گروه خدمات عمومی:

کارت ویزیت  بخشی جدانشدنی از یک کسب‌وکار است که جدای از اطلاعات روی آن، به ایجاد روابط در کسب‌وکارها کمک می‌کند.

سال گذشته سال خیلی خوبی در زمینه فروش کتاب‌های فیزیکی در جهان بوده است. بعد از چندین سال افول، فروش‌ها جانی دوباره گرفتند و بیش از ۱۸ میلیون کتاب در سال ۲۰۱۷ فروخته شد. در حوزه موسیقی نیز وضع به همین منوال است؛ چرا که بر خلاف رشد فزاینده موسیقی دیجیتال، صفحات گرامافون ۱۴ درصد از کل فروش آلبوم‌های فیزیکی فروخته شده در سال ۲۰۱۷ را تشکیل می‌دادند.

البته این آمار زیاد هم تعجب آور نیست؛ چرا که در برخی موارد، محصولات فیزیکی از محصولات دیجیتالی جلو می‌زنند؛ به این دلیل که می‌توان با آن‌ها یک رابطه عاطفی شکل داد.

آن دسته از کسانی که صفحات گرامافون خریداری کرده‌اند؛ حتما از طریق کامپیوتر و موبایل نیز موسیقی گوش می‌دهند؛ اما قطعه‌هایی که واقعا برایشان اهمیت دارد را به مجموعه موسیقی فیزیکی‌شان افزوده‌اند. همین‌طور، جای تعجب ندارد که خریداران کتاب فیزیکی را در حال مطالعه کتاب با استفاده از کتاب‌خوان‌‌ها ببینیم. اما وقتی صحبت از کتاب مورد علاقه‌ی آنها می‌شود، ترجیح می‌دهند که یک کپی از آن را در قفسه نگه‌داری کنند.

این ارتباط عاطفی دقیقا همان چیزی است که در دنیای کارت‌های ویزیت وجود دارد. تلاش‌های بی‌شماری صورت گرفته تا کارت‌های ویزیت را با ابزار‌های دیجیتال نظیر بارکدهای QR جایگزین کنند؛ با این حال روزانه ۲۷ میلیون کارت ویزیت چاپ می‌شود.

منشا کارت‌های ویزیت به قرن پانزدهم در چین برمی‌گردد که با استفاده از آن به محلی‌ها خبر بازدید شخص بزرگی را می‌دادند. در فرانسه قرن ۱۷، افراد طبقه‌ی مرفه‌تر جامعه از کارت‌ها برای معرفی خود در بازدید از مکانی استفاده می‌کردند. نوعی از آداب معاشرت به‌خصوص نیز در مورد کارت‌ها رشد کرد که استفاده از آن‌ها را شامل می‌شد و اکثر خانه‌های بزرگ، یک سینی مخصوص کارت داشتند و بازدیدکنندگان کارت خود را در آن قرار می‌دادند.

با رشد انقلاب صنعتی، تجار از آن‌ها به مثابه تبلیغات قابل حمل استفاده کردند و همزمان با کاهش کاربردشان در جامعه کم کم به ابزاری ضروری در تجارت تبدیل شدند. امروزه در ژاپن، همچنان استفاده از کارت‌های ویزیت نیاز به یک آداب معاشرت دقیق دارد که باید رعایت شود.

امروزه، افراد هنوز در حال خرج کردن مقادیر زیادی پول برای کارت‌های ویزیت خود هستند. چنانکه گران قیمت‌ترین کارت ویزیت به قیمت ۱۵۰۰ دلار به ازای هر کارت خرج دارد. پخش کردن کارت‌ها امروزه معمولا به ندرت اتفاق می‌افتد؛ ولی وقتی یک کارت ویزیت به محاطب می‌دهیم ترجیح بر این است که قابل یادآوری باشد. به همین دلیل است که کارت‌های ویزیت نقشی اساسی در یک خاطره از یک جلسه حضوری ایفا می‌کنند.

یک مخاطب در تلفن همراهتان ممکن است از یک ایمیل یا یک شبکه اجتماعی آمده باشد. اگر کارت ویزیت کسی را دارید احتمالا وی را رو در رو ملاقات کرده‌اید و این کارت در ذهن شما خواهد ماند. این موضوع همیشه به‌خاطر نام اتفاق نمی‌افتد گاهی اوقات لوگو، رنگ و فونت است که کار اصلی را انجام ‌می‌دهد. مخاطبان در گوشی شما به‌وسیله خود گوشی استایل‌دهی می‌شوند تا اینکه انعکاسی از شخصیت هر فرد باشند.

حتی وضعیت کارت ویزیت‌ها نیز می‌توانند حقایقی را برملا سازند. آن کارت‌های کهنه‌ای که هنوز نگه می‌دارید، مخاطبانی هستند که شما مدام به آن‌ها بازمی‌گردید. در دنیای دیجیتالی و پر از سروصدا، کارت‌های ویزیت همیشه جایگاه خود را دارند.

تصوری که کارت های ویزیت، در ذهن ایجاد می‌کنند شاید مهم تر از اطلاعات روی آن‌ها باشد. به هرحال، اگر فقط نام و عنوان شغلی خود را بنویسید اکثر مخاطبان ممکن است اطلاعات را در گوگل جستجو کرده و در تماس با شما قرار بگیرند. کارت شما باید چیزی بیشتر از این را فراهم کند اما از حد و حدود متعارف خارج نشود. آیا کسی هست که به فکس شرکت شما نیاز پیدا کند؟ آن‌ها ممکن است حتی آدرس پستی شما را هم نیاز نداشته باشند.

طبیعتا اضافه کردن مولفه‌های دیگری نظیر کانال‌های شبکه‌های اجتماعی وسوسه کننده است تا مخاطبان جدید در آن‌ها شما را دنبال کنند. اما موقعیت مناسب این کار را نیز در نظر بگیرید. چنانچه کسب‌و‌کار شما بسیار رسمی بوده و توییتر شما چیزی غیر از این است، آن را نادیده بگیرید.