چطور از یک متخصص به مدیری مؤثر تبدیل شویم؟

پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره متخصصین صنعت و مدیریت_دپارتمان مدیریت :

مهارتی که باعث پیشرفت شما به‌عنوان متخصصی کاربلد می‌شود، در جایگاه مدیر و رهبر، کمتر به کارتان می‌آید! بااین‌حال مدیران بسیاری این نکته را فراموش می‌کنند و همچنان اصرار دارند که باهوش‌ترین فرد گروه باشند. مدیران تیزهوش به‌سرعت یاد می‌گیرند که نه از مهارت خودشان، بلکه از مهارت اعضای گروه در راستای تیم سازی، بهبود عملکرد گروه و حمایت از توسعه فردی بهره بگیرند. در این مطلب به شما می‌گوییم که چطور از متخصص به مدیری مؤثر تبدیل شوید.

در مسیر تحول از متخصص به مدیر، اتفاق شگفت‌انگیزی می‌افتد: مدیر هوشمند فرا می‌گیرد که از همه‌فن‌حریف‌ بودن دست بردارد و از میان اعضای گروهش متخصص‌های جدیدی تربیت کند.

آنچه تاکنون مایه پیشرفتتان بوده را رها کنید

برای بسیاری از مدیران تازه‌کار که به کار در جایگاه متخصصی تک‌رو عادت کرده‌اند، رهاکردن این قالب دشوار است. افراد ماهر و دارای سررشته معمولا مهارت فنی و تخصصی‌شان را نشانهٔ موفقیت می‌دانند. این مهارت بخشی از هویت حرفه‌ای و فردی آنهاست.

آنها نمی‌دانند که اکنون قواعد بازی فرق کرده است: اکنون توانایی فرد در پیشبرد اهداف به‌وسیلۀ دیگران بیشتر از دانش تخصصی او اهمیت دارد. درک‌نکردن این موضوع و ناتوانی در خوگرفتن با شرایط جدید، مشکلات گسترده‌ای برای مدیر و اعضای گروه‌ به وجود می‌آورد.

رفتار مختصص‌مآبانهٔ مدیر باعث استرس می‌شود

برای تبدیل شدن به مدیر از رفتار متخصص‌مآبانه اجتناب کنید

مدیری که همچنان بر ادامه نقش متخصص اصرار می‌کند، در اشکال مختلفی ایجاد استرس می‌کند. برخی از رایج‌ترینِ این موارد عبارت‌اند از:

  • وقتی مدیر اصرار دارد که همهٔ مسائل را خودش حل کند و خودش حرف پایانی را بزند، اعضای گروه مهارت‌های فنی خود را بی‌ارزش می‌پندارند.
  • مدیر در جایگاه متخصص، به‌جای محیطی گروه‌محور، فضایی سلسله‌مراتبی خلق می‌کند.
  • افراد در گذر زمان اشتیاق خود را از دست می‌دهند، چون هیچ‌یک از ایده‌ها و نظراتشان به چشم نمی‌آید. این بیزاری ممکن است در قالب رفتاری پرخاشجویانه یا با رویکردی نامناسب خودش را نشان دهد.
  • خلاقیت فردی از بین می‌رود، چون افراد عادت می‌کنند که مدیرشان همهٔ مسائل را حل کند.
  • به‌طورکلی عملکرد گروه ضعیف می‌شود، چون محیط کار ناخوشایند است و مدیر تبدیل به مانعی می‌شود که همه منتظر نظر نهایی او درمورد هر موضوعی هستند.

وقتی مدیران به حال خود رها می‌شوند

تبدیل‌شدن از یک متخصص صِرف به مدیر، مسیری پرچالش است. جایگزینی و حذف مدیران تازه‌کار در بسیاری از شرکت‌ها به‌شکلی غیرمنتظره رایج است؛ زیرا آموزش‌های پیش‌نیاز به‌ندرت ارائه می‌شوند و پس از ارتقا هم کسی مدیران را هدایت نمی‌کند! اغلب این مدیران در مسیر کنارآمدن با وظایف جدیدشان، فقط می‌توانند به خودشان تکیه کنند؛ درنتیجه، هنگامی که با ابهام زیاد روبه‌رو می‌شوند، به آن چیزی رو می‌آورند که تا‌کنون به آنها کمک کرده است: توانایی گذر از مشکلات دشوار با استفاده از دانش تخصصی‌شان.

اگر شما هم در چنین موقعیتی هستید، این ۶ توصیه کمک می‌کند که بهتر این مسیر را طی کنید، بدون اینکه باعث استرس در محیط کار شوید:

۱. مأموریت خود را بازبینی کنید

وظیفهٔ شما به‌عنوان مدیر، ایجاد محیطی است که اعضای گروه را تشویق کند کارشان را به بهترین شکل انجام دهند. مهارت‌های تخصصی شما دیگر محور تمرکز نیستند. مأموریت اصلی شما توانمندسازی اعضای گروه برای تقویت و ارائه مهارت‌های خودشان است.

۲. بر اعتمادسازی تمرکز کنید

برای تبدیل شدن به مدیر بر اعتمادسازی تمرکز کنید

با ارائهٔ پیوسته مهارت‌های تخصصی‌تان، راه اعتمادسازی در سازمان را می‌بندید. به‌جای این کار، از دیگران سؤال بپرسید و آنها را به ارائه پیشنهاد و پیگیری آن تشویق کنید. اشتیاق شما برای اینکه به آنها اجازهٔ تجربه‌ و حتی خطا‌کردن بدهید، نشان‌دهنده اعتماد و حمایت شما است.

۳. آموزش دهید

در همکاری با دیگران، فرق هست میان همه‌فن‌حریف بودن، هیچ‌وقت به حرف کسی توجه نکردن و آموزش دانسته‌هایتان به آنها. مدیرانی که به‌ویژه در خط مقدم آموزش می‌دهند، درواقع از پیشرفت اعضای گروهشان حمایت می‌کنند.

۴. بر وسوسهٔ پاسخ‌دادن غلبه کنید؛ سؤال‌های ساده بپرسید

مهم‌ترین پرسش مدیر در رویارویی با فردی که برای گرفتن راهنمایی به سراغش آمده، این است: «مطمئن نیستم. خودت چی فکر می‌کنی؟» البته غریزه‌تان هم فشار می‌آورد که به‌سرعت پاسخ را برمبنای دانش تخصصی‌تان را ارائه کنید. گاهی هم حتی ممکن است پاسخ چنان برایتان روشن باشد که با خودتان بگویید: «این هم پرسیدن داره؟!» به‌هرحال بهترین کار این است که بر غریزه‌تان غلبه کنید و به‌دنبال نظر و ایدهٔ دیگران باشید. با این کار تفکر انتقادی را تقویت می‌کنید و نشان می‌دهید که به آرای اعضای گروه‌تان و عمل‌کردن بر پایه آنها اعتماد دارید.

۵. یادگیری فردی و گروهی را تشویق کنید

برای تبدیل شدن به مدیر بر یادگیری فردی و گروهی تمرکز کنید

یکی از عوامل اساسی در انجام موفقیت‌آمیز وظایف، خلق محیطی که است که مشوق رشد و پیشرفت باشد. در چنین محیط کاری، بر رفتارهای محرک و مشوق یادگیری تمرکز می‌شود. آموزش و یادگیری یعنی سرمایه گذاری روی آدم‌ها؛ تاجایی‌که می‌توانید روی اعضای گروهتان سرمایه‌گذاری کنید. آنها را به کلاس‌ها و دوره‌های آموزشی بفرستید. اجازه شرکت در همایش‌های آموزشی را به آنها بدهید. کتابخانه‌ای فراهم کنید. افراد را تشویق کنید تا آموخته‌های تازه‌شان را با دیگران در میان بگذارند.

۶. بازخورد مؤثر ارائه کنید

در کنار توصیه‌هایی که پیش‌تر گفته شد، باید به افراد و گروه‌هایی که خلاق و نوآورند و مشکلات دشوار کاری را پشت سر می‌گذارند، بازخورد مؤثر ارائه کنید. با تأکید بر رفتارهای مثبت و نقش آنها در نتیجهٔ کار، بر ارزش بازخوردتان اضافه کنید. این کار را روزانه چندین بار انجام دهید.

سخن پایانی

موفقیت در جایگاه مدیر، نه از مهارت‌های فنی بلکه از توانایی تشویق افراد به انجام بهترین‌ها ریشه می‌گیرد. مهارت‌هایی را که پیش از این باعث پیشرفت شما شده‌اند، اکنون باید کنار بگذارید و بر مهارت‌هایی تمرکز کنید که به پیشرفت و توسعه دیگران کمک می‌کنند. با بازتعریف مأموریت و وظیفه‌تان آغاز کنید. سپس بر تقویت مهارت‌های تازه‌ای تمرکز کنید که باعث رشد شما به‌عنوان مدیر و رهبر می‌شوند.

  • آیا شما تجربهٔ گذر از جایگاه متخصص و کارشناس به مدیر را دارید؟
  • به‌نظرتان، این دو جایگاه چه تفاوت‌هایی دارند؟
  • چه مهارت‌هایی در جایگاه مدیر ضروری هستند؟
  • کدام مهارت‌ها در جایگاه جدید کمتر به کارتان می‌آیند؟

اگر میخواهید جزئی از متخصصین پردیس فناوری کیش(کیش تک) به سایت www.kishindustry.ir مراجعه فرمایید .

من به عنوان کارشناس رسمی کیش تک ، به شما عضو جدید خیر مقدم عرض میکنم 🙂

مدیران تازه کار بخوانند

1) کاملا متعهد به هدفی مشخص باشید. شما نمی‌توانید به‌جایی که می‌خواهید برسید، وقتی که نمی‌دانید آنجا کجاست. هدف شما باید دقیقا مشخص شود و بعد از آن باید کاملا به آن هدف متعهد باشید. یکی از اشتباهات اغلب مدیران تازه‌کار به متزلزل بودن و از این شاخه به آن شاخه پریدن آنها مربوط می‌شود. اغلب این مدیران به اشتباه فکر می‌کنند که تغییر پی در پی مسیر حرکت و تعویض پروژه‌ها و رویکردها علامت خلاق بودن و نوآوری است، در حالی که به هیچ‌عنوان چنین نیست و تعهد داشتن به هدف از پیش تعیین‌شده از ضروریات مدیریت موفق به حساب می‌آید.

2) ابتکارعمل را در دست بگیرید و آن را حفظ کنید. دلیل اصلی این موضوع این است که نه‌تنها در کسب‌وکار، بلکه در زندگی هم رقابت وجود دارد. چه بسیار ایده‌های فوق‌العاده‌ای که به دلیل تاخیر در عملی شدن و تبدیل به محصول شدن هدر رفته‌اند یا اینکه از سوی فرد یا شرکت دیگری به بهره‌برداری رسیده‌اند و شخص دیگری این کار را انجام داده و فرد بسیار موفقی شده است. تفکرات و برنامه‌ریزی‌ها اگر منجر به اقدامی عملی نشوند، بی‌ارزش هستند بنابراین اگر فردی ابتکار عمل را در دست نگیرد و آن را حفظ نکند، یک رقیب این کار را انجام می‌دهد.

3) صرفه‌جویی کنید تا منابع خود را افزایش دهید. نمی‌توانید در همه‌جا نیرومند باشید. این ایده برای صرفه‌جویی کردن یا از بین بردن اتلاف وقت یا منابع در موقعیت‌های بی‌اهمیت ضروری است. مدیران جوان و کم‌تجربه در ماه‌ها و سال‌های اولیه مدیریتشان دست به کارهایی می‌زنند که به نوعی آزمون و خطا بوده و موجب از بین رفتن منابع مادی و معنوی سازمان‌ها و شرکت‌های تحت رهبری‌شان می‌شود، در حالی که آنها می‌توانند با صرفه‌جویی در منابع مالی، انرژی و مهم‌تر از همه نیروی انسانی، روی اولویت‌های اصلی تمرکز کنند و آنها را با صلابت و اقتدار تمام به انجام برسانند.

4) از تعیین موقعیت راهبردی استفاده کنید. برای رسیدن به هدف راهبردی، نیاز مبرمی به حرکت ماهرانه نسبت به تغییرات محیطی یا تغییرات غیرمنتظره دیگر دارید. ممکن است نیاز به اصلاح رویکرد و موقعیت نهایی خود داشته باشید، حتی وقتی که در حال رسیدن به هدف خود هستید، به همین دلیل اگر آنچه شما انجام می‌دهید کاربردی ندارد، نیاز به تغییر راهبردهایتان دارید.

5) کارهای غیرمنتظره انجام دهید. وقتی با دیگران رقابت دارید، بسیار موثر است که رقبا را شگفت‌زده کنید و کاری غیرمنتظره انجام دهید. شرکت سونی این کار را با استفاده از ترانزیستور انجام داد. گرچه ترانزیستور در آمریکا اختراع شده بود، اما شرکت‌های آمریکایی همچنان به فناوری لوله خلأ پایبند بودند و برآورد می‌کردند که ترانزیستور نمی‌تواند برای سال‌های متوالی سودده باشد و به همین جهت آن را به‌کار نبردند. اما سونی با به‌کارگیری ترانزیستور در محصولاتش ظرف دو سال، رادیو ترانزیستوری قابل حملی را ساخت که به سرعت رقیبان را از میدان رقابت خارج کرد.

6) مواردی را ساده نگه دارید. اگر می‌خواهید کمتر دچار اشتباه شوید، راهبرد خود را ساده نگه دارید. راهبردها و مفاهیم برتر آنهایی هستند که هرگز منجر به پیچیدگی بسیار نمی‌شوند و اجرای آنها ساده است. مدیران جوان در بسیاری موارد بر پیچیدگی زیاد و اجرای پروژه‌های پیچیده تاکید می‌کنند و به این وسیله می‌کوشند نقش و جایگاهشان را در شرکت و در مقابل دیدگان سهامداران برجسته کنند. اما از این مساله غافل هستند که کارها و پروژه‌های ساده و سهل‌الوصول بهتر و سریع‌تر پیش می‌روند و مدیریت آنها برای مدیران به‌ویژه آنهایی که تجربه چندانی در زمینه مدیریت ندارند، آسان‌تر خواهد بود.

7) همزمان جایگزین‌های چندگانه‌ای را تهیه کنید. چون مطمئنا برخی اقدام‌های ناشی از تصورات شما درست از آب درنمی‌آیند، پس باید همیشه «طرح B» را داشته و آماده اجرای آن باشید. همیشه به یاد داشته باشید که اگر یک ایده کار نمی‌کند، هدف را رها نکنید، بلکه با جایگزین آن پیش بروید. اصرار بی‌مورد برخی مدیران جوان بر اجرای یک پروژه صرفا با یک روش می‌تواند به شکست‌های فاحش و از میان رفتن حیثیت و اعتبار کاری آنها منتهی شود.

8) مسیر غیرمستقیم به هدفتان را پیش بگیرید. راهبردی را مورداستفاده قرار دهید که ممکن است تفاوت ایجاد کند. برای مثال، شرکت سونی ترانزیستور را در محصولات خود به‌کار برد و مزایای آن را نشان داد و مستقیما به سراغ تولید ترانزیستورهای متفاوت نرفت. مدیران جوان و کم تجربه باید همیشه به‌یاد داشته باشند که مسیر مستقیم همیشه بهترین مسیر نیست، بلکه مسیرهای غیرمستقیم، متفاوت و خلاقانه می‌توانند به موفقیت‌های بزرگ منتهی شوند.

9) زمان‌بندی و تعیین مسیر را تمرین کنید. اجرای راهبرد درست در زمان اشتباه یا مسیر اشتباه می‌تواند به حدی بی‌اثر باشد که انگار خود آن راهبرد اشتباه بوده است. ذهن مدیران جوانی که به تازگی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده‌اند، سرشار از ایده‌ها و اطلاعات جدیدی است که می‌تواند راهبردهای فوق‌العاده‌ای را شکل دهد اما نکته مهم در اینجا این است که بهترین راهبردها چنانچه در زمان و مکان نامناسبی به مرحله اجرا درآیند، نه‌تنها مفید نخواهند بود بلکه اثر معکوسی خواهند داشت.

10) جور دیگر قضایا را ببینید. یکی از رازها و دلایل اصلی موفقیت بسیاری از مدیران و رهبران تاثیرگذار جهان در ویژگی خاص بودن و جور دیگر دیدن آنها نهفته است. تجربه نشان داده که اگر مدیری بخواهد صرفا با پیروی از روش‌های موفق پیشین به موفقیت برسد، یا اصلا موفق نخواهد شد و شکست خواهد خورد و یا اینکه یکسری موفقیت‌های کوچک و کم‌اهمیت را به‌دست خواهد آورد که چنین موفقیت‌هایی در دنیای پرتکاپو و سرشار از رقابت‌ها و تحولات سریع محلی از اعراب نخواهد داشت.

منبع: Business Insider